تفسیر حکمت 164
وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ عَبَّدَهُ.
ترجمه
شرح و تفسیر
راه تسخير دل ها
اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين جا مى فرمايد: «هرکس حق کسى را ادا کند که او حقش را ادا نمى کند وى را برده خود ساخته است!»؛ (مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ عَبَّدَهُ).
اين سخن درواقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است که دستور مى دهد دربرابر بدى ها نيکى کنيد تا دشمنان شما دربرابر شما نرم شوند و دوست شما گردند. (ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَکَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ)؛ «بدى را با نيکى دفع کن، ناگاه (خواهى ديد) همان کس که ميان تو و او دشمنى است گويى دوستى گرم و صميمى است».
شبيه اين معنا همان چيزى است که در حکمت 158 نيز گذشت که مى فرمايد : «وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ؛ شر افراد را از طريق بخشش به آنان برطرف کن» و نيز شبيه حديث ديگرى که از آن حضرت در غررالحکم نقل شده که فرمود: «مَنْ بَذَلَ مالَهُ اسْتَعْبَدَ؛ کسى که مال خود را به ديگران ببخشد آن ها را در حلقه بندگى خود درآورده است» و حديث ديگرى در همان کتاب که به صورت ضرب المثلى در ميان همه مردم مشهور است: «اَلْإِنْسانُ عَبْدُ الاْحْسانِ؛ انسان بنده احسان است». روايات فراوانى با تعبيرات مختلف از اميرمؤمنان على (عليه السلام) در غررالحکم به همين مضمون ديده مى شود؛ ازجمله: «الإحْسانُ يَسْتَرِقُّ الاْنْسانُ؛ احسان، انسان ها را بنده مى سازد». و «بِالاْحْسانِ تُمْلَکُ الْقُلُوبُ؛ به وسيله احسان دل ها در تسخير انسان درمى آيند». و «مَا اسْتَعْبَدَ الْکِرامَ مِثْلُ الاْکْرامِ؛ افراد باشخصيت را چيزى همانند اکرام و احترام، به بندگى و خضوع نکشانده است».
آنچه در ترجمه اين حکمت آمد در صورتى است که جمله «عبّده» با تشديد خوانده شود همان گونه که در نسخه ابن ابى الحديد و غرر الحکم آمده است ومرحوم کمره اى نيز در شرح نهج البلاغه خود آن را کاملاً تأييد کرده است؛ ولى در بسيارى از نسخ «عَبَدَهُ» بدون تشديد آمده و مرحوم محقق شوشترى در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: «چون خط سيد رضى در اختيار مرحوم ابن ميثم بوده و آن بدون تشديد است اين نسخه را بايد ترجيح داد» و معناى جمله مطابق آن اين مى شود: «هرکس حق کسى را ادا کند که از اداى حق خوددارى مى کند گويى او را پرستش کرده و برده اوست». مطابق اين معنا گويا امام (عليه السلام) مى فرمايد: دربرابر حق ناشناسان، حق شناس مباش وگرنه بنده و برده خواهى شد، در حالى که آنچه با روايات فراوان مذکور هماهنگ و با قرآن سازگار است همان معناى اول است ونبودن تشديد در نسخه سيد رضى دليل بر چيزى نمى تواند باشد، زيرا معمول نويسندگان در گذشته اين نبوده که تمام کلمات را اعراب بگذارند و به فرض که سيد رضى معتقد به نداشتن تشديد بوده، اين استنباطى از ناحيه خود اوست وگرنه مستقيمآ از اميرمؤمنان (عليه السلام) چيزى نشنيده است و ما اين استنباط را مناسب آيات و روايات ديگر نمى دانيم و اصرار مرحوم شوشترى در شرح نهج البلاغه خود بر معناى دوم صحيح نيست. به خصوص اين که او مى گويد: افراد رذل ممکن است از نيکى کردن سوء استفاده کنند، که اين سخن نيز قابل جواب است، زيرا معيار، توده مردم هستند نه افراد رذل، هرچند در بعضى از روايات به اين افراد رذل نيز اشاره شده است؛ توده مردم چنين اند که اگر در مقابل بدى، خوبى ببينند، دربرابر بى وفايى، وفا ببينند و دربرابر بى مهرى به آن ها مهر شود منقلب خواهند شد. سماحت و عفو و گذشت اسلامى و سيره اولياءاللّه نيز همين بوده است که حق ناشناسان را با حق شناسى ادب مى کردند و در حلقه عبوديت خود درمى آوردند.
* * *
اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين جا مى فرمايد: «هرکس حق کسى را ادا کند که او حقش را ادا نمى کند وى را برده خود ساخته است!»؛ (مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ عَبَّدَهُ).
اين سخن درواقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است که دستور مى دهد دربرابر بدى ها نيکى کنيد تا دشمنان شما دربرابر شما نرم شوند و دوست شما گردند. (ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَکَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ)؛ «بدى را با نيکى دفع کن، ناگاه (خواهى ديد) همان کس که ميان تو و او دشمنى است گويى دوستى گرم و صميمى است».
شبيه اين معنا همان چيزى است که در حکمت 158 نيز گذشت که مى فرمايد : «وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ؛ شر افراد را از طريق بخشش به آنان برطرف کن» و نيز شبيه حديث ديگرى که از آن حضرت در غررالحکم نقل شده که فرمود: «مَنْ بَذَلَ مالَهُ اسْتَعْبَدَ؛ کسى که مال خود را به ديگران ببخشد آن ها را در حلقه بندگى خود درآورده است» و حديث ديگرى در همان کتاب که به صورت ضرب المثلى در ميان همه مردم مشهور است: «اَلْإِنْسانُ عَبْدُ الاْحْسانِ؛ انسان بنده احسان است». روايات فراوانى با تعبيرات مختلف از اميرمؤمنان على (عليه السلام) در غررالحکم به همين مضمون ديده مى شود؛ ازجمله: «الإحْسانُ يَسْتَرِقُّ الاْنْسانُ؛ احسان، انسان ها را بنده مى سازد». و «بِالاْحْسانِ تُمْلَکُ الْقُلُوبُ؛ به وسيله احسان دل ها در تسخير انسان درمى آيند». و «مَا اسْتَعْبَدَ الْکِرامَ مِثْلُ الاْکْرامِ؛ افراد باشخصيت را چيزى همانند اکرام و احترام، به بندگى و خضوع نکشانده است».
آنچه در ترجمه اين حکمت آمد در صورتى است که جمله «عبّده» با تشديد خوانده شود همان گونه که در نسخه ابن ابى الحديد و غرر الحکم آمده است ومرحوم کمره اى نيز در شرح نهج البلاغه خود آن را کاملاً تأييد کرده است؛ ولى در بسيارى از نسخ «عَبَدَهُ» بدون تشديد آمده و مرحوم محقق شوشترى در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: «چون خط سيد رضى در اختيار مرحوم ابن ميثم بوده و آن بدون تشديد است اين نسخه را بايد ترجيح داد» و معناى جمله مطابق آن اين مى شود: «هرکس حق کسى را ادا کند که از اداى حق خوددارى مى کند گويى او را پرستش کرده و برده اوست». مطابق اين معنا گويا امام (عليه السلام) مى فرمايد: دربرابر حق ناشناسان، حق شناس مباش وگرنه بنده و برده خواهى شد، در حالى که آنچه با روايات فراوان مذکور هماهنگ و با قرآن سازگار است همان معناى اول است ونبودن تشديد در نسخه سيد رضى دليل بر چيزى نمى تواند باشد، زيرا معمول نويسندگان در گذشته اين نبوده که تمام کلمات را اعراب بگذارند و به فرض که سيد رضى معتقد به نداشتن تشديد بوده، اين استنباطى از ناحيه خود اوست وگرنه مستقيمآ از اميرمؤمنان (عليه السلام) چيزى نشنيده است و ما اين استنباط را مناسب آيات و روايات ديگر نمى دانيم و اصرار مرحوم شوشترى در شرح نهج البلاغه خود بر معناى دوم صحيح نيست. به خصوص اين که او مى گويد: افراد رذل ممکن است از نيکى کردن سوء استفاده کنند، که اين سخن نيز قابل جواب است، زيرا معيار، توده مردم هستند نه افراد رذل، هرچند در بعضى از روايات به اين افراد رذل نيز اشاره شده است؛ توده مردم چنين اند که اگر در مقابل بدى، خوبى ببينند، دربرابر بى وفايى، وفا ببينند و دربرابر بى مهرى به آن ها مهر شود منقلب خواهند شد. سماحت و عفو و گذشت اسلامى و سيره اولياءاللّه نيز همين بوده است که حق ناشناسان را با حق شناسى ادب مى کردند و در حلقه عبوديت خود درمى آوردند.
* * *