تفسیر حکمت 106
وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
لا يَتْرُکُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لْإِسْتِصْلاحِ دُنْيَاهُمْ إِلاَّ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ.
ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
مردم چيزى از امور دينشان را براى اصلاح دنيايشان ترک نمى کنند مگر اين که خداوند زيان بارتر از آن را به روى آن ها مى گشايد.
مردم چيزى از امور دينشان را براى اصلاح دنيايشان ترک نمى کنند مگر اين که خداوند زيان بارتر از آن را به روى آن ها مى گشايد.
شرح و تفسیر
نتيجه تخريب دين براى دنيا
در اين سخن گهربار به نکته مهمى درباره تعارض دين و دنيا و کسانى که دنيا را بر احکام دينشان ترجيح مى دهند اشاره شده است، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «مردم چيزى از امور دينشان را براى اصلاح دنيايشان ترک نمى کنند مگر اين که خداوند زيان بارتر از آن را به روى آن ها مى گشايد»؛ (لا يَتْرُکُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لاِْسْتِصْلاحِ دُنْيَاهُمْ إِلاَّ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ).
اشاره به اين که در بسيارى از اوقات، دستورات دينى و منافع دنيوى دربرابر هم قرار مى گيرند و رعايت هر يک سبب ضايع شدن ديگرى است. انسان هاى موحد و يکتاپرستان حقيقى که هيچ مؤثرى را در عالم جز به فرمان خدا نمى دانند به منافع دنيوى خويش پشت پا مى زنند و براى حفظ دين و ايمان و اطاعت فرمان هاى الهى مى کوشند، ازاين رو رحمت الهى شامل حالشان مى شود و بهتر از آن عايدشان مى گردد. به عکس، آن ها که دينشان را فداى دنيا و وظايف الهى خود را فداى منافع دنيوى مى کنند خداوند بدتر از آنچه را که از آن بيم داشتند به سراغشان مى فرستد.
فى المثل کسانى هستند که حج واجب خود را که بر طبق حکم شرع جنبه فوريت دارد به تأخير مى اندازند مبادا تشکيلات مادى آن ها گرفتار رکود شود.
در حديثى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم: «مَا مِنْ عَبْدٍ يُوْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا إِلاَّ نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِينَ قَدِ انْصَرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْکَ الْحَاجَةُ؛ هيچ کس حاجتى از حوائج دنيا را بر حج مقدم نمى دارد مگر اين که ناگهان نگاه مى کند حجاج خانه خدا که آثار حج در چهره آن ها نمايان است از اين سفر بازگشتند پيش از آن که حاجت او برآورده شده باشد».
در حديث ديگرى که در کتاب شريف کافى از امام صادق (عليه السلام) آمده مى خوانيم که حضرت به يکى از اصحاب خاصش به نام «سماعه» فرمود: «مَا لَکَ لا تَحُجُّ فِي الْعَامِ؟ فَقُلْتُ: مُعَامَلَةٌ کَانَتْ بَيْنِي وَبَيْنَ قَوْمٍ وَأَشْغَالٌ وَعَسَى أَنْ يَکُونَ ذلِکَ خِيَرَةٌ فَقَالَ: لاوَاللَّهِ مَا فَعَلَ اللَّهُ لَکَ فِي ذلِکَ مِنْ خِيَرَةٍ؛ چرا امسال به حج نمى روى؟ عرض کرد: معامله اى ميان من و گروهى است و گرفتارى هايى دارم و شايد خير، در آن باشد. امام (عليه السلام) فرمود: چنين نيست».
يا مثلاً انسان هنگامى که مشغول نماز مى شود به دليل بعضى از کارهاى دنيا آن را به سرعت تمام مى کند و به همين دليل گاهى ارکان نماز آن چنان که لازم است انجام نمى شود. اين گونه افراد که نمازشان را فداى منافعشان مى کنند به گفته اميرمؤمنان (عليه السلام) به جايى نمى رسند.
در حديثى مى خوانيم: «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلاةِ فَخَفَّفَ صَلاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِمَلائِکَتِهِ: أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي کَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي؛ هنگامى که انسانى مشغول نماز شود و نمازش را (براى رسيدن به حوائج دنيا) کوتاه کند، خداوند به فرشتگانش مى فرمايد: آيا اين بنده مرا نمى بينيد گويى گمان مى کند برآورده شدن حاجاتش به دست ديگرى است. آيا نمى داند انجام حوائجش همه در دست من است؟». آنچه گفته شد درمورد حاجات فردى است؛ اما حاجات و نيازهاى اجتماعى نه تنها از اين قاعده مستثنا نيست بلکه شمول اين قاعده درباره آن ها قوى تر و آشکارتر است؛ مثلاً ـ به گفته مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود ـ سران کشورهاى اسلامى، امروز دستور جهاد و دفاع از حريم اسلام و کيان مسلمين را براى منافع مادى که دولت هاى استعمارى به آن ها ارائه مى دهند رها کرده اند و خداوند آن ها را از هر دو محروم ساخته است؛ در دست بيگانگان ذليل و خوار شده اند و دنياى آن ها نيز تأمين نگشته است.
اگر دقت کنيم آنچه مولا (عليه السلام) در اين سخن حکيمانه بيان فرموده به اصل توحيد افعالى بازمى گردد و جلوه اى از جلوه هاى «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ» محسوب مى شود.
قرآن مجيد مى گويد: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ)؛ «اگر اهل شهرها و آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى کردند درهاى برکات آسمان و زمين را به روى آن ها مى گشوديم ولى (پيامبران الهى و دستورات ما را) تکذيب کردند و ما آن ها را گرفتار نتيجه اعمالشان کرديم».
* * *
در اين سخن گهربار به نکته مهمى درباره تعارض دين و دنيا و کسانى که دنيا را بر احکام دينشان ترجيح مى دهند اشاره شده است، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «مردم چيزى از امور دينشان را براى اصلاح دنيايشان ترک نمى کنند مگر اين که خداوند زيان بارتر از آن را به روى آن ها مى گشايد»؛ (لا يَتْرُکُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لاِْسْتِصْلاحِ دُنْيَاهُمْ إِلاَّ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ).
اشاره به اين که در بسيارى از اوقات، دستورات دينى و منافع دنيوى دربرابر هم قرار مى گيرند و رعايت هر يک سبب ضايع شدن ديگرى است. انسان هاى موحد و يکتاپرستان حقيقى که هيچ مؤثرى را در عالم جز به فرمان خدا نمى دانند به منافع دنيوى خويش پشت پا مى زنند و براى حفظ دين و ايمان و اطاعت فرمان هاى الهى مى کوشند، ازاين رو رحمت الهى شامل حالشان مى شود و بهتر از آن عايدشان مى گردد. به عکس، آن ها که دينشان را فداى دنيا و وظايف الهى خود را فداى منافع دنيوى مى کنند خداوند بدتر از آنچه را که از آن بيم داشتند به سراغشان مى فرستد.
فى المثل کسانى هستند که حج واجب خود را که بر طبق حکم شرع جنبه فوريت دارد به تأخير مى اندازند مبادا تشکيلات مادى آن ها گرفتار رکود شود.
در حديثى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم: «مَا مِنْ عَبْدٍ يُوْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا إِلاَّ نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِينَ قَدِ انْصَرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْکَ الْحَاجَةُ؛ هيچ کس حاجتى از حوائج دنيا را بر حج مقدم نمى دارد مگر اين که ناگهان نگاه مى کند حجاج خانه خدا که آثار حج در چهره آن ها نمايان است از اين سفر بازگشتند پيش از آن که حاجت او برآورده شده باشد».
در حديث ديگرى که در کتاب شريف کافى از امام صادق (عليه السلام) آمده مى خوانيم که حضرت به يکى از اصحاب خاصش به نام «سماعه» فرمود: «مَا لَکَ لا تَحُجُّ فِي الْعَامِ؟ فَقُلْتُ: مُعَامَلَةٌ کَانَتْ بَيْنِي وَبَيْنَ قَوْمٍ وَأَشْغَالٌ وَعَسَى أَنْ يَکُونَ ذلِکَ خِيَرَةٌ فَقَالَ: لاوَاللَّهِ مَا فَعَلَ اللَّهُ لَکَ فِي ذلِکَ مِنْ خِيَرَةٍ؛ چرا امسال به حج نمى روى؟ عرض کرد: معامله اى ميان من و گروهى است و گرفتارى هايى دارم و شايد خير، در آن باشد. امام (عليه السلام) فرمود: چنين نيست».
يا مثلاً انسان هنگامى که مشغول نماز مى شود به دليل بعضى از کارهاى دنيا آن را به سرعت تمام مى کند و به همين دليل گاهى ارکان نماز آن چنان که لازم است انجام نمى شود. اين گونه افراد که نمازشان را فداى منافعشان مى کنند به گفته اميرمؤمنان (عليه السلام) به جايى نمى رسند.
در حديثى مى خوانيم: «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلاةِ فَخَفَّفَ صَلاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِمَلائِکَتِهِ: أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي کَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي؛ هنگامى که انسانى مشغول نماز شود و نمازش را (براى رسيدن به حوائج دنيا) کوتاه کند، خداوند به فرشتگانش مى فرمايد: آيا اين بنده مرا نمى بينيد گويى گمان مى کند برآورده شدن حاجاتش به دست ديگرى است. آيا نمى داند انجام حوائجش همه در دست من است؟». آنچه گفته شد درمورد حاجات فردى است؛ اما حاجات و نيازهاى اجتماعى نه تنها از اين قاعده مستثنا نيست بلکه شمول اين قاعده درباره آن ها قوى تر و آشکارتر است؛ مثلاً ـ به گفته مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود ـ سران کشورهاى اسلامى، امروز دستور جهاد و دفاع از حريم اسلام و کيان مسلمين را براى منافع مادى که دولت هاى استعمارى به آن ها ارائه مى دهند رها کرده اند و خداوند آن ها را از هر دو محروم ساخته است؛ در دست بيگانگان ذليل و خوار شده اند و دنياى آن ها نيز تأمين نگشته است.
اگر دقت کنيم آنچه مولا (عليه السلام) در اين سخن حکيمانه بيان فرموده به اصل توحيد افعالى بازمى گردد و جلوه اى از جلوه هاى «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ» محسوب مى شود.
قرآن مجيد مى گويد: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ)؛ «اگر اهل شهرها و آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى کردند درهاى برکات آسمان و زمين را به روى آن ها مى گشوديم ولى (پيامبران الهى و دستورات ما را) تکذيب کردند و ما آن ها را گرفتار نتيجه اعمالشان کرديم».
* * *