تفسیر حکمت 155
وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
اِعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِي أَوْتَادِهَا.
ترجمه
شرح و تفسیر
با چه کسانى پيمان ببنديم؟
امام (عليه السلام) در اين کلام حکمت آميز اشاره به شرايط بستن پيمان مى کند، مى فرمايد: «به پيمان کسانى چنگ بزنيد که به پيمانشان وفادارند»؛ (اِعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِي أَوْتَادِهَا).
«اوتاد» جمع «وَتَد» به معناى ميخ است؛ ميخ هايى که معمولاً به وسيله آن طناب خيمه ها را محکم مى کردند تا خيمه در مقابل باد و طوفان مقاومت کند.
براى اين کلام حکمت آميز تفسيرهاى فراوانى ذکر شده است؛ نخست همان چيزى که در ترجمه آمد که هرگاه مى خواهيد پيمان ببنديد به سراغ افراد بى اعتبار و پيمان شکن و غير قابل اطمينان نرويد، بلکه با کسانى عهد ببنديد که داراى دين و شخصيت و تعهدند.
اين تفسير با آنچه در شأن ورود اين گفتار حکيمانه، در بحث سند، از کلام ابن ابى الحديدآورديم کاملاًسازگاراست،زيراامام (عليه السلام) بعد از جنگ جمل هنگامى که «مروان بن حکم» خدمتش رسيد و عرض کرد: مى خواهم با تو بيعت کنم، فرمود: بيعت تو چه فايده اى دارد؟ ديروز (در آغاز خلافت ظاهرى) با من بيعت کردى و شکستى. باز آمده اى با من بيعت کنى؟ سپس دستور داد او را از مجلسش خارج کردند، بنابر اين تفسير، «اوتاد» به معناى انسان هاى قابل اعتماد است.
تفسير ديگر اين است که منظور از «اوتاد» شرايط استحکام پيمان است؛ يعنى هنگامى که مى خواهيد با کسى پيمان ببنديد شرايط دقيق و محکمى براى آن ذکر کنيد تا راه فرارى براى طرف باقى نماند.
تفسير سوم اين که وفاى به پيمان لازم است؛ اما نه دربرابر پيمان شکنان؛ هرگاه آن ها پيمان شکستند شما هم مى توانيد دست از پيمان برداريد، همان گونه که در آيه (عليه السلام) سوره توبه مى خوانيم: (فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ)؛ «تا زمانى که به پيمان شما پايبند باشند، شما نيز به پيمان آن ها پايبند باشيد». نيز در آيه 12 همان سوره آمده است: (وَإِنْ نَّکَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِّنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِى دِينِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَانَ لَهُمْ)؛ «و اگر پيمان هاى خود را پس از عهد خويش بشکنند، وآيين شما را مورد طعن (و تمسخر) قرار دهند، با پيشوايان کفر پيکار کنيد؛ چراکه پيمان آن ها اعتبارى ندارد».
تفسير اول مناسب تر از همه اين تفاسير به نظر مى رسد، هرچند جمع تفاسير مختلف در يک عبارت طبق عقيده ما که بارها به آن اشاره کرده ايم امکان پذير است. نکته
شرايط پيمان بستن با مخالفان و لزوم وفاى به عهد
به تناسب کلام حکيمانه مورد بحث، اشاره به دو قسمت از تعليمات اسلام را دراين باره لازم مى دانيم: نخست اين که در تعليمات دينى ما دستور داده شده که وقتى با مخالفان خود عهد و پيمان مى بنديد مراقب باشيد محکم کارى کنيد؛ با الفاظ صريح و شرايط لازم و نکاتى که هرگونه بهانه پيمان شکنى را از مخالف مى گيرد عهدنامه را تنظيم کنيد. اميرمؤمنان على (عليه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر مى فرمايد: «هرگز پيمانى را که در آن جاى اشکال (و سوء استفاده دشمن) وجود دارد منعقد مکن»؛ (وَلا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ).
نيز دستور داده شده که عهد و پيمان را با کسى برقرار کنيد که اميد به وفاى او داشته باشيد. در حديثى از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) که در غررالحکم آمده مى خوانيم: «لا تَثِقَنَّ بِعَهْدِ مَنْ لا دينَ لَهُ؛ به عهد و پيمان کسى که دين ندارد اطمينان نکن (و از آن چشم بپوش)».
درمورد لزوم وفاى به عهد نيز قرآن مجيد و روايات اسلامى بر آن تأکيد شديد دارند؛ قرآن مجيد در سوره اسراء آيه 34 مى فرمايد: (وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولا)؛ «و به عهد (خود) وفا کنيد، که از عهد سؤال مى شود».
همچنين در جاى ديگرى از عهدنامه مالک اشتر مى خوانيم که على (عليه السلام) بعد از دستور مؤکد به مالک درباره وفاى به پيمان و عهد مى فرمايد: «فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ؛ هيچ يک از فرائض الهى همچون بزرگداشت وفاى به عهد و پيمان نيست که مردم جهان با همه اختلافات و تشتت آرايى که دارند درباره آن اتفاق نظر داشته باشند».
سپس مى افزايد: «وَقَدْ لَزِمَ ذلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ؛ حتى مشرکان زمان جاهليت ـ علاوه بر مسلمانان ـ آن را مراعات مى کردند، چراکه عواقب دردناک پيمان شکنى را آزموده بودند».
وفاى به عهد به قدرى اهميت دارد که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در حديثى مى فرمايد: «لا دِينَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَه؛ کسى که به عهد و پيمان خود وفادار نيست دين ندارد». نيز اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد: «مَا أَيْقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يَرْعَ عُهُودَهُ وَذِمَمَهُ؛ کسى که به عهد و پيمان خود وفا نکند به خدا ايمان نياورده است».
در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم: «ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً: أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ وَالْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَالْفَاجِرِ وَبِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ؛ سه چيز است که خداوند به احدى اجازه تخلف درباره آن ها نداده است: اداى امانت، خواه صاحب امانت انسان نيکوکارى باشد يا بدکار و وفاى به عهد دربرابر نيکوکاران و بدکاران و نيکى به پدر و مادر، چه نيکوکار باشند يا بدکار».
از اين تعبير و تعبيرات ديگر استفاده مى شود که بعد از محکم شدن معاهده نمى توان به بهانه بدکار بودن يا کفرِ طرفِ معاهده، عهد و پيمان را شکست.
* * * .
امام (عليه السلام) در اين کلام حکمت آميز اشاره به شرايط بستن پيمان مى کند، مى فرمايد: «به پيمان کسانى چنگ بزنيد که به پيمانشان وفادارند»؛ (اِعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِي أَوْتَادِهَا).
«اوتاد» جمع «وَتَد» به معناى ميخ است؛ ميخ هايى که معمولاً به وسيله آن طناب خيمه ها را محکم مى کردند تا خيمه در مقابل باد و طوفان مقاومت کند.
براى اين کلام حکمت آميز تفسيرهاى فراوانى ذکر شده است؛ نخست همان چيزى که در ترجمه آمد که هرگاه مى خواهيد پيمان ببنديد به سراغ افراد بى اعتبار و پيمان شکن و غير قابل اطمينان نرويد، بلکه با کسانى عهد ببنديد که داراى دين و شخصيت و تعهدند.
اين تفسير با آنچه در شأن ورود اين گفتار حکيمانه، در بحث سند، از کلام ابن ابى الحديدآورديم کاملاًسازگاراست،زيراامام (عليه السلام) بعد از جنگ جمل هنگامى که «مروان بن حکم» خدمتش رسيد و عرض کرد: مى خواهم با تو بيعت کنم، فرمود: بيعت تو چه فايده اى دارد؟ ديروز (در آغاز خلافت ظاهرى) با من بيعت کردى و شکستى. باز آمده اى با من بيعت کنى؟ سپس دستور داد او را از مجلسش خارج کردند، بنابر اين تفسير، «اوتاد» به معناى انسان هاى قابل اعتماد است.
تفسير ديگر اين است که منظور از «اوتاد» شرايط استحکام پيمان است؛ يعنى هنگامى که مى خواهيد با کسى پيمان ببنديد شرايط دقيق و محکمى براى آن ذکر کنيد تا راه فرارى براى طرف باقى نماند.
تفسير سوم اين که وفاى به پيمان لازم است؛ اما نه دربرابر پيمان شکنان؛ هرگاه آن ها پيمان شکستند شما هم مى توانيد دست از پيمان برداريد، همان گونه که در آيه (عليه السلام) سوره توبه مى خوانيم: (فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ)؛ «تا زمانى که به پيمان شما پايبند باشند، شما نيز به پيمان آن ها پايبند باشيد». نيز در آيه 12 همان سوره آمده است: (وَإِنْ نَّکَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِّنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِى دِينِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَانَ لَهُمْ)؛ «و اگر پيمان هاى خود را پس از عهد خويش بشکنند، وآيين شما را مورد طعن (و تمسخر) قرار دهند، با پيشوايان کفر پيکار کنيد؛ چراکه پيمان آن ها اعتبارى ندارد».
تفسير اول مناسب تر از همه اين تفاسير به نظر مى رسد، هرچند جمع تفاسير مختلف در يک عبارت طبق عقيده ما که بارها به آن اشاره کرده ايم امکان پذير است. نکته
شرايط پيمان بستن با مخالفان و لزوم وفاى به عهد
به تناسب کلام حکيمانه مورد بحث، اشاره به دو قسمت از تعليمات اسلام را دراين باره لازم مى دانيم: نخست اين که در تعليمات دينى ما دستور داده شده که وقتى با مخالفان خود عهد و پيمان مى بنديد مراقب باشيد محکم کارى کنيد؛ با الفاظ صريح و شرايط لازم و نکاتى که هرگونه بهانه پيمان شکنى را از مخالف مى گيرد عهدنامه را تنظيم کنيد. اميرمؤمنان على (عليه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر مى فرمايد: «هرگز پيمانى را که در آن جاى اشکال (و سوء استفاده دشمن) وجود دارد منعقد مکن»؛ (وَلا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ).
نيز دستور داده شده که عهد و پيمان را با کسى برقرار کنيد که اميد به وفاى او داشته باشيد. در حديثى از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) که در غررالحکم آمده مى خوانيم: «لا تَثِقَنَّ بِعَهْدِ مَنْ لا دينَ لَهُ؛ به عهد و پيمان کسى که دين ندارد اطمينان نکن (و از آن چشم بپوش)».
درمورد لزوم وفاى به عهد نيز قرآن مجيد و روايات اسلامى بر آن تأکيد شديد دارند؛ قرآن مجيد در سوره اسراء آيه 34 مى فرمايد: (وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولا)؛ «و به عهد (خود) وفا کنيد، که از عهد سؤال مى شود».
همچنين در جاى ديگرى از عهدنامه مالک اشتر مى خوانيم که على (عليه السلام) بعد از دستور مؤکد به مالک درباره وفاى به پيمان و عهد مى فرمايد: «فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ؛ هيچ يک از فرائض الهى همچون بزرگداشت وفاى به عهد و پيمان نيست که مردم جهان با همه اختلافات و تشتت آرايى که دارند درباره آن اتفاق نظر داشته باشند».
سپس مى افزايد: «وَقَدْ لَزِمَ ذلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ؛ حتى مشرکان زمان جاهليت ـ علاوه بر مسلمانان ـ آن را مراعات مى کردند، چراکه عواقب دردناک پيمان شکنى را آزموده بودند».
وفاى به عهد به قدرى اهميت دارد که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در حديثى مى فرمايد: «لا دِينَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَه؛ کسى که به عهد و پيمان خود وفادار نيست دين ندارد». نيز اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد: «مَا أَيْقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يَرْعَ عُهُودَهُ وَذِمَمَهُ؛ کسى که به عهد و پيمان خود وفا نکند به خدا ايمان نياورده است».
در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم: «ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً: أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ وَالْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَالْفَاجِرِ وَبِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ؛ سه چيز است که خداوند به احدى اجازه تخلف درباره آن ها نداده است: اداى امانت، خواه صاحب امانت انسان نيکوکارى باشد يا بدکار و وفاى به عهد دربرابر نيکوکاران و بدکاران و نيکى به پدر و مادر، چه نيکوکار باشند يا بدکار».
از اين تعبير و تعبيرات ديگر استفاده مى شود که بعد از محکم شدن معاهده نمى توان به بهانه بدکار بودن يا کفرِ طرفِ معاهده، عهد و پيمان را شکست.
* * * .
پاورقی ها
قابل توجه اين که واژه «اعتصام» هم به معناى ايجاد پيمان و چنگ زدن است (همان گونه که در آيه شريفه (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعآ) آمده است) و هم به معناى وفادارى بعد از ايجاد پيمان و واژه «فى» در «في أوتادِها» ممکن است به معناى ظرفيت يا به معناى «باء» تعديه باشد.
غررالحکم، ص 87، ح 1440. بحارالانوار، ج 69، ص 198، ح 26. غررالحکم، ص 253، ح 5313. کافى، ج 2، ص 162، ح 15.
غررالحکم، ص 87، ح 1440. بحارالانوار، ج 69، ص 198، ح 26. غررالحکم، ص 253، ح 5313. کافى، ج 2، ص 162، ح 15.