تفسیر حکمت 231

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ) الْعَدْلُ: الإِنْصَافُ، وَ الإِحْسَانُ: التَّفَضُّلُ.

ترجمه
امام (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ) فرمود:
عدالت همان رعايت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نيکى بيشتر (از حد انصاف) است.
شرح و تفسیر
تفاوت ميان عدالت و احسان
«امام (عليه السلام) در تفسير آيه: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) مى فرمايد: عدالت همان رعايت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نيکى بيشتر (از حد انصاف) است»؛ (فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ) الْعَدْلُ الإِنْصَافُ، وَ الإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ).
خداوند در اين آيه شريفه به سه چيز امر و از سه چيز نهى کرده است، مى فرمايد: «خداوند به عدل و احسان و کمک به خويشاوندان فرمان مى دهد و از فحشا و منکر و ستم نهى مى کند» و در پايان آيه مى افزايد: «خداوند به شما اندرز مى دهد تا متذکر شويد»؛ (إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
اين آيه دربرگيرنده يکى از جامع ترين برنامه هاى اجتماعى بشر است که هرگاه جامه عمل به خود بپوشد، امنيت و آرامش بر جامعه حکم فرما مى شود. درباره اين که ميان عدل و احسان چه تفاوتى است؟ مفسران احتمالات فراوانى ذکر کرده و بعضى گفته اند: عدل اداى واجبات، و احسان انجام مستحبات است. برخى ديگر عدل را توحيد و احسان را اداى واجبات مى دانند و عدّه اى عدالت را به معناى هماهنگى ظاهر و باطن و احسان را به معناى برترى باطن بر ظاهر دانسته اند. اين تفسير نيز از سوى گروهى عنوان شده که عدالت مربوط به جنبه هاى عملى و احسان مربوط به جنبه هاى گفتارى است.
ولى از همه اين تفسيرها بهتر همان است که در کلام امام (عليه السلام) آمده که عدل را به معناى انصاف تفسير فرموده، زيرا رعايت انصاف آن است که حق کسى را به او بپردازند و به نظر مى رسد که اين واژه از ريشه «نصف» گرفته شده زيرا هرگاه انسان حقوق مشترک را تنصيف کند عدالت را به طور کامل رعايت کرده است. سپس اين واژه به معناى هرگونه عدالت آمده است.
«احسان» همان گونه که از مفهوم آن استفاده مى شود، نيکى کردن به ديگران است و اين نيکى همان تفضل است که امام (عليه السلام) در کلام مورد بحث فرموده است.
بدون شک برقرار شدن نظم در جامعه انسانى بدون عدل و انصاف و احسان و تفضل امکان پذير نيست، زيرا ترک عدالت و انصاف سبب خشم کسانى مى شود که حقوقشان پايمال شده و طبعاً برمى خيزند و نظم جامعه را به هم مى ريزند که چه بسا منجر به خون ريزى هاى وسيعى گردد.
در مورد احسان نيز بايد گفت: بسيار مى شود که تنها با استفاده از اصل عدالت و انصاف مشکلات جامعه حل نمى گردد؛ مثلاً سيل عظيمى آمده و خانه هاى فراوانى را ويران کرده و يا زلزله شديدى رخ داده و منجر به ويرانى هاى وسيعى شده است در اين جا نمى توان تنها با استفاده از حقوق واجب و حتى ماليات هاى معمولى مشکلات را حل کرد. اين جاست که اصل احسان و تفضل بايد به ميدان آيد و نيکوکاران دامن همت به کمر بزنند، ويرانى ها را آباد و ضايعات را جبران و مشکلات ناشى از حوادث را حل کنند.
گاه در يک خانواده نيز مشکلاتى به وجود مى آيد مثلاً شوهر در حادثه اى از دنيا مى رود و اطفال صغير او باقى مى مانند. اين جاست که بايد افراد فاميل صرف نظر از اصل عدالت به سراغ احسان و تفضل بروند و ايتام را تحت حمايت خود قرار دهند و مشکلات آن خانواده را حل کنند؛ خواه يک نفر اقدام به اين کار کند يا همه فاميل دست به دست هم دهند.
در معانى الاخبار که اين حديث را قبل از سيد رضى نقل کرده مى خوانيم: اميرمؤمنان بر اصحاب وارد شد در حالى که آن ها درباره مروت بحث مى کردند فرمود: چرا در اين باره به سراغ قرآن نمى رويد: عرض کردند: کجاى قرآن درباره مروت بحث کرده است؟ فرمود: اين آيه شريفه که مى فرمايد: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ) عدل همان انصاف است و احسان همان تفضل.
در حديثى که مرحوم طبرسى آن را در مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث نقل کرده مى خوانيم: «عثمان بن مظعون» که از صحابه معروف پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) است مى گويد: من در آغاز، اسلام را به طور ظاهرى پذيرفته بودم نه با قلب و جان و اين وضع ادامه داشت تا آن که روزى خدمت آن حضرت بودم ديدم در فکر فرو رفته ناگهان چشم خود را به طرف آسمان دوخت گويا پيامى را دريافت مى دارد. وقتى که به حال عادى برگشت از ماجرا پرسيدم فرمود: هنگامى که با تو سخن مى گفتم ناگهان جبرئيل را مشاهده کردم که اين آيه را براى من آورد: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ...) عثمان مى گويد: چنان محتواى آيه در قلب من اثر گذاشت که اسلام همان لحظه در جان و روح من جاى گرفت.