تفسیر حکمت 203

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
أَيُّهَا النَّاسُ، اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ، وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ، وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَکُمْ، وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَکَرَکُمْ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
اى مردم! از خدايى بترسيد که اگر سخنى بگوييد مى شنود و اگر چيزى را در دل پنهان داريد مى داند و بر مرگ پيشى گيريد که اگر از آن فرار کنيد به شما دست مى يابد و اگر بايستيد شما را مى گيرد و اگر فراموشش کنيد شما را فراموش نخواهد کرد.
شرح و تفسیر
اندرزى بسيار حکيمانه
امام (عليه السلام) در اين گفتار نورانى که به گفته «ابن عباس» شبيه آيات قرآنى است دو هشدار مى دهد: نخست درباره آگاهى خدا بر افعال و رفتار و نيات انسان ها و سپس درباره مرگى که هرگز انسان را فراموش نمى کند، مى فرمايد: «اى مردم! از خدايى بترسيد که اگر سخنى بگوييد مى شنود و اگر چيزى را در دل پنهان داريد مى داند و بر مرگ پيشى گيريد که اگر از آن فرار کنيد به شما دست مى يابد و اگر بايستيد شما را مى گيرد و اگر فراموشش کنيد شما را فراموش نخواهد کرد»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ، وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ، وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَکُمْ، وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَکَرَکُمْ).
همه آنچه امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه فرموده در واقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است. در آيه (عليه السلام) سوره مجادله مى خوانيم:
(أَلَمْ تَرَى أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَ مَا فِى الأَرْضِ مَا يَکُونُ مِنْ نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللهَ بِکُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ)؛ «آيا نمى دانى که خداوند آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمين است مى داند؟ هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى کنند مگر اين که خدا چهارمين آن هاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى کنند مگر اين که خداوند ششمين آن هاست، و نه تعدادى کمتر و نه بيشتر از آن مگر اين که او همراه آن هاست هر جا که باشند، سپس روز قيامت آن ها را از اعمالشان آگاه مى سازد، چراکه خدا به هرچيزى داناست».
در جايى ديگر مى فرمايد: (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)؛ «ما انسان را آفريديم و وسوسه هاى نفس او را مى دانيم و ما به او از رگ قلبش نزديک تريم!».
در جايى ديگر مى فرمايد: (قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)؛ «بگو: مرگى که از آن فرار مى کنيد سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد؛ سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکاراست بازگردانده مى شويد؛ آن گاه شما را از آنچه انجام مى داديدخبرمى دهد».
به راستى اگر انسان ايمان محکمى به محتواى اين آيات و محتواى کلام امام (عليه السلام) داشته باشد تسليم هواى نفس و وسوسه هاى شيطان و آلوده به گناه و معاصى نخواهد شد.
نيز اگر انسان مرگى را که براى همه مسلم است فراموش نکند و بداند که اين زندگى دير يا زود پايان مى گيرد و آنچه را که براى گردآورى آن تلاش کرده رها مى سازد و رخت برمى بندد و سپس در دادگاه عدل پروردگار حضور مى يابد و نامه اعمال خود را که به مقتضاى (لا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لا کَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا) همه اعمال و گفتار او از کوچک و بزرگ در آن ثبت شده به دستش مى دهند و بايد پاسخ گوى همه آن ها باشد، به يقين چنين انسانى باچنين اعتقادى جز در راه تقوا گام برنمى دارد.
مشکل انسان از آن جا شروع مى شود که نظارت خدا را در اعمال و گفتارش در همه حال، فراموش کند و مرگ را به دست نسيان بسپارد. عجيب اين است که در زندگى معمولى دنيا اگر تبهکاران احساس کنند مأموران انتظامى در جايى حضور دارند و آن ها را دستگير مى کنند و به دادگاه تحويل مى دهند قطعآ دست به کار خلافى نمى زنند؛ حضور پليس از يک طرف و دادگاهى که در انتظار است از طرفى ديگر آن ها را از اعمالشان بازمى دارد. تنها به جايى مى روند که پليس حضور نداشته نباشد و يا اگر گرفتار شدند مدرکى در دادگاه براى اعمال خلاف آن ها به دست قضات نيفتد. حال چگونه ممکن است انسان ايمان به خدايى داشته باشد که از رگ قلب يا رگ گردنش به او نزديک تر است و در همه جا فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند و همه را ثبت و ضبط مى کنند؛ به علاوه دادگاه قيامت قطعى و يقينى است، با اين حال، آلوده ظلم و گناه شود؟
مرحوم علامه مجلسى در حديثى از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل مى کند که ضمن خطبه مفصلى معروف به خطبه «ديباج» فرمود: «وَ أَفِيضُوا في ذِکْرِ اللهِ جَلَّ ذِکْرُهُ فَإنَّهُ أحْسَنُ الذِّکْرِ وَ هُوَ أمانٌ مِنَ النِّفاقِ وَ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ وَ تَذْکيرٌ لِصاحِبِهِ عِنْدَ کُلِّ خَيْرٍ يَقْسِمُهُ اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَهُ دَوِيٌّ تَحْتَ الْعَرْشِ؛ بشتابيد به سوى ذکر خداى متعال که بهترين ذکر است و انسان را از نفاق در امان مى دارد و سبب برائت از آتش دوزخ است و نعمت هايى را که خدا به او مى دهد يادآورى مى کند و اين ذکر، در زير عرش خدا صدايى طنين انداز دارد».
در حديثى از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «أکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإنَّهُ يُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ يُزَهِّدُ فِي الدُّنْيا؛ زياد به ياد مرگ باشيد که گناهان را محو مى کند و انسان را به زرق و برق دنيا بى اعتنا مى سازد».
در مورد ذکر خداوند، در جلد هشتم همين کتاب، ص 365 و در مورد ياد مرگ، در جلد هفتم، ص 271 مطالبى آمده است.