تفسیر حکمت 263
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
صَاحِبُ آلسُّلْطَانِ كَرَاكِبِ آلأَسَدِ: يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ.
ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
همنشين سلطان مانند کسى است که بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است.
همنشين سلطان مانند کسى است که بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است.
شرح و تفسیر
قرب سلطان است از آن قرب، الحذر!
امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه به موقعيت خطرناک اطرافيان سلاطين و پادشاهان و زمامداران اشاره مى کند، مى فرمايد: «همنشين سلطان مانند کسى است که بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است». (صَاحِبُ آلسُّلْطَانِ کَرَاکِبِ آلأَسَدِ: يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ).
تاريخ نشان مى دهد که مقربان سلاطين هميشه گرفتار خطرى بوده اند که امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه به آن اشاره کرده است.
مردم، مقام و جاه آن ها را مى بينند و غبطه مى خورند که اى کاش به جاى آن ها بودند و با استفاده از قدرت سلطان مى توانستند هر کارى را بخواهند انجام دهند. اين در حالى است که آن ها همواره بر لب پرتگاه خطرند و بسيار شده است که ناگهان سلطان به آن ها بدبين شده، نه تنها دستور عزل آن ها را داده، بلکه آن ها را به شدت مجازات کرده و در بسيارى از موارد نابود ساخته است.
اين به آن سبب است که از يک سو سلاطين انتظار دارند اطرافيانشان کارهاى آن ها را بزرگ جلوه دهند و نقاط ضعف را نبينند و تملق و چاپلوسى را به درجه اعلا برسانند و از سوى ديگر افراد حسود، همواره به سخن چينى درباره آن ها مى پردازند و اگر کمترين لغزشى براى آن ها پيدا شود آن را بزرگ کرده به سلطان گزارش مى دهند و سعى مى کنند تخم بدبينى را در ذهن او بکارند و از سوى سوم، گاه سلطان از نفوذ آن ها به وحشت مى افتد و چنين مى پندارد که ممکن است اطرافيانش رقيب او شوند و حتى قدرت را از دست او گرفته، او را از اوج عزت به زير آورند. اين عوامل دست به دست هم مى دهند و سبب مى شوند که اطرافيان آن ها هميشه در خطر باشند.
چه تشبيه جالبى امام (عليه السلام) فرموده است: شخصى که سوار شير است مردم او را صاحب قدرت تصور مى کنند که توانسته شير را که قوى ترين حيوانات است تحت سلطه خود قرار دهد ولى از سويى ديگر، شير هرگز خوى درندگى خود را فراموش نمى کند؛ ناگهان از يک فرصت استفاده کرده، سوار خود را بر زمين مى زند و او را مى درد.
بسيار ديده شده که پرورش دهندگان شير در باغ وحش ها يا در سيرک ها براى تماشاى مردم سال ها از اين حيوان درنده مراقبت کرده و به او محبت نموده اند؛ ولى ناگهان خوى درندگى شير ظاهر شده و مراقب و پرورش دهنده خود را دريده است.
همان گونه که در بحث مصادر اين کلام حکيمانه آمد، در سراج الملوک (طرطوشى) تعبير زيباى ديگرى از اين حديث آمده است؛ او از امام (عليه السلام) چنين نقل مى کند: «صاحِبُ السُّلْطانِ کَراکِبِ الاْسَدِ يَهابُهُ النّاسُ وَ هُوَ لِمَرْکُوبِهِ أهْيَبُ؛ يار سلطان همچون کسى است که بر شير سوار شده، مردم از او مى ترسند و او از مرکبش بيشتر مى ترسد».
با توجه به اين که اين مشکل براى اطرافيان سلاطين و زمامداران به خصوص زمامداران خودکامه در هر عصر و زمان و در هر مکانى وجود داشته، ضرب المثل هاى زيادى در اين زمينه، ميان مردم رواج يافته که «ابن ابى الحديد» موارد زيادى از آن ها را در سخنان خود آورده است، از جمله از «عتابى» (از شعراى عباسى و دوستان برامکه، وزراى بنى عباس) نقل مى کند که به او گفتند: چرا به سراغ امير نمى روى؟ گفت: زيرا مى بينم يکى را بدون اين که کار خوبى انجام داده باشد پاداش مى دهد و تشويق مى کند و ديگرى را بدون گناه به قتل مى رساند و من نمى دانم جزء دسته اولم يا دوم و آنچه از او اميد دارم به اندازه خطرى نيست که مرا تهديد مى کند.
از شخص ديگرى به نام «سعيد حميد» نقل مى کند که مى گويد: خدمت سلطان مانند حمام است؛ آن ها که بيرون هستند مايل اند هر چه زودتر وارد و آن ها که داخل اند مايل هستند خارج شوند.
از «ابن مقفع» نقل مى کند که توجه سلطان به اطرافيانش باعث دردسر است و بى اعتنايى او باعث ذلت.
ديگرى مى گويد: سزاوار است کسى که همنشين سلطان است هميشه خود را آماده عذرخواهى از گناهى کند که هرگز انجام نداده و در حالى که نزديک ترين افراد به اوست از همه ترسان تر باشد.
نيز از بعضى نقل مى کند: هنگامى که با سلطان همنشين شدى بايد با او چنان مدارا کنى که زن زشت صورت با شوهرى که از او متنفر است رفتار مى کند؛ يعنى پيوسته خود را در نظر او زيبا جلوه دهى.
بديهى است که آنچه در اين کلام حکيمانه امام (عليه السلام) آمده است اشاره به اطرافيان و حواشى سلاطين جور و زمامداران خودکامه است و گرنه همراهى با زمامدار عادل مسلمين و کسانى که به حکم خداوند و پذيرش حق حکومت دارند و معاونت و کمک به آن ها، خدمت بزرگ و افتخار عظيمى است.
امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه به موقعيت خطرناک اطرافيان سلاطين و پادشاهان و زمامداران اشاره مى کند، مى فرمايد: «همنشين سلطان مانند کسى است که بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است». (صَاحِبُ آلسُّلْطَانِ کَرَاکِبِ آلأَسَدِ: يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ).
تاريخ نشان مى دهد که مقربان سلاطين هميشه گرفتار خطرى بوده اند که امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه به آن اشاره کرده است.
مردم، مقام و جاه آن ها را مى بينند و غبطه مى خورند که اى کاش به جاى آن ها بودند و با استفاده از قدرت سلطان مى توانستند هر کارى را بخواهند انجام دهند. اين در حالى است که آن ها همواره بر لب پرتگاه خطرند و بسيار شده است که ناگهان سلطان به آن ها بدبين شده، نه تنها دستور عزل آن ها را داده، بلکه آن ها را به شدت مجازات کرده و در بسيارى از موارد نابود ساخته است.
اين به آن سبب است که از يک سو سلاطين انتظار دارند اطرافيانشان کارهاى آن ها را بزرگ جلوه دهند و نقاط ضعف را نبينند و تملق و چاپلوسى را به درجه اعلا برسانند و از سوى ديگر افراد حسود، همواره به سخن چينى درباره آن ها مى پردازند و اگر کمترين لغزشى براى آن ها پيدا شود آن را بزرگ کرده به سلطان گزارش مى دهند و سعى مى کنند تخم بدبينى را در ذهن او بکارند و از سوى سوم، گاه سلطان از نفوذ آن ها به وحشت مى افتد و چنين مى پندارد که ممکن است اطرافيانش رقيب او شوند و حتى قدرت را از دست او گرفته، او را از اوج عزت به زير آورند. اين عوامل دست به دست هم مى دهند و سبب مى شوند که اطرافيان آن ها هميشه در خطر باشند.
چه تشبيه جالبى امام (عليه السلام) فرموده است: شخصى که سوار شير است مردم او را صاحب قدرت تصور مى کنند که توانسته شير را که قوى ترين حيوانات است تحت سلطه خود قرار دهد ولى از سويى ديگر، شير هرگز خوى درندگى خود را فراموش نمى کند؛ ناگهان از يک فرصت استفاده کرده، سوار خود را بر زمين مى زند و او را مى درد.
بسيار ديده شده که پرورش دهندگان شير در باغ وحش ها يا در سيرک ها براى تماشاى مردم سال ها از اين حيوان درنده مراقبت کرده و به او محبت نموده اند؛ ولى ناگهان خوى درندگى شير ظاهر شده و مراقب و پرورش دهنده خود را دريده است.
همان گونه که در بحث مصادر اين کلام حکيمانه آمد، در سراج الملوک (طرطوشى) تعبير زيباى ديگرى از اين حديث آمده است؛ او از امام (عليه السلام) چنين نقل مى کند: «صاحِبُ السُّلْطانِ کَراکِبِ الاْسَدِ يَهابُهُ النّاسُ وَ هُوَ لِمَرْکُوبِهِ أهْيَبُ؛ يار سلطان همچون کسى است که بر شير سوار شده، مردم از او مى ترسند و او از مرکبش بيشتر مى ترسد».
با توجه به اين که اين مشکل براى اطرافيان سلاطين و زمامداران به خصوص زمامداران خودکامه در هر عصر و زمان و در هر مکانى وجود داشته، ضرب المثل هاى زيادى در اين زمينه، ميان مردم رواج يافته که «ابن ابى الحديد» موارد زيادى از آن ها را در سخنان خود آورده است، از جمله از «عتابى» (از شعراى عباسى و دوستان برامکه، وزراى بنى عباس) نقل مى کند که به او گفتند: چرا به سراغ امير نمى روى؟ گفت: زيرا مى بينم يکى را بدون اين که کار خوبى انجام داده باشد پاداش مى دهد و تشويق مى کند و ديگرى را بدون گناه به قتل مى رساند و من نمى دانم جزء دسته اولم يا دوم و آنچه از او اميد دارم به اندازه خطرى نيست که مرا تهديد مى کند.
از شخص ديگرى به نام «سعيد حميد» نقل مى کند که مى گويد: خدمت سلطان مانند حمام است؛ آن ها که بيرون هستند مايل اند هر چه زودتر وارد و آن ها که داخل اند مايل هستند خارج شوند.
از «ابن مقفع» نقل مى کند که توجه سلطان به اطرافيانش باعث دردسر است و بى اعتنايى او باعث ذلت.
ديگرى مى گويد: سزاوار است کسى که همنشين سلطان است هميشه خود را آماده عذرخواهى از گناهى کند که هرگز انجام نداده و در حالى که نزديک ترين افراد به اوست از همه ترسان تر باشد.
نيز از بعضى نقل مى کند: هنگامى که با سلطان همنشين شدى بايد با او چنان مدارا کنى که زن زشت صورت با شوهرى که از او متنفر است رفتار مى کند؛ يعنى پيوسته خود را در نظر او زيبا جلوه دهى.
بديهى است که آنچه در اين کلام حکيمانه امام (عليه السلام) آمده است اشاره به اطرافيان و حواشى سلاطين جور و زمامداران خودکامه است و گرنه همراهى با زمامدار عادل مسلمين و کسانى که به حکم خداوند و پذيرش حق حکومت دارند و معاونت و کمک به آن ها، خدمت بزرگ و افتخار عظيمى است.