تفسیر حکمت 194

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
من چه زمانى آتش خشمم را فرو نشانم؟ آيا هنگامى که از انتقام، ناتوانم که به من مى گويند: اگر صبر کنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى که قادر بر انتقامم که به من گفته مى شود: اگر عفو کنى بهتر است؟
شرح و تفسیر
از انتقام بپرهيز
امام (عليه السلام) در اين سخن پرگهر به ترک انتقام و در پيش گرفتن روش صبر و عفو دعوت مى کند و مى فرمايد: «من چه زمانى آتش خشمم را فرو نشانم؟ آيا هنگامى که از انتقام، ناتوانم که به من مى گويند: اگر صبر کنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى که قادر بر انتقامم که به من گفته مى شود: اگر عفو کنى بهتر است؟»؛ (مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ).
اين يک واقعيت است که انسان خشمگين در برابر ظلم و ستمى که بر او مى رود دو حالت دارد: گاه مى خواهد انتقام بگيرد؛ اما توان آن را ندارد و چه بسا به پرخاشگرى و گفتن سخنان درشت و تهديد شخص ظالم برخيزد و گاه با او گلاويز شود؛ اما هنگامى که ناتوانى خود را مى بيند عقب نشينى مى کند. در اين هنگام همه به او مى گويند: اگر مى خواهى انتقام بگيرى بگذار توانايى پيدا کنى و اين گونه که مايه رسوايى و آبروريزى است به ميدان دشمنت مرو، بنابراين در چنين حالتى مردم، او را به صبر و شکيبايى دعوت مى کنند؛ اما اگر توان انتقام داشته باشد و طرف مقابل در برابر او ضعيف و ناتوان گردد همين که دست به انتقام بلند مى کند مردم به او مى گويند: شايسته است عفو کنى که زکات قدرت عفو است. به اين ترتيب در هيچ حال، انتقام جويى عاقلانه و صحيح نيست.
امام (عليه السلام) با اين تعبير لطيف مى خواهد مردم را به ترک انتقام فراخواند همان چيزى که آتش هايى برمى فروزد و گاه سرچشمه جنگ هاى خونين و گسترده ودامنه دار مى شود.
خود امام (عليه السلام) نمونه کاملى از اين معنا بود:
در داستان جنگ جمل هنگامى که بر دشمنان پيروز شد فرمان عفو آن ها را صادر کرد و عايشه را که از گردانندگان اصلى اين جنگ بود با احترام به مدينه بازگرداند.
داستان عفو عمرو بن عاص توسط امام (عليه السلام) هنگامى که در ميدان صفين در چنگ او گرفتار شده بود و براى نجات خويشتن خود را برهنه و عريان ساخت معروف است.
از آن معروف تر داستان توصيه هاى آن حضرت درباره قاتل خويش «عبدالرحمان ملجم مرادى» است که به فرزندان خود سفارش کرد آب و غذا و وسيله استراحت اين زندانى را فراهم کنند و فرمود: اگر زنده بمانم خود مى دانم با او چگونه رفتار کنم و اگر شما هم عفو کنيد بهتر است و اگر (مصلحت عموم مردم ايجاب کرد که) لازم بدانيد که او قصاص شود تنها با يک ضربه وى را قصاص کنيد همان گونه که او يک ضربه بر من وارد کرد.
اميرمؤمنان على (عليه السلام) اين درس را از استادش پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آموخته بود که نمونه روشن آن عفو عمومى حضرت در داستان فتح مکه است، در حالى که آن ها قاتلان اصحاب و ياران پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بودند و در سيزده سال که حضرت در مکه بود ظلم و جنايت فراوانى در حقش روا داشتند و در ساليانى که در مدينه بود آتش جنگ هايى بر ضدش برافروختند؛ ولى حضرت با يک فرمان عمومى، همه را را عفو کرد و حتى «وحشى» قاتل معروف عمويش «حمزه» را که جنايتى بسيار وحشتناک انجام داده بود بعد از پذيرش اسلام بخشيد و هنگامى که به مدينه آمد و خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) رسيد و اسلام را ظاهرآ پذيرفت حضرت او را عفو کرد ولى فرمود: در اين جا نمان، زيرا ديدن تو خاطره شهادت عمويم حمزه را در نظرم زنده مى کند. «وحشى» از آن جا به شام رفت و در آن جا ماند.
قرآن مجيد يکى از صفات بهشتيان و پرهيزکاران را کظم غيظ (فرو خوردن خشم) و سپس عفو و گذشت مى شمارد، مى فرمايد: (وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ)؛ «و شتاب کنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمان ها و زمين است؛ و براى پرهيزکاران آماده شده است. (همان) کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى کنند؛ و خشم خود را فرو مى برند؛ و از خطاى مردم درمى گذرند؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد».
مسئله عفو و گذشت در اسلام به قدرى اهميت دارد که علاوه بر آيات فراوانى از قرآن، در روايات معصومان (عليهم السلام) نيز بازتاب گسترده اى دارد؛ ازجمله در حديثى از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «إذا کانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نادى مُنادٍ: مَنْ کانَ أجْرُهُ عَلَى اللهِ فَلْيَدْخُلِ الْجَنَّةَ؛ در روز قيامت، منادى ندا مى دهد: کسى که پاداش او بر عهده خداست وارد بهشت شود» «فَيُقالُ: مَنْ ذَا الَّذي أجْرُهُ عَلَى اللهِ؛ گفته مى شود: چه کسى است که پاداش او بر خداست؟» «فَيُقالُ: الْعافُونَ عَنِ النّاسَ فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ گفته مى شود: کسانى که مردم را عفو کرده اند و آن ها بدون حساب وارد بهشت مى شوند». در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم: «الْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ؛ عفو و گذشت تاج فضايل اخلاقى است».
البته عفو و گذشت در مورد کسانى است که از عفو سوء استفاده نکنند و بر جنايات خود نيفزايند، همان گونه که اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد: «الْعَفْوُ عَنِ الْمُقِرِّ لاعَنِ الْمُصِرِّ؛ عفو درباره کسى است که به گناه خود اقرار کند (و پشيمان باشد) نه کسى که اصرار مى ورزد». .