تفسیر حکمت 266

وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الإِيمانَ
فَقَالَ عَليهِ السَّلامُ
إِذَا کَانَ آلْغَدُ فَأْتِني حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ آلنَّاسِ، فَإِنْ نَسِيْتَ مَقَالَتي حَفِظَهَا عَلَيْکَ غَيْرُکَ فَإِنَّ آلْکَلاَمَ کَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هذَا وَ يُخْطِئُهَا هذَا.

ترجمه
کسى از آن حضرت تقاضا کرد که ايمان را برايش توصيف کند؛
امام (عليه السلام) فرمود:
فردا نزد من بيا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم که اگر گفته ام را فراموش کردى ديگرى آن را براى تو حفظ کند، زيرا سخن همچون شترِ فرارى است که بعضى ممکن است آن را پيدا کنند و بعضى آن را نيابند. مرحوم سيّد رضى به دنبال اين گفتار حکيمانه مى افزايد: آنچه امام (عليه السلام) (فرداى آن روز) در پاسخ اين سؤال کننده بيان فرمود، همان است که ما در همين باب کلمات قصار به عنوان «الاْيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حکمت 31) آورديم. (پيش از اين به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِم» آورده شده است). (وَ قَدْ ذَکَرنا ما أجابَهُ بِهِ فيما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «الإِيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ»).
شرح و تفسیر
براى آموزش صحيح شتاب مکن!
در آغاز اين کلام امام (عليه السلام) آمده است: «مردى از محضرش خواست ايمان را براى او شرح دهد»؛ (وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الإِيمَانَ).
گفته اند: اين مرد، عمار ياسر بود که هم در صحنه جهاد مى درخشيد و هم در معارف اسلامى. هنگامى که خود را در کنار آن چشمه جوشان معرفت ديد، درخواست کرد که مهم ترين مسئله را که همان ايمان است با تمام ويژگى هايش براى او شرح دهد.
امام (عليه السلام) به او فرمود: «(شتاب مکن) فردا نزد من بيا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم که اگر گفته ام را فراموش کردى ديگرى آن را براى تو حفظ کند، زيرا سخن همچون شترِ فرارى است که بعضى ممکن است آن را پيدا کنند و بعضى آن را نيابند»؛ (إِذَا کَانَ آلْغَدُ فَأْتِني حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ آلنَّاسِ، فَإِنْ نَسِيْتَ مَقَالَتي حَفِظَهَا عَلَيْکَ غَيْرُکَ فَإِنَّ آلْکَلاَمَ کَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هذَا وَ يُخْطِئُهَا هذَا).
همان گونه که در ذيل ترجمه آن، پيش از اين ذکر کرديم، شرح جامعى که امام (عليه السلام) درباره ايمان داد همان است که در حکمت 31 آمده و توضيح آن گذشت.
به هر حال مقصود امام (عليه السلام) اين است که مطالب اساسى و مهم مانند شرح ويژگى هاى ايمان بايد در حضور جمع بيان شود تا هيچ يک از نکته هاى آن ضايع نگردد و به طور کامل براى غير حاضران و حتى براى نسل هاى آينده باقى بماند. اضافه بر اين، هنگامى که سخنى در حضور جمع گفته شود به يقين در ميان آن ها افراد فاضل و برجسته کم نيستند؛ آن ها مى توانند در فهم مفاهيم آن به ديگران کمک کنند.
«شارِدَة» از ريشه «شُرُود» (بر وزن سرود) به معناى حيوان يا انسان فرارى است و چون در اين جا به صورت مؤنث آمده و غالبآ ضرب المثل هاى عرب به شتر است، مى تواند اشاره به ناقه گريزپا باشد. بعضى «شرود» را به معناى فرار توأم با اضطراب تفسير کرده اند و به هر حال اين واژه به صورت کنايه در مورد سخن ها و مسائل ديگر به کار مى رود.
«يَنْقُفُها» از ريشه «نَقْف» (بر وزن وقف) در اصل به معناى شکافتن و سوراخ کردن و در کلام امام (عليه السلام) به اين معناست که بعضى مى توانند کلام را بشکافند و معانى اصلى آن را استخراج کنند و بعضى قادر بر آن نيستند.
ولى در بسيارى از نسخه هاى نهج البلاغه يا کتب ديگر که اين گفتار حکيمانه در آن ها نقل شده «يَثقَفُها» به جاى «يَنْقُفُها» آمده است که از ريشه «ثِقافَة» به معناى يافتن و فهميدن است و در اين جا همان معناى فهم و درک را دربر دارد و نتيجه اش همان مى شود که گفته شد؛ يعنى اگر کلام در برابر جمع ايراد شود و بعضى نتوانند به حقيقت معناى آن برسند، گروه ديگرى که داراى فهم و شعور بيشترى هستند آن را درک کرده و براى ديگران تبيين مى کنند. اين نسخه صحيح تر به نظر مى رسد.
در هر صورت، کلام هنگامى که در جمع ايراد شود هم الفاظ آن به طور کامل حفظ مى شود و هم مفاهيم آن روشن مى گردد.
اين سخن امام (عليه السلام) مى تواند تأکيدى بر حفظ احاديث و نقل کامل و کتابت آن ها براى کسانى که در مجلس امام (عليه السلام) حضور نداشتند و يا نسل هاى آينده باشد. درست برخلاف رفتارى که در قرن اول با احاديث پيامبر (صلي الله عليه و آله) به علت کج انديشىِ بعضى از حاکمان انجام شد که نقل احاديث آن حضرت را ممنوع کردند و بسيارى از گوهرهاى گران بهاى احاديث، به دليل اين ندانم کارى و يا اعمال اغراض سوء از ميان رفت و هنوز نيز مسلمانان از اين نظر احساس خسارت بزرگى مى کنند. هر چند گروهى در گوشه و کنار، به رغم آن تحريم غلط يا مغرضانه، بخش قابل توجهى از سخنان پيغمبر (صلي الله عليه و آله) را حفظ کرده، به دست شاگردان خود سپردند که در قرن هاى بعد ظهور و بروز کرد.
همان گونه که در ترجمه اين سخن آمد، سيّد رضى(رحمه الله) پس از ذکر اين کلام حکيمانه مى گويد: آنچه امام (عليه السلام) (فرداى آن روز) در پاسخ اين سؤال کننده بيان فرمود، همان است که ما در همين باب کلمات قصار به عنوان «الإيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حکمت 31) آورديم. (پيش از اين به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِمٍ» آورده شده است)؛ (وَ قَدْ ذَکَرنا ما أجابَهُ بِهِ فيما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «الإِيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ»). نکته
کتابت حديث
مى دانيم که احاديث اسلامى اعم از احاديثى که از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده يا از امامان معصوم (عليهم السلام)، نقش بسيار مهمى در فهم معارف اسلام دارد. به همين دليل معصومان (عليهم السلام) تأکيد داشتند که احاديث آنان به صورت کامل حفظ گردد و براى نسل هاى آينده به يادگار گذاشته شود.
از جمله در حديثى از مفضل بن عمر مى خوانيم که مى گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: «اکْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَکَ فِي إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ کُتُبَکَ بَنِيکَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لايَأْنَسُونَ فِيهِ إِلاَّ بِکُتُبِهِمْ؛ (اين احاديث را) بنويس و معلومات خود را در ميان برادرانت منتشر کن و اگر از دنيا رفتى کتاب هايت را به يادگار به فرزندانت بسپار، زيرا زمان سختى بر مردم مى آيد که تنها با کتاب هايشان انس مى گيرند».
نيز از احاديث استفاده مى شود که معصومان (عليهم السلام) اصرار داشتند کلمات آن ها بدون کم و زياد حفظ شود و به ديگران برسد؛ در حديثى آمده است که «ابوبصير» مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) تفسير اين آيه شريفه را پرسيدم: (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ يَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَيُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لايَزِيدُ فِيهِ وَ لا يَنْقُصُ مِنْهُ؛ منظور از اين آيه کسانى هستند که احاديث را مى شنوند و آن را عينآ بدون کم وزياد براى ديگران بازگو مى کنند».
به همين دليل اصرار داشتندکه حتى الامکان احاديث آن ها در جمع مطرح شود که اگر بعضى نتوانستند حديث رابه خوبى حفظ کنند، برخى ديگر از عهده آن برآيند.
اصحاب نيز اصرار داشتند حتى الامکان احاديث معصومان (عليهم السلام) را در همان جلسه بيان حديث مکتوب کنند تا از کم و زياد محفوظ بماند.
در حديثى مى خوانيم که «زراره»، محدث و فقيه مشهور از امام صادق (عليه السلام) سؤالى درباره وقت ظهر و عصر کرد و به دنبال آن آمده است: «وَ فَتَحَ أَلْوَاحَهُ لِيَکْتُبَ» (بلافاصله کاغذ و قلم آماده کرد تا سخن امام (عليه السلام) را بنويسد) ولى امام (عليه السلام) پاسخى به او نداد. او الواح خود را جمع کرد و گفت: بر ماست که سؤال کنيم و شما آگاه تريد که چه وظيفه اى داريد. و در پايان حديث آمده است که امام (عليه السلام) پس از مدّتى پاسخ را براى او فرستاد (و از وى دلجويى کرد).
در حالات ياران اهل بيت (عليهم السلام) مى خوانيم که بعضى از آن ها که ده ها کتاب از احاديث آن بزرگواران را پر کرده بودند آن ها را به راويان بعد مى سپردند.