تفسیر حکمت 158
وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ.
ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
برادرت را (به هنگامى که خطايى از او سرمى زند) با نيکى کردن به او، سرزنش کن! و شر وى را از راه بخشش به او، دور ساز!
برادرت را (به هنگامى که خطايى از او سرمى زند) با نيکى کردن به او، سرزنش کن! و شر وى را از راه بخشش به او، دور ساز!
شرح و تفسیر
بهترين راه دفع شرّ
اين گفتار حکيمانه اميرمؤمنان (عليه السلام) بهترين راه رفع مزاحمت هاى بعضى از دوستان را بيان کرده است، حضرت مى فرمايد: «برادرت را (به هنگامى که خطايى از او سرمى زند) با نيکى کردن به او، سرزنش کن و شر وى را از راه بخشش به او، دور ساز»؛ (عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ).
ناگفته پيداست که گاه دوستان ـ به ويژه هنگامى که مدت دوستى طولانى باشدـ بى مهرى هايى در حق يکديگر مى کنند، اگر باب گله و سرزنش ومقابله به مثل گشوده شود ممکن است اين شکاف روزبه روز بيشتر گردد ونامهربانى ها به شکل تصاعدى پيش رود و چه بسا رشته اخوت و دوستى از هم گسسته شود؛ اما اگر به جاى مقابله به مثل، مقابله به ضد انجام شود آن گونه که امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اش فرموده است، به زودى اين وضع پايان مى يابد و شخص خطاکار از کرده خود پشيمان مى گردد و در مقام جبران برمى آيد.
فى المثل او هنگام بازگشت از يک سفر زيارتى به ديدار من نيامد، من به جاى اين که او را سرزنش کنم انتظار مى کشم که در موقع مناسب به ديدارش بروم؛ بديهى است که هرقدر او فرد کم محبّتى باشد باز تحت تأثير قرار مى گيرد. يا هنگام نياز من به وام از دادن وام به من خوددارى کرد؛ اما من هنگامى که احساس مى کنم نياز دارد به سراغش مى روم و وام بيشترى در اختيارش مى گذارم. به يقين در آينده بى مهرى خود را تکرار نخواهد کرد. اساس اين سخن همان است که در قرآن مجيد آمده، مى فرمايد (ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَکَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ)؛ «بدى را با نيکى دفع کن، ناگاه (خواهى ديد) همان کس که ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است».
ولى همان گونه که در آيه بعد از اين آيه آمده است همه افراد اين قدر ظرفيت و سعه صدر ندارند که بتوانند بدى ها را با خوبى و بى مهرى ها را با محبت پاسخ گويند، مى فرمايد: (وَمَا يُلَقَّاهَآ إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَآ إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ)؛ «اما جز کسانى که داراى صبر و استقامت اند به اين مقام نمى رسند و جز کسانى که بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نايل نمى گردند».
رفتار پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و امامان معصوم (عليهم السلام) و اصحاب و ياران ايشان الگوى روشنى براى اين مطلب است.
بعد از داستان فتح مکه؛ بسيارى از مسلمانان انتظار داشتند که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) انتقام خونين و شديدى از آن ها بگيرد و سرزمين مکه را از لوث وجودشان پاک سازد. حتى بعضى از آن ها پيش خود شعار «الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَلْحَمَة؛ امروز روز انتقام است» را سردادند ولى ناگهان ديدند که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با جمله کوتاه و پرمعناى «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقاءُ؛ برويد که همه آزاديد» و شعار «الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَة؛ امروز روز بخشش است» صحنه را به کلى عوض کرد و همين سبب شد اکثر دشمنان اسلام به دوستان صميمى پيامبر (صلي الله عليه و آله) مبدل شدند و طبق آيه شريفه (وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللهِ أَفْوَاجآ)؛ مردم گروه گروه وارد دين اسلام شدند. اميرمؤمنان على (عليه السلام) نيز بعد از جنگ جمل نه انتقامى از آتش افروزان جنگ جمل گرفت و نه اموال آن ها را به غنيمت برداشت، بلکه فرمان عفو صادر فرمود و همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله) را که آتش افروز اصلى جنگ بود با احترام کامل به مدينه بازگرداند.
در حالات امامان معصوم ديگر (عليهم السلام) نيز نظير همين معنا درباره دشمنان سرسخت ديده مى شود. ازجمله طبق آنچه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار در باب مکارم اخلاق امام سجاد (عليه السلام) آورده مى خوانيم که شخصى دربرابر آن امام بزرگوار ايستاد و زبان به دشنام و ناسزاگويى گشود. حضرت سخنى به او نگفت. هنگامى که گفتار او تمام شد و بازگشت امام (عليه السلام) به يارانش که آن جا نشسته بودند فرمود: شنيديد اين مرد چه گفت؟ دوست دارم همراه من بياييد تا پاسخ مرا به او بشنويد. عرض کردند: مانعى ندارد. آن ها مايل بودند که امام (عليه السلام) پاسخى همچون سخنان او بدهد ولى ديدند امام (عليه السلام) در اثناى راه اين آيه شريفه را تلاوت مى کند (عليهم السلام) (وَالْکَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)؛ «(پرهيزکاران کسانى هستند که) خشم خود را فرو مى برند؛ و از خطاى مردم درمى گذرند؛ وخدا نيکوکاران را دوست دارد». با شنيدن اين آيه دانستيم که حضرت نمى خواهد مقابله به مثل کند. هنگامى که به منزل آن شخص رسيديم. امام (عليه السلام) او را با صداى بلند فراخواند و فرمود: بگوييد على بن الحسين است. او از خانه بيرون آمد در حالى که آماده شنيدن سخنان تند و شديد بود. در اين جا امام (عليه السلام) به او رو کرد و فرمود: «يَا أَخِي إِنَّکَ کُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَيَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَقُلْتَ فَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَک؛ برادر تو الان نزد من آمدى و آنچه را که مى خواستى گفتى. اگر نسبت هايى که به من دادى در من هست من از خدا براى خودم آمرزش مى طلبم و اگر آنچه گفتى در من نيست براى تو طلب آمرزش مى کنم». هنگامى که آن مرد اين محبت و لطف و عطوفت را ديد پيشانى امام (عليه السلام) را بوسيد و گفت: من چيزهايى گفتم که در تو نبود و لايق خودم بود.
اين گفتار دامنه دار را با حديثى از حالات پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) پايان مى دهيم. در مناقب ابن شهرآشوب درباره اخلاق رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) آمده است: «وَلا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَلَکِنْ يَغْفِرُ وَيَصْفَحُ؛ بدى را به بدى جزا نمى داد بلکه (با خوبى به مقابله با آن مى پرداخت و) مى بخشيد و صرف نظر مى کرد».
به گفته شاعر:
بدى را بدى سهل باشد جزا *** اگر مردى أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاء!
* * * .
اين گفتار حکيمانه اميرمؤمنان (عليه السلام) بهترين راه رفع مزاحمت هاى بعضى از دوستان را بيان کرده است، حضرت مى فرمايد: «برادرت را (به هنگامى که خطايى از او سرمى زند) با نيکى کردن به او، سرزنش کن و شر وى را از راه بخشش به او، دور ساز»؛ (عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ).
ناگفته پيداست که گاه دوستان ـ به ويژه هنگامى که مدت دوستى طولانى باشدـ بى مهرى هايى در حق يکديگر مى کنند، اگر باب گله و سرزنش ومقابله به مثل گشوده شود ممکن است اين شکاف روزبه روز بيشتر گردد ونامهربانى ها به شکل تصاعدى پيش رود و چه بسا رشته اخوت و دوستى از هم گسسته شود؛ اما اگر به جاى مقابله به مثل، مقابله به ضد انجام شود آن گونه که امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اش فرموده است، به زودى اين وضع پايان مى يابد و شخص خطاکار از کرده خود پشيمان مى گردد و در مقام جبران برمى آيد.
فى المثل او هنگام بازگشت از يک سفر زيارتى به ديدار من نيامد، من به جاى اين که او را سرزنش کنم انتظار مى کشم که در موقع مناسب به ديدارش بروم؛ بديهى است که هرقدر او فرد کم محبّتى باشد باز تحت تأثير قرار مى گيرد. يا هنگام نياز من به وام از دادن وام به من خوددارى کرد؛ اما من هنگامى که احساس مى کنم نياز دارد به سراغش مى روم و وام بيشترى در اختيارش مى گذارم. به يقين در آينده بى مهرى خود را تکرار نخواهد کرد. اساس اين سخن همان است که در قرآن مجيد آمده، مى فرمايد (ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَکَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ)؛ «بدى را با نيکى دفع کن، ناگاه (خواهى ديد) همان کس که ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است».
ولى همان گونه که در آيه بعد از اين آيه آمده است همه افراد اين قدر ظرفيت و سعه صدر ندارند که بتوانند بدى ها را با خوبى و بى مهرى ها را با محبت پاسخ گويند، مى فرمايد: (وَمَا يُلَقَّاهَآ إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَآ إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ)؛ «اما جز کسانى که داراى صبر و استقامت اند به اين مقام نمى رسند و جز کسانى که بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نايل نمى گردند».
رفتار پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و امامان معصوم (عليهم السلام) و اصحاب و ياران ايشان الگوى روشنى براى اين مطلب است.
بعد از داستان فتح مکه؛ بسيارى از مسلمانان انتظار داشتند که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) انتقام خونين و شديدى از آن ها بگيرد و سرزمين مکه را از لوث وجودشان پاک سازد. حتى بعضى از آن ها پيش خود شعار «الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَلْحَمَة؛ امروز روز انتقام است» را سردادند ولى ناگهان ديدند که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با جمله کوتاه و پرمعناى «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقاءُ؛ برويد که همه آزاديد» و شعار «الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَة؛ امروز روز بخشش است» صحنه را به کلى عوض کرد و همين سبب شد اکثر دشمنان اسلام به دوستان صميمى پيامبر (صلي الله عليه و آله) مبدل شدند و طبق آيه شريفه (وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللهِ أَفْوَاجآ)؛ مردم گروه گروه وارد دين اسلام شدند. اميرمؤمنان على (عليه السلام) نيز بعد از جنگ جمل نه انتقامى از آتش افروزان جنگ جمل گرفت و نه اموال آن ها را به غنيمت برداشت، بلکه فرمان عفو صادر فرمود و همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله) را که آتش افروز اصلى جنگ بود با احترام کامل به مدينه بازگرداند.
در حالات امامان معصوم ديگر (عليهم السلام) نيز نظير همين معنا درباره دشمنان سرسخت ديده مى شود. ازجمله طبق آنچه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار در باب مکارم اخلاق امام سجاد (عليه السلام) آورده مى خوانيم که شخصى دربرابر آن امام بزرگوار ايستاد و زبان به دشنام و ناسزاگويى گشود. حضرت سخنى به او نگفت. هنگامى که گفتار او تمام شد و بازگشت امام (عليه السلام) به يارانش که آن جا نشسته بودند فرمود: شنيديد اين مرد چه گفت؟ دوست دارم همراه من بياييد تا پاسخ مرا به او بشنويد. عرض کردند: مانعى ندارد. آن ها مايل بودند که امام (عليه السلام) پاسخى همچون سخنان او بدهد ولى ديدند امام (عليه السلام) در اثناى راه اين آيه شريفه را تلاوت مى کند (عليهم السلام) (وَالْکَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)؛ «(پرهيزکاران کسانى هستند که) خشم خود را فرو مى برند؛ و از خطاى مردم درمى گذرند؛ وخدا نيکوکاران را دوست دارد». با شنيدن اين آيه دانستيم که حضرت نمى خواهد مقابله به مثل کند. هنگامى که به منزل آن شخص رسيديم. امام (عليه السلام) او را با صداى بلند فراخواند و فرمود: بگوييد على بن الحسين است. او از خانه بيرون آمد در حالى که آماده شنيدن سخنان تند و شديد بود. در اين جا امام (عليه السلام) به او رو کرد و فرمود: «يَا أَخِي إِنَّکَ کُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَيَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَقُلْتَ فَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَک؛ برادر تو الان نزد من آمدى و آنچه را که مى خواستى گفتى. اگر نسبت هايى که به من دادى در من هست من از خدا براى خودم آمرزش مى طلبم و اگر آنچه گفتى در من نيست براى تو طلب آمرزش مى کنم». هنگامى که آن مرد اين محبت و لطف و عطوفت را ديد پيشانى امام (عليه السلام) را بوسيد و گفت: من چيزهايى گفتم که در تو نبود و لايق خودم بود.
اين گفتار دامنه دار را با حديثى از حالات پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) پايان مى دهيم. در مناقب ابن شهرآشوب درباره اخلاق رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) آمده است: «وَلا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَلَکِنْ يَغْفِرُ وَيَصْفَحُ؛ بدى را به بدى جزا نمى داد بلکه (با خوبى به مقابله با آن مى پرداخت و) مى بخشيد و صرف نظر مى کرد».
به گفته شاعر:
بدى را بدى سهل باشد جزا *** اگر مردى أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاء!
* * * .