تفسیر حکمت 154

وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ. وَعَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ: إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ، وَإِثْمُ الرِّضَى بِهِ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
آن کس که به کار جمعيتى راضى باشد همچون کسى است که در آن کار با آنها شرکت کرده (منتها) آن کس که در انجام کار باطل دخالت دارد دو گناه مى کند: گناه عمل و گناه رضايت به آن (ولى شخصى که بيرون از دايره عمل است و به آن راضى است تنها مرتکب يک گناه مى شود و آن گناه رضايت است).
شرح و تفسیر
گناه رضايت!
مولا على (عليه السلام) در اين سخن خود نکته مهمى را بيان مى کند که در سرنوشت افراد و امت ها تأثير قابل توجهى دارد، مى فرمايد: «آن کس که به کار جمعيتى راضى باشد همچون کسى است که در آن کار با آن ها شرکت کرده (منتها) آن کس که در انجام کار باطل دخالت دارد دو گناه مى کند: گناه عمل و گناه رضايت به آن (ولى شخصى که بيرون از دايره عمل است و به آن راضى است تنها مرتکب يک گناه مى شود و آن گناه رضايت است)»؛ (الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ. وَعَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ: إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ، وَإِثْمُ الرِّضَى بِهِ).
ممکن است در بدو نظر اين سؤال به ذهن بيايد که اگر کسى گناهى را مرتکب نشود و هيچ گونه دخالتى در آن حتى در اعانت و يارى گنهکاران نداشته باشد چرا رضايت قلبى به آن گناه او را هم شريک گناه مى سازد؟
دليل آن با دقت روشن مى شود و آن اين که هنگامى که رضايت به کارهاى خلاف ديگران در قلب انسان جايگزين شد به تدريج در اقوال و افعال او خود را نشان مى دهد، زيرا نمى شود انسان به چيزى رضايت داشته باشد و در اعمال واقوالش ظاهر نگردد.
اضافه بر اين کسى که به اعمال خلاف ديگران راضى مى شود هرگز به وظيفه امر به معروف و نهى از منکر عمل نخواهد کرد، زيرا آن عمل را دوست دارد و به گنهکاران به سبب اين گناه عشق مى ورزد. اين مسئله بازتاب گسترده اى در آيات قرآن و روايات اسلامى دارد که رضايت به گناه گنهکاران جزء گناهان کبيره شمرده مى شود و حتى عذاب الهى دامن چنين افرادى را مى گيرد.
در داستان کشتن ناقه ثمود (همان معجزه الهى خداوند که به پيامبرشان حضرت صالح (عليه السلام) داد) قرآن مى گويد: همه آن قوم براثر عذاب الهى از ميان رفتند. در حالى که همان گونه که در کلام ديگرى از اميرمؤمنان (عليه السلام) به آن اشاره شده ناقه ثمود را يک نفر کشت و چون ديگران به آن رضايت دادند خداوند همگى را عذاب کرد: (وَإِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا).
در زيارت نامه ها نيز بارها اين مطلب به چشم مى خورد که زائر، کسانى را که جنايات يزيديان را در کربلا شنيدند و به آن رضايت دادند لعن و نفرين مى کند: «وَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِيَتْ بِه». نکته
پيوند اهداف و خواسته ها
برخلاف آنچه در دنياى مادى معمول است که رضايت به اعمال مجرمانه ديگرى جرم محسوب نمى شود همان گونه که رضايت به اعمال نيک نيکوکاران بى پاداش است، در تعليمات اسلام، مسئله رضايت به کارهاى نيکوکاران وبدکاران عنوان خاصى دارد و با صراحت در روايات آمده است که هرکس به کار ديگرى رضايت دهد در سلک و گروه او قرار خواهد گرفت. منتها مجرمان، دو گناه دارند و راضيان به اعمال آن ها يک گناه، راضيان به اعمال نيک يک ثواب دارند و عاملان دو ثواب. همان گونه که در کلام حکمت آميز مورد بحث آمد. مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار بابى به اين موضوع اختصاص داده و در عنوان باب مى گويد: «إنَّ مَنْ رَضِيَ بِفِعْلٍ فَهُوَ کَمَنْ أتاهُ؛ کسى که راضى به فعلى شود همانند کسى است که آن را انجام داده است» و در ذيل آن هشت روايت نقل مى کند.
ازجمله حديثى از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه 183 سوره آل عمران آورده که خطاب به گروهى از کافران است که مى گفتند: ما به هيچ پيغمبرى ايمان نمى آوريم تا معجزه اى نشان دهد: (قَدْ جَاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِى بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ)؛ «بگو: پيامبرانى پيش از من براى شما آمدند ودلايل روشن و آنچه را گفتيد آوردند؛ اگر راست مى گوييد چرا آن ها را به قتل رسانديد؟!» امام (عليه السلام) در اين جا مى فرمايد: «وَقَدْ عَلِمَ أَنَّ هَوُلاءِ لَمْ يَقْتُلُوا؛ معلوم است که اين ها که در عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله) بودند انبياى پيشين را نکشتند» «وَلَکِنْ لَقَدْ کَانَ هَوَاهُمْ مَعَ الَّذِينَ قَتَلُوا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ قَاتِلِينَ لِمُتَابَعَةِ هَوَاهُمْ وَرِضَاهُمْ بِذلِکَ الْفِعْلِ؛ ولى آن ها علاقه و فکرشان همانند قاتلان بود؛ ازاين رو خدا آن ها را قاتل ناميد چون خواسته و رضاى آن ها به فعل آنان تعلق مى گرفت».
امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) در پاسخ کسى که سؤال کرد: چگونه هنگامى که حضرت مهدى (عليه السلام) قيام مى کند فرزندان قاتلان حسين (عليه السلام) را به سبب اعمال پدرانشان به قتل مى رساند در حالى که خداوند مى فرمايد: (وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى)؛ «و هيچ گناهکارى بار گناه ديگرى را به دوش نمى کشد»؟ امام (عليه السلام) فرمود: به سبب آن که اين فرزندان به اعمال پدرانشان رضايت دادند و به آن افتخار مى کنند و هرکس به چيزى راضى شود مانند اين است که آن را انجام داده باشد، سپس امام (عليه السلام) افزود: «وَلَوْ أَنَّ رَجُلاً قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ شَرِيکَ الْقَاتِلِ؛ اگر کسى در مشرق به قتل برسد وديگرى در مغرب باشد و به آن قتل رضايت دهد شخص راضى در نزد خداوند شريک قاتل است».
روشن است که کسانى که به قتل امام حسين (عليه السلام) راضى شوند و به آن افتخار کنند در حقيقت ناصبى اند و ناصبى ها به منزله کفار حربى هستند. روايات ديگرى نيز در همين زمينه هست که ذکر همه آن ها به درازا مى کشد.
مرحوم صاحب وسائل نيز در جلد 11 در کتاب «الامر بالمعروف و النهى عن المنکر» باب پنجم را به همين مسئله اختصاص داده و هفده روايت در اين زمينه نقل مى کند؛ ازجمله در حديثى از على (عليه السلام) از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل مى کند: «مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَکَرِهَهُ کَانَ کَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَمَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِيَهُ کَانَ کَمَنْ شَهِدَهُ؛ کسى که در صحنه انجام کارى حضور داشته باشد اما در دل از آن ناخشنود باشد مانند آن است که حضور نداشته و اما کسى که غايب بوده و به آن رضايت داده گويى حاضر بوده (و در آن کار شرکت داشته) است».
در اين جا ممکن است اين سؤال مطرح شود که ما روايات فراوانى داريم که نيت معصيت، معصيت نيست در حالى که انسانى که نيت معصيت مى کند در آن لحظه قطعآ راضى به معصيت است. جايى که رضايت به معصيتِ خود گناهى ندارد چگونه رضايت به معصيت ديگرى موجب گناه مى شود؟
پاسخ اين سؤال روشن است؛ شخصى که نيت معصيت مى کند رضايت به معصيتى داده که انجام نشده درنتيجه اين شخص با کسى که به معصيت و گناه انجام شده رضايت مى دهد تفاوت بسيار دارد.
* * * .