تفسیر حکمت 239

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
آن کس که از سستى اطاعت کند حقوق افراد را ضايع مى سازد و کسى که از سخن چين پيروى کند دوستان خود را از دست خواهد داد.
شرح و تفسیر
نه سستى و نه پيروى از سخن چين
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه خود دو خصلت بد و آثار منفى آن ها را معرفى کرده، مى فرمايد: «آن کس که از سستى اطاعت کند حقوق افراد را ضايع مى سازد و کسى که از سخن چين پيروى کند دوستان خود را از دست خواهد داد»؛ (مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ).
«توانى» از ماده «ونى» (بر وزن رمى) به معناى سستى کردن است.
منظور امام (عليه السلام) از اطاعتِ «توانى» اين است که انسان در کارهاى خود تنبلى کند و تدبير و مديريت صحيح در کارهاى خود نداشته باشد.
روشن است که سستى در انجام کارها در موقع مناسب هر کدام، سبب تراکم آن ها مى گردد و تراکم آن ها سبب ضايع شدن بخشى از آن مى شود. به يقين چنين کسى هم حق خالق را ضايع مى کند و هم حق مخلوق را که ساده ترين نمونه آن کاهل بودن در نماز است؛ کسى که نماز را به تأخير مى اندازد بسيار مى شود که آن را ضايع مى کند. در مورد حقوق مخلوق نيز همين گونه است؛ مثلاً شخصى کارمند يا اجير کسى شده که امورى را براى او انجام دهد. اگر تنبلى بر وجود او مستولى شود، به وقت سر کار نيايد، تا آخر وقت کار نکند و در اثناى وقت سستى به خرج دهد، حق کسانى را که او را استخدام کرده اند ضايع خواهد کرد. چنين افرادى حتى حق حيواناتى را هم که در اختيار او هستند و از آن ها بهره بردارى مى کند ضايع مى سازد؛ به موقع به آن ها استراحت نمى دهد، غذا و آب نمى رساند، از آن ها مراقبت هاى لازم را انجام نمى دهد، در نتيجه حق آن ها ضايع مى شود.
منظور از «واشى» افراد سخن چين است که براى برهم زدن رابطه دوستان، خواه به دليل حسادت باشد يا دليل ديگر، نقطه ضعف هايى را از اين دوست به آن دوست منتقل مى کنند و بالعکس و در نتيجه آن دو را به يکديگر بدبين و از هم جدا مى سازند.
ممکن است هر دو دوست نقطه ضعف هايى داشته باشند و آنچه سخن چين مى گويد مطابق واقع باشد و يا اين که دوستى درباره دوستش لغزشى پيدا کند و سخن نامناسبى در غياب او بگويد؛ ولى نقل کردن اين عيوب يا لغزش ها براى دوست ديگر که سبب سردى رابطه آن ها مى شود حرام و گناه است و اگر دروغ و تهمت باشد گناه مضاعفى خواهد بود.
قرآن مجيد نيز پيامبر (صلي الله عليه و آله) را از گوش دادن به گفتار سخن چينان و عيب جويان نهى کرده است، مى فرمايد: (وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَّهِينٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاءٍ بِنَمِيمٍ)؛ «و از کسى که سوگند ياد مى کند و پست است اطاعت مکن. کسى که عيب جو وسخن چين است».
رابطه اين دو جمله (مَنْ أطاعَ التَّواني ... وَ مَنْ أطاعَ الْواشي...) از اين نظر است که هر دو مربوط به رعايت حقوق است و انجام هر دو سبب تضييع حقوق مى گردد.
اين دو موضوع در روايات ديگر معصومان (عليهم السلام) نيز بازتاب گسترده اى دارد.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در يکى از دعاهايش از چند چيز به خدا پناه مى برد: از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى، عرضه مى دارد: «اللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحُزْنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَلِ».
در حديثى از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) که در غررالحکم آمده مى خوانيم: «مَنْ أطاعَ التَّوانِي أحاطَتْ بِهِ النَّدامَةُ؛ کسى که از سستى پيروى کند پشيمانى از هر سو او را احاطه خواهد کرد».
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: «إيّاکَ وَ التَّوانِي فيما لا عُذْرَ لَکَ فيهِ فَإلَيْهِ يَلْجَأُ النّادِمُونَ؛ از سستى کردن در آن جا که عذرى ندارى بپرهيز که پناهگاه پشيمان هاست».
در حديث ديگرى که در کتاب کافى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «إِنَّ الأَشْيَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَيْنَهُمَا الْفَقْرَ؛ هنگامى که اشياء با يکديگر ازدواج کردند تنبلى و ناتوانى نيز به هم پيوستند وفرزند آن ها فقر بود».
شاعر عرب نيز اين مضمون لطيف را در شعر زيباى خود منعکس کرده است مى گويد:
إنَّ التَّوانِي أَنْکَحَ الْعَجْزَ بِنْتَهُ *** وَ ساقَ إلَيْها حينَ زَوَّجَها مَهْراً
فِراشاً وَطِيئاً ثُمَّ قالَ لَها آتّکي قُصاراهُما لابُدَّ اَنْ يَلِدَا الْفَقْرا
سستى و تنبلى دخترش را به ازدواج «عجز» درآورد و هنگامى که اقدام به ازدواج او کرد، مهرى براى او فرستاد.
(آن مهر عبارت از) بسترى آماده بود و به دخترش گفت: بر آن تکيه کن و نتيجه کار آن دو اين مى شود که فرزندى به نام فقر به بار آورند. در مورد سخن چينى نيز روايات فراوانى وارد شده و درباره آن هشدار شديدى داده شده است. در حديثى در غررالحکم از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده است: «إيّاکَ وَ النَّمِيمَةَ فَإنَّها تَزْرَعُ الضَّغينَةَ وَ تُبْعِدُ عَنِ اللهِ وَ النّاسِ؛ از سخن چينى بپرهيزکه بذرعداوت مى افشاند و انسان را از خدا و مردم دور مى سازد».
«شهيد ثانى» در کتاب الغيبة مسندآ نقل کرده که امام صادق (عليه السلام) در پاسخ نامه «نجاشى» والى اهواز نوشت: «إِيَّاکَ وَ السُّعَاةَ وَ أَهْلَ النَّمَائِمِ فَلا يَلْتَزِقَنَّ بِکَ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا يَرَاکَ اللَّهُ يَوْماً وَ لا لَيْلَةً وَ أَنْتَ تَقْبَلُ مِنْهُمْ صَرْفاً وَ لا عَدْلاً فَيَسْخَطَ اللَّهُ عَلَيْکَ وَ يَهْتِکَ سِتْرَکَ؛ از سخن چينان و اهل نميمه بپرهيز. نبايد احدى از آن ها به دستگاه تو راه يابند و مبادا خداوند تو را روز يا شبى ببيند که از آن ها سخنى مى پذيرى که سبب مى شود از تو خشمگين شود و پرده تو را بدرد».
اين سخن را با حديث پر تأکيدى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) پايان مى دهيم که فرمود: «أَ لا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ؟ قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ؛ آيا بدترين افراد شما را به شما معرفى نکنم؟ عرض کردند: آرى اى رسول خدا! فرمود: آن هايى که پيوسته سخن چينى مى کنند و در ميان دوستان جدايى مى افکنند و براى بى گناهان عيب مى تراشند».
بسيار مى شود که دوستان پى به خيانت سخن چين مى برند و با هم صلح و آشتى مى کنند و در اين ميان سخن چينِ بدبخت شرمسار مى شود و به گفته سعدى:
کنند اين و آن خوش دگر باره دل *** وى اندر ميان شوربخت و خجل .