تفسیر حکمت 205
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
کُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ.
ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
هر ظرفى براثر قرار دادن چيزى در آن از وسعتش کاسته مى شود مگر پيمانه علم که هر قدر از دانش در آن جاى گيرد وسعتش افزون مى گردد!
هر ظرفى براثر قرار دادن چيزى در آن از وسعتش کاسته مى شود مگر پيمانه علم که هر قدر از دانش در آن جاى گيرد وسعتش افزون مى گردد!
شرح و تفسیر
وسعت پيمانه علم
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه به نکته مهمى درباره اهميت علم و دانش اشاره مى کند، مى فرمايد: «هر ظرفى بر اثر قرار دادن چيزى در آن از وسعتش کاسته مى شود مگر پيمانه علم که هرقدر از دانش در آن جاى گيرد وسعتش افزون مى گردد!»؛ (کُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ).
اين نکته بسيار دقيقى است که امام (عليه السلام) به آن اشاره فرموده است. حقيقت اين است که در «وعاء» (ظرف) مادى گنجايش محدودى وجود دارد که اگر چيزى در آن قرار دهند به تدريج محدود و سرانجام پر مى شود به گونه اى که قابل قرار دادن چيز ديگرى در آن نيست؛ ولى روح و فکر و قوه عاقله انسان کاملاً با آن متفاوت است؛ هر قدر علوم تازه در آن قرار دهند گويى گنجايش بيشترى پيدا مى کند، هر علمى سرچشمه علم ديگرى مى شود و هر تجربه اى تجربه ديگرى با خود مى آورد و به يک معنا، تا بى نهايت پيش مى رود و اين دليل اهميت فوق العاده آن و اشاره به اين است که ما از فراگيرى علوم هرگز خسته نشويم که واقعاًخسته کننده نيست، بلکه نشاط آور و روح پرور است. هنگامى که انسان مى بيند در کنار نهال يک مسئله علمى که در سرزمين مغز خود کاشته نهال هاى ديگرى جوانه مى زند و مى رويد و اطراف خود را پرگل مى کند، قطعاً به شوق و نشاط مى آيد.
حتى مغزهاى کامپيوترى که در عصر و زمان ما به وجود آمده و بعضى، از روى ناآگاهى گمان مى برند که مى تواند روزى جانشين مغز انسان شود هر کدام ظرفيت محدودى دارند که وقتى اشباع شد مطلب تازه اى را نمى پذيرد در حالى که روح آدمى چنين نيست و بسيارند دانشمندان بزرگى که تا آخرين لحظه هاى عمر در تکاپوى علم و دانش بوده و هر روز حتى در واپسين ساعات عمر حقيقت تازه اى را کشف مى کردند.
از جمله کسانى که در شرح کلام حکيمانه مورد بحث به اين حقيقت اشاره کرده ابن ابى الحديد معتزلى است که در شرح نهج البلاغه خود چنين مى گويد: «در ذيل اين کلام سرّ عظيمى نهفته شده و اشاره اى رمزى است به معناى شريف و پيچيده اى که طرفداران نفس ناطقه (روح مجرد) از اين راه دليل براى اثبات عقيده خود گرفته اند. نتيجه آن اين است که قواى جسمانى بر اثر تکرار افعال خسته و ناتوان مى شوند؛ مثلاً هرگاه با چشم هاى خود پيوسته صحنه هايى را ببينيم چشم خسته مى شود و اگر باز هم ادامه دهيم ممکن است چشم صدمه ببيند. همچنين گوش انسان از شنيدن صداهاى مکرر به زحمت مى افتد (و خسته و ناتوان مى گردد) و چنين است ساير قواى جسمانى؛ ولى وقتى به قوه عاقله مى رسيم مى بينيم قضيه برعکس است، چرا که هرگاه معقولات بيشترى به اين قوه وارد گردد، نيرو و توان و وسعت و انبساط آن بيشتر مى شود و آمادگى براى درک مسائل جديدى غير از آنچه قبلاً دريافته پيدا مى کند و در حقيقت، تکرار معقولات، شمشير آن را تيزتر کرده و زنگار آن را مى زدايد و به همين دليل مى توان گفت: قواى جسمانى همه مادى هستند؛ اما قوه عاقله مجرد است و ماوراى ماديات». يکى از بخش هاى قوه عاقله، حافظه انسان است که همه چيز را در خود حفظ مى کند در حالى که قواى مادى اين چنين نيست.
اين کلام حکيمانه پيام هاى متعددى دارد از جمله اين که انسان هرگز نبايد از فراگيرى علم و دانش خسته شود يا گمان کند به مرحله نهايى علم و دانش رسيده است. بداند به سمتى حرکت مى کند که هر قدر جلوتر مى رود وسيع تر مى شود.
در حديث معروفى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «مَنْهُومانِ لا يَشْبَعَانِ طالِبُ الْعِلْمِ وَ طالِبُ الدُّنْيا؛ دو گروه گرسنه اند و هرگز سير نمى شوند: طالبان علم و طالبان دنيا».
به همين دليل تحصيل علم در اسلام از جهات مختلف نامحدود است: از نظر مدت، حديث معروف پيامبر (صلي الله عليه و آله) را داريم گر چه آن را در جوامع حديثى نيافتيم؛ فرمود: «أُطْلُبِ الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْدِ؛ از گهواره تا گور دانش بجوى».
از نظر مکان، در حديث ديگرى مى خوانيم: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ؛ به دنبال علم و دانش برويد هر چند در سرزمين چين باشد».
از نظر مقدار کوشش، در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَ سَفْکِ الْمُهَجِ؛ در طلب دانش باشيد هر چند براى تحصيل آن در درياها فرو رويد و خون خود را فدا کنيد».
از نظر استاد، در حديث ديگرى نقل شده است: «الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَأْخُذُها حَيْثُ وَجَدَها؛ علم و دانش گمشده فرد باايمان است، نزد هر کس باشد گمشده خود را مطالبه مى کند».
اين سخن را با حديثى از اميرمؤمنان (عليه السلام) که در غررالحکم آمده است پايان مى دهيم: «اَلْعالِمُ مَنْ لا يَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ وَ لا يَتَشَبَّعُ بِهِ؛ عالم و دانشمند کسى است که هرگز از علم و دانش سير نمى شود و اظهار سيرى نيز مى کند».
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه به نکته مهمى درباره اهميت علم و دانش اشاره مى کند، مى فرمايد: «هر ظرفى بر اثر قرار دادن چيزى در آن از وسعتش کاسته مى شود مگر پيمانه علم که هرقدر از دانش در آن جاى گيرد وسعتش افزون مى گردد!»؛ (کُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ).
اين نکته بسيار دقيقى است که امام (عليه السلام) به آن اشاره فرموده است. حقيقت اين است که در «وعاء» (ظرف) مادى گنجايش محدودى وجود دارد که اگر چيزى در آن قرار دهند به تدريج محدود و سرانجام پر مى شود به گونه اى که قابل قرار دادن چيز ديگرى در آن نيست؛ ولى روح و فکر و قوه عاقله انسان کاملاً با آن متفاوت است؛ هر قدر علوم تازه در آن قرار دهند گويى گنجايش بيشترى پيدا مى کند، هر علمى سرچشمه علم ديگرى مى شود و هر تجربه اى تجربه ديگرى با خود مى آورد و به يک معنا، تا بى نهايت پيش مى رود و اين دليل اهميت فوق العاده آن و اشاره به اين است که ما از فراگيرى علوم هرگز خسته نشويم که واقعاًخسته کننده نيست، بلکه نشاط آور و روح پرور است. هنگامى که انسان مى بيند در کنار نهال يک مسئله علمى که در سرزمين مغز خود کاشته نهال هاى ديگرى جوانه مى زند و مى رويد و اطراف خود را پرگل مى کند، قطعاً به شوق و نشاط مى آيد.
حتى مغزهاى کامپيوترى که در عصر و زمان ما به وجود آمده و بعضى، از روى ناآگاهى گمان مى برند که مى تواند روزى جانشين مغز انسان شود هر کدام ظرفيت محدودى دارند که وقتى اشباع شد مطلب تازه اى را نمى پذيرد در حالى که روح آدمى چنين نيست و بسيارند دانشمندان بزرگى که تا آخرين لحظه هاى عمر در تکاپوى علم و دانش بوده و هر روز حتى در واپسين ساعات عمر حقيقت تازه اى را کشف مى کردند.
از جمله کسانى که در شرح کلام حکيمانه مورد بحث به اين حقيقت اشاره کرده ابن ابى الحديد معتزلى است که در شرح نهج البلاغه خود چنين مى گويد: «در ذيل اين کلام سرّ عظيمى نهفته شده و اشاره اى رمزى است به معناى شريف و پيچيده اى که طرفداران نفس ناطقه (روح مجرد) از اين راه دليل براى اثبات عقيده خود گرفته اند. نتيجه آن اين است که قواى جسمانى بر اثر تکرار افعال خسته و ناتوان مى شوند؛ مثلاً هرگاه با چشم هاى خود پيوسته صحنه هايى را ببينيم چشم خسته مى شود و اگر باز هم ادامه دهيم ممکن است چشم صدمه ببيند. همچنين گوش انسان از شنيدن صداهاى مکرر به زحمت مى افتد (و خسته و ناتوان مى گردد) و چنين است ساير قواى جسمانى؛ ولى وقتى به قوه عاقله مى رسيم مى بينيم قضيه برعکس است، چرا که هرگاه معقولات بيشترى به اين قوه وارد گردد، نيرو و توان و وسعت و انبساط آن بيشتر مى شود و آمادگى براى درک مسائل جديدى غير از آنچه قبلاً دريافته پيدا مى کند و در حقيقت، تکرار معقولات، شمشير آن را تيزتر کرده و زنگار آن را مى زدايد و به همين دليل مى توان گفت: قواى جسمانى همه مادى هستند؛ اما قوه عاقله مجرد است و ماوراى ماديات». يکى از بخش هاى قوه عاقله، حافظه انسان است که همه چيز را در خود حفظ مى کند در حالى که قواى مادى اين چنين نيست.
اين کلام حکيمانه پيام هاى متعددى دارد از جمله اين که انسان هرگز نبايد از فراگيرى علم و دانش خسته شود يا گمان کند به مرحله نهايى علم و دانش رسيده است. بداند به سمتى حرکت مى کند که هر قدر جلوتر مى رود وسيع تر مى شود.
در حديث معروفى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «مَنْهُومانِ لا يَشْبَعَانِ طالِبُ الْعِلْمِ وَ طالِبُ الدُّنْيا؛ دو گروه گرسنه اند و هرگز سير نمى شوند: طالبان علم و طالبان دنيا».
به همين دليل تحصيل علم در اسلام از جهات مختلف نامحدود است: از نظر مدت، حديث معروف پيامبر (صلي الله عليه و آله) را داريم گر چه آن را در جوامع حديثى نيافتيم؛ فرمود: «أُطْلُبِ الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْدِ؛ از گهواره تا گور دانش بجوى».
از نظر مکان، در حديث ديگرى مى خوانيم: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ؛ به دنبال علم و دانش برويد هر چند در سرزمين چين باشد».
از نظر مقدار کوشش، در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَ سَفْکِ الْمُهَجِ؛ در طلب دانش باشيد هر چند براى تحصيل آن در درياها فرو رويد و خون خود را فدا کنيد».
از نظر استاد، در حديث ديگرى نقل شده است: «الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَأْخُذُها حَيْثُ وَجَدَها؛ علم و دانش گمشده فرد باايمان است، نزد هر کس باشد گمشده خود را مطالبه مى کند».
اين سخن را با حديثى از اميرمؤمنان (عليه السلام) که در غررالحکم آمده است پايان مى دهيم: «اَلْعالِمُ مَنْ لا يَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ وَ لا يَتَشَبَّعُ بِهِ؛ عالم و دانشمند کسى است که هرگز از علم و دانش سير نمى شود و اظهار سيرى نيز مى کند».