تفسیر حکمت 117

وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
هَلَکَ فِيَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غَالٍ، وَمُبْغِضٌ قَالٍ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن کينه توز!
شرح و تفسیر
افراط و تفريط مايه هلاکت
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه، افراط و تفريط در محبت اولياءالله را نکوهش مى کند، مى فرمايد: «دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن کينه توز»؛ (هَلَکَ فِيَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غَالٍ، وَمُبْغِضٌ قَالٍ).
بى شک محبت اولياءالله از ارکان ايمان است و سبب پيروى بى قيد و شرط از آنان و درنتيجه سبب نجات در دنيا و آخرت مى شود ولى اگر اين محبت از حد اعتدال تجاوز کند و به شکل غلو درآيد و امام را به مقام نبوت يا الوهيت برساند، به يقين چنين محبتى گمراهى و ضلالت است، همان گونه که اگر محبت محو شود و جاى خود را به عداوت و دشمنى دهد سبب خروج از ايمان و گمراهى و ضلالت خواهد بود.
تاريخ مى گويد: اتفاقاً هر دو گروه درمورد اميرمؤمنان على (عليه السلام) پيدا شدند؛ جمعى از غُلات که امروز هم آثارى از آنان باقى است او را برتر از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بلکه او را خدا مى دانستند و مى گفتند: خداوند در جسم على (عليه السلام) حلول کرده، زيرا صفاتش صفات خدايى است. در روايات آمده است که اميرمؤمنان (عليه السلام) به جمعى از آنان دستور توبه داد و چون توبه نکردند فرمان مرگ آن ها را صادر کرد. امروز هم کسانى پيدا مى شوند که در اشعار و سخنان معمولى خود مطالبى مى گويند که عين غلو است. اين گونه سخنان آميخته با غلو متأسفانه به جلسات مذهبى به ويژه از طريق بعضى مداحان يا خطباى بى خبر و کم اطلاع راه يافته است. آنان مى کوشند گروهى از عوام را نيز به دنبال خود بکشانند و گاه آن را حقيقت ولايت مى پندارند، در حالى که گمراهى و ضلالت است و اگر علماى دينى و خطباى آگاه و مداحان بامعرفت از آن پيشگيرى نکنند آينده بدى در انتظار آنان است. از آن جا که دنياى امروز دنياى ارتباطات است، اين سخنان آميخته با غلو از يک مجلس کوچک به همه جا منتقل مى شود و دشمنان شيعه که در کمين نشسته اند آن را به همه شيعيان تسرى مى دهند و حکم کفر و قتل آن ها را صادر مى کنند. بايد دربرابر اين توطئه ها بيدار بود.
دربرابر اين گروه، گروه ديگرى نه تنها نور ولايت و محبت امامت در قلبشان نيست بلکه به جاى آن، دشمنى و عداوت دارند؛ مانند خوارج که آن حضرت را (نعوذ بالله) لعن و نفرين مى کردند و واجب القتل مى دانستند. آن افراطگران واين تفريط کنندگان هر دو گمراه اند. تنها کسانى در صراط مستقيم گام برمى دارند که حد اعتدال را رعايت کنند، همان گونه که امام (عليه السلام) در خطبه 127 فرمود: «وَخَيْرُ النّاسِ فِىَّ حالاً النَّمَطُ الاْوسَطُ فِالْزِمُوهُ؛ بهترين مردم درمورد من گروه ميانه رو هستند، هرگز از آن ها جدا نشويد».
اين گونه افراد (دشمنان ولايت و امامت) که در فقه ما به عنوان نواصب (ناصبى ها) شمرده مى شوند مانند طائفه غلات، از اسلام خارج اند و در رديف کفار به شمار مى آيند، بلکه ناصبى ها بدترين کافران اند.
مع الأسف در عصر و زمان ما نيز افرادى يافت مى شوند که گرچه عداوت خود را با صراحت آشکار نمى کنند ولى در دل علاقه اى به اميرمؤمنان على (عليه السلام) ندارند، فضايل او را منکر و از ذکر آن ناراحت مى شوند به گونه اى که شنيده شده در عربستان سعودى کتاب هاى فضايل على (عليه السلام) جمع آورى مى شود و اجازه نشر به آن نمى دهند. اين هم نوعى ناصبى گرى است.
اين سخن را با روايتى از امام صادق (عليه السلام) پايان مى دهيم: در روايتى در اعتقادات صدوق مى خوانيم که آن حضرت در پاسخ کسى که مى گفت: خداوند محمد و على را آفريده و تمام کارها را به دست آن ها سپرده، آفرينش به دست آن ها ورزق نيز در دست آن هاست، زنده مى کنند و مى ميرانند، فرمود: اين دشمن خدا دروغ گفته است، آيه سوره رعد را براى او بخوانيد که مى فرمايد: «آن ها براى خدا شريکانى قرار داده اند که اعتقاد داشتند اين همتايان نيز مانند خدا مى آفرينند... بگو خداوند خالق همه چيز است و او يگانه پيروز است».

* * *