تفسیر حکمت 47

وَ قَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غَيْرَتِهِ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
ارزش هر کس به اندازه همت او و راستگويى و صداقتِ هر کس به اندازه شخصيت اوست و شجاعت هر کس به اندازه بى اعتنايى وى (به ارزش هاى مادى) و عفت هر کس به اندازه غيرت اوست.
شرح و تفسیر
چهار فضيلت مهم اخلاقى
امام (عليه السلام) در اين چند جمله حکيمانه به رابطه چهار صفت مهم با چهار صفت ديگر از صفات انسانى اشاره فرموده است.
نخست مى فرمايد: «ارزش هرکس به اندازه همت اوست»؛ (قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ).
منظور از همت تصميماتى است که انسان براى انجام کارهاى مهم مى گيرد و به دنبال آن تلاش مى کند. هر اندازه اين تصميمات والاتر و اين تلاش ها گسترده باشد همت انسان بلندتر است و کلام امام (عليه السلام) اشاره به اين است که اشخاص والا همت معمولاً تلاش مى کنند تا به مقامات عالى برسند پس نبايد ارزش وجودى ظاهرى آن ها را ديد بلکه بايد آن نيروى نهفته در درون آن ها که نامش همت است مقياس و معيار شمرده شود.
در کتاب غررالحکم همين معنا از امام (عليه السلام) به صورت ديگرى بيان شده است، مى فرمايد: «مَنْ شَرُفَتْ هِمَّتُهُ عَظُمَتْ قِيْمَتُهُ؛ کسى که همت عالى داشته باشد قيمت و ارزش او زياد است».
در حديث ديگرى از همان حضرت و در همان کتاب مى خوانيم: «ما رَفَعَ أمْرَءً کَهِمَّتِهِ وَ لا وَضَعَهُ کَشَهْوَتِهِ؛ هيچ چيز انسان را به مانند همت او بلند مقام نمى کند و هيچ چيز، او را مانند شهوتش پست نمى سازد».
به گفته شاعر:
همت بلند دار که مردان روزگار *** از همت بلند به جايى رسيده اند
در دومين جمله پرمعناى خود مى فرمايد: «راستگويى و صداقتِ هر کس به اندازه شخصيت اوست»؛ (وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ).
زيرا انسانِ باشخصيت اين کار را براى خود ننگ مى داند که به ديگران دروغ بگويد. اضافه بر اين، غالباً ديده شده است که دروغ ها بعد از مدتى فاش مى گردد؛ انسان باشخصيت حاضر نمى شود کارى انجام دهد که در آينده آبروى او را ببرد.
در احاديث ديگرى از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) مى خوانيم: «الصِدْقُ عِزٌّ؛ راستگويى سبب عزت است» و «الصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَيْءٍ وَ الْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَيْءٍ».
يکى از ياران امام صادق (عليه السلام) به نام «ابوکهمس» خدمت آن حضرت رسيد و عرض کرد: (يار وفادار شما) ابن ابى يعفور به شما سلام فرستاده است. فرمود: سلام بر تو و بر او، هنگامى که نزد او رفتى سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر بن محمد به تو مى گويد: «انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ (عليه السلام) عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله) فَالْزَمْهُ فَإِنَّ عَلِيّاً (عليه السلام) إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله) بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الأَمَانَةِ؛ نگاه کن ببين على (عليه السلام) با چه صفاتى آن مقام را نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) پيدا کرد آن صفات را داشته باش، على (عليه السلام) تنها به اين سبب نزد پيغمبر (صلي الله عليه و آله) به آن مقام رسيد که در سخن گفتن، صادق بود و در اداى امانت امين». اين سخن را با حديثى از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) پايان مى دهيم، فرمود: «الْجَمالُ صَوابُ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ الْکَمالُ حُسْنُ الْفِعالِ بِالصِّدْقِ؛ جمال، در گفتن سخن حق است و کمال، در انجام کارهاى نيک توأم با صدق».
بايد توجه داشت که «مروءة» به معناى جوانمردى، مردانگى و فتوت، و مجموعه اى از شايستگى هاست که در يک انسانِ باارزش جمع مى شود و شخصيت او را تشکيل مى دهد.
سپس در سومين سخن حکمت آميز خود مى فرمايد: «شجاعت هر کس به اندازه بى اعتنايى او (به ارزش هاى مادى) است»؛ (وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ).
روشن است که وابستگى هاى انسان به مقام و مال و شهوات دنيا از شجاعت او مى کاهد و او را به اسارت مى کشاند؛ اما هنگامى که خود را از اين امور آزاد سازد، با شجاعت حرف خود را مى زند و راه خود را مى پيمايد و در برابر کسى ذليلانه سرتعظيم فرود نمى آورد و با توکل بر خدا در برابر حوادث سخت مى ايستد.
در لسان العرب آمده است که «أنَفْ» (بر وزن هدف) به معناى کراهت داشتن از چيزى و خود را برتر از آن دانستن است، بنابراين «أنف» در جمله مورد بحث مى تواند اشاره به بى اعتنايى به ارزش هاى مادى باشد.
آن گاه امام (عليه السلام) در چهارمين و آخرين سخن حکيمانه اش مى فرمايد: «عفت هرکس به اندازه غيرت اوست»؛ (وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ).
«غيرت» به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه عبارت است از انزجار طبيعى انسان از تصور شرکت ديگران در امورى که مورد علاقه اوست و به تعبير ديگر، به معناى حفظ ارزش هاى مربوط به خود و جلوگيرى از تجاوز ديگران به حريم اوست که غالبآ در عرف ما در امور ناموسى به کار مى رود. بديهى است، کسى که درباره نواميس خود غيرت دارد هرگز حاضر نمى شود به نواميس ديگران چشم خيانت بدوزد، بنابراين هر اندازه غيرت انسان بيشتر باشد عفت او هم بيشتر خواهد بود.
گر چه عفت و غيرت هر دو غالبآ در عرف امروز ما بيشتر در مسائل ناموسى به کار مى رود؛ ولى از نظر ارباب لغت و علماى اخلاق، هر دو معنايى وسيع دارند: «عفت» به معناى خوددارى و حالت انزجار از ملاحظه صحنه هاى زشت و «غيرت» هر گونه اهتمام و دفاع از حقوق الهى و انسانى خويش است و بعيد نيست که منظور امام (عليه السلام) از جمله مورد بحث، همان معناى وسيع کلمه در هر دو مورد باشد.
از اين رو در حديثى از امام باقر (عليه السلام) در کتاب کافى مى خوانيم: «إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ؛ برترين عبادت پاک بودن از نظر تغذيه و امور جنسى است».
نيز از همان امام (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؛ هيچ کس خدا را عبادتى بهتر از اين نکرده که عفت را درمورد شکم وامور جنسى رعايت کند»، لذا در حديثى از اميرمؤمنان (عليه السلام) مى خوانيم: «مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ؛ شخصِ باغيرت هرگز زنا نمى کند». .