تفسیر حکمت 206
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ.
ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
نخستين نتيجه اى که شخص بردبار از بردبارى خود کسب مى کند اين است که مردم در برابر جاهل و نادان از وى حمايت خواهند کرد.
نخستين نتيجه اى که شخص بردبار از بردبارى خود کسب مى کند اين است که مردم در برابر جاهل و نادان از وى حمايت خواهند کرد.
شرح و تفسیر
دربرابر جاهلان بردبار باش
امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه، به يکى از آثار ارزنده حلم و بردبارى در مقابل سفيهان و جاهلان اشاره کرده، مى فرمايد: «نخستين نتيجه اى که شخص بردبار از بردبارى خود کسب مى کند اين است که مردم در برابر جاهل و نادان از وى حمايت خواهند کرد»؛ (أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ).
بعضى از ارباب لغت «حلم» را به معناى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب دانسته اند و از آن جا که اين حالت از عقل و خرد نشأت مى گيرد، گاه واژه «حليم» به معناى عاقل به کار رفته است.
بسيارى از افراد جاهل و نادان، پرادعا، بلند پرواز و پرخاشگرند، از اين رو هنگامى که در برابر دانشمند وارسته اى قرار گيرند براى اظهار خودنمايى ممکن است انواع اهانت ها را روا دارند. حال اگر شخص عالم و دانشمند و انسان باايمان و متقى بخواهد در برابر آن ها عکس العمل نشان دهد، مقام خود را پايين آورده است؛ اما اگر در برابر اين افراد نادان و بى ادب حلم و بردبارى به خرج دهد و عکس العملى از خود ظاهر نکند، مردم به مظلوم بودن او اعتراف مى کنند و به حکم غريزه حمايت از مظلوم که در بسيارى از انسان ها نهفته است به حمايت از او برمى خيزند و جاهل جسور و بى ادب را بر سر جايش مى نشانند. اين نخستين نتيجه اى است که افراد حليم از حلمشان به دست مى آورند و در واقع دفاع از خود را بر عهده ديگران مى نهند.
قرآن مجيد درباره عباد الرحمان (بندگان خاص خدا) مى فرمايد: (وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامآ)؛ «و هنگامى که جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آن ها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند)».
در جايى ديگر خداوند به پيامبرش دستور مى دهد: (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ)؛ «(به هر حال) با عفو و مدارا رفتار کن، و به کارهاى شايسته دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستيزه مکن)!».
نيز در مقام مدح انبياى پيشين، از صفت حلم نام برده شده است؛ از جمله در آيه 114 سوره توبه در مدح ابراهيم (عليه السلام) به سبب حلم و بردبارى او در برابر عموى بت پرستش مى فرمايد: (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأَوَّاهٌ حَلِيمٌ)؛ «به يقين ابراهيم مهربان و بردبار بود».
حلم علاوه بر اين، آثار فراوان ديگرى نيز دارد و آن اين که به انسان آرامش مى بخشد و وى را از آلوده شدن به گناه به هنگام ستيزه جويى حفظ مى کند و از تشديد عداوت دشمن که به جسارت و بى ادبى پرداخته جلوگيرى مى نمايد.
براساس همين نکات است که اميرمؤمنان على (عليه السلام) در نهج البلاغه بارها بر اهميت حلم تأکيد ورزيده است؛ از جمله در خطبه 193 (خطبه همام) که اوصاف پرهيزکاران را شرح مى دهد مى فرمايد: «يکى از صفات آن ها اين است که علم را با حلم مى آميزند» (يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ) و در حکمت 31 يکى از شاخه هاى عدالت را استوارى در حلم شمرده است. در کلام حکيمانه بعد (حکمت 207) نيز بر همين معنا تأکيد شده و در حکمت هاى 211، 418، 424 و 460 اشارات مهمى به اهميت حلم شده است.
در روايات ديگر اسلامى نيز بر اهميت حلم و آثار مثبت آن تکيه شده است؛ از جمله رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «ألا أُخْبِرُکُمْ بِأشْبَهِکُمْ بي أخْلاقآ؟؛ آيا به شما خبر دهم کدام يک از شما ازنظر اخلاق به من شبيه تريد؟».
ياران عرض کردند: آرى، اى رسول خدا! فرمود: «أحْسَنُکُمْ أخْلاقآ وَ أعْظَمُکُمْ حِلْمآ وَ أبَرُّکُمْ بِقَرابَتِهِ وَ أشَدُّکُمْ إنْصافآ مِنْ نَفْسِهِ فِي الْغَضَبِ وَ الرِّضا؛ آن کس که از همه خوش اخلاق تر و بردبارتر، و نيکوکارتر درباره خويشاوندان خود و باانصاف تر در حال غضب و خشنودى است».
در حديثى که در غررالحکم از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده مى خوانيم : «أشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ الْجَهْلَ بِالْحِلْمِ؛ شجاع ترين مردم کسى است که با نيروى حلم، بر جهل (جاهلان) غالب آيد».
در حديث ديگرى از همان حضرت و در همان منبع آمده است: «إنَّ أفْضَلَ أخْلاقِ الرِّجالِ الْحِلْمُ؛ برترين اخلاق مردان باشخصيت، حلم و بردبارى است».
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «کَفى بِالْحِلْمِ ناصِرآ؛ حلم براى يارى انسان کافى است».
در حديث مفصلى که مرحوم علامه مجلسى نقل مى کند مى خوانيم که امام صادق (عليه السلام) در گفت وگو با «عنوان بصرى» که براى درک علم به محضر آن حضرت آمده بود، فرمود: حلم و بردبارى تو بايد به قدرى باشد که اگر کسى به تو بگويد: اگر سخن نسنجيده اى درباره من بگويى ده برابر آن را به تو مى گويم، تو در جواب بگويى: اگر تو ده سخن ناسنجيده بگويى من يکى نيز نخواهم گفت (فَمَنْ قالَ لَکَ: إنْ قُلْتَ واحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرآ، فَقُلْ: إنْ قُلْتَ عَشْرآ لَمْ تَسْمَعْ واحِدَةً). .
امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه، به يکى از آثار ارزنده حلم و بردبارى در مقابل سفيهان و جاهلان اشاره کرده، مى فرمايد: «نخستين نتيجه اى که شخص بردبار از بردبارى خود کسب مى کند اين است که مردم در برابر جاهل و نادان از وى حمايت خواهند کرد»؛ (أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ).
بعضى از ارباب لغت «حلم» را به معناى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب دانسته اند و از آن جا که اين حالت از عقل و خرد نشأت مى گيرد، گاه واژه «حليم» به معناى عاقل به کار رفته است.
بسيارى از افراد جاهل و نادان، پرادعا، بلند پرواز و پرخاشگرند، از اين رو هنگامى که در برابر دانشمند وارسته اى قرار گيرند براى اظهار خودنمايى ممکن است انواع اهانت ها را روا دارند. حال اگر شخص عالم و دانشمند و انسان باايمان و متقى بخواهد در برابر آن ها عکس العمل نشان دهد، مقام خود را پايين آورده است؛ اما اگر در برابر اين افراد نادان و بى ادب حلم و بردبارى به خرج دهد و عکس العملى از خود ظاهر نکند، مردم به مظلوم بودن او اعتراف مى کنند و به حکم غريزه حمايت از مظلوم که در بسيارى از انسان ها نهفته است به حمايت از او برمى خيزند و جاهل جسور و بى ادب را بر سر جايش مى نشانند. اين نخستين نتيجه اى است که افراد حليم از حلمشان به دست مى آورند و در واقع دفاع از خود را بر عهده ديگران مى نهند.
قرآن مجيد درباره عباد الرحمان (بندگان خاص خدا) مى فرمايد: (وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامآ)؛ «و هنگامى که جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آن ها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند)».
در جايى ديگر خداوند به پيامبرش دستور مى دهد: (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ)؛ «(به هر حال) با عفو و مدارا رفتار کن، و به کارهاى شايسته دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستيزه مکن)!».
نيز در مقام مدح انبياى پيشين، از صفت حلم نام برده شده است؛ از جمله در آيه 114 سوره توبه در مدح ابراهيم (عليه السلام) به سبب حلم و بردبارى او در برابر عموى بت پرستش مى فرمايد: (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأَوَّاهٌ حَلِيمٌ)؛ «به يقين ابراهيم مهربان و بردبار بود».
حلم علاوه بر اين، آثار فراوان ديگرى نيز دارد و آن اين که به انسان آرامش مى بخشد و وى را از آلوده شدن به گناه به هنگام ستيزه جويى حفظ مى کند و از تشديد عداوت دشمن که به جسارت و بى ادبى پرداخته جلوگيرى مى نمايد.
براساس همين نکات است که اميرمؤمنان على (عليه السلام) در نهج البلاغه بارها بر اهميت حلم تأکيد ورزيده است؛ از جمله در خطبه 193 (خطبه همام) که اوصاف پرهيزکاران را شرح مى دهد مى فرمايد: «يکى از صفات آن ها اين است که علم را با حلم مى آميزند» (يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ) و در حکمت 31 يکى از شاخه هاى عدالت را استوارى در حلم شمرده است. در کلام حکيمانه بعد (حکمت 207) نيز بر همين معنا تأکيد شده و در حکمت هاى 211، 418، 424 و 460 اشارات مهمى به اهميت حلم شده است.
در روايات ديگر اسلامى نيز بر اهميت حلم و آثار مثبت آن تکيه شده است؛ از جمله رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «ألا أُخْبِرُکُمْ بِأشْبَهِکُمْ بي أخْلاقآ؟؛ آيا به شما خبر دهم کدام يک از شما ازنظر اخلاق به من شبيه تريد؟».
ياران عرض کردند: آرى، اى رسول خدا! فرمود: «أحْسَنُکُمْ أخْلاقآ وَ أعْظَمُکُمْ حِلْمآ وَ أبَرُّکُمْ بِقَرابَتِهِ وَ أشَدُّکُمْ إنْصافآ مِنْ نَفْسِهِ فِي الْغَضَبِ وَ الرِّضا؛ آن کس که از همه خوش اخلاق تر و بردبارتر، و نيکوکارتر درباره خويشاوندان خود و باانصاف تر در حال غضب و خشنودى است».
در حديثى که در غررالحکم از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده مى خوانيم : «أشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ الْجَهْلَ بِالْحِلْمِ؛ شجاع ترين مردم کسى است که با نيروى حلم، بر جهل (جاهلان) غالب آيد».
در حديث ديگرى از همان حضرت و در همان منبع آمده است: «إنَّ أفْضَلَ أخْلاقِ الرِّجالِ الْحِلْمُ؛ برترين اخلاق مردان باشخصيت، حلم و بردبارى است».
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «کَفى بِالْحِلْمِ ناصِرآ؛ حلم براى يارى انسان کافى است».
در حديث مفصلى که مرحوم علامه مجلسى نقل مى کند مى خوانيم که امام صادق (عليه السلام) در گفت وگو با «عنوان بصرى» که براى درک علم به محضر آن حضرت آمده بود، فرمود: حلم و بردبارى تو بايد به قدرى باشد که اگر کسى به تو بگويد: اگر سخن نسنجيده اى درباره من بگويى ده برابر آن را به تو مى گويم، تو در جواب بگويى: اگر تو ده سخن ناسنجيده بگويى من يکى نيز نخواهم گفت (فَمَنْ قالَ لَکَ: إنْ قُلْتَ واحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرآ، فَقُلْ: إنْ قُلْتَ عَشْرآ لَمْ تَسْمَعْ واحِدَةً). .