تفسیر حکمت 226

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
الطَّامِعُ فِي وَثَاقِ الذُّلِّ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
طمع کار در بند ذلت گرفتار است.
شرح و تفسیر
اسيران ذلّت
امام (عليه السلام) يکى از آفات طمع را اين گونه معرفى مى فرمايد: «طمع کار در بند ذلت گرفتار است»؛ (الطَّامِعُ في وَثَاقِ آلذُّلِّ).
«وَثاق» به معناى بند و زنجيرى است که اسير و يا حيوانى را با آن مى بندند.
شبيه اين سخن همان است که در حکمت 180 گذشت که فرمود: «الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ؛ طمع، بندگى جاويدان است» نيز در حکمت 219 خوانديم که مى فرمود: «قربانگاه عقل ها غالبآ در زير نور خيره کننده طمع هاست».
همان گونه که پيش از اين نيز اشاره شد طمع معمولاً به معناى علاقه شديد به چيزى است که فوق استحقاق انسان و غالبآ به دست ديگران است شخص طمع کار براى به دست آوردن آن بايد در مقابل اين و آن خضوع کند و طناب ذلت بر گردن خويش نهد، شايد به مقصود برسد و شايد هم نرسد.
به تعبير ديگر، طمع ريسمانى نامرئى است که انسان بر گردن خود مى نهد و سر آن را به دست کسى که درباره او طمع دارد مى سپارد و همچون برده يا حيوانى در اختيار او قرار مى گيرد.
نقطه مقابل طمع، قناعت است که انسان را از همگان بى نياز و عزت و کرامت او را حفظ مى کند.
اضافه بر اين ها، اموال و مقامات و اشيايى که مورد طمع طمع کاران است در بسيارى از موارد دست نيافتنى است، به همين دليل طمع کار براى رسيدن به آن عمرى دست و پا مى زند و چه بسا ناکام از دنيا برود در حالى که سرمايه عمر خود را بيهوده از دست داده است، نه به مقامى در دنيا رسيده و نه در پيشگاه خدا منزلتى دارد.
در حديث معروفى که ملاصالح مازندرانى در شرح اصول کافى آورده است، مى خوانيم: «عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ؛ کسى که قناعت پيشه کند عزيز مى شود، و کسى که طمع بورزد ذليل خواهد شد».
در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) مى خوانيم: «عِنْدَ غُرُورِ الاْطْماعِ وَ الاْمالِ تَنْخَدِعُ عُقُولُ الْجُهّالِ وَ تُخْتَبَرُ ألْبابُ الرِّجالِ؛ به هنگام فريب طمع ها و آرزوها عقول جاهلان گرفتار مى شود و عقل مردان بزرگ در آزمون قرارمى گيرد».
در حکمت 275 نيز خواهد آمد که امام (عليه السلام) مى فرمايد: «إنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ، وَ ضامِنٌ غَيْرُ وَفِىٍّ؛ طمع، آدمى را به سرچشمه آب وارد مى کند و بى آن که او را سيراب کرده باشد بازمى گرداند، طمع ضامنى است که هرگز به عهد خود وفا نمى کند».
اين سخن را با شعر مشهورى که ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در ذيل اين گفتار حکيمانه آورده پايان مى دهيم:
طَمِعْتَ بِلَيْلى أنْ تَريعَ وَ إنَّما *** تُقَطِّعُ أعْناقَ الرِّجالِ الْمَطامِعُ
به ليلا طمع ورزيدى که نظر لطفى به تو کند (و اين اشتباه بود) آرى، گردن مردان را طمع ها قطع مى کند. .