تفسیر بخش چهارم

فَاسْْتَدْرِکُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِکُمْ، وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ، فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي کَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَکُونُ مِنْکُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ، وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ؛ وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِکُمْ، فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ، وَ لَا تُدَاهِنُوا فَيَهْجُمَ بِکُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ.

ترجمه
حال که چنين است (و فرصت ها با سرعت مى گذرد) باقى مانده عمر خويش را دريابيد و به خاطر آن صبر و استقامت پيشه کنيد! زيرا باقى مانده عمر در برابر ايّام زيادى که از شما به غفلت گذشته است و به پند و موعظه توجّه نشده، بسيار کم است و به خود بيش از حدّ، آزادى (در استفاده کردن از مباحات) ندهيد، که استفاده افراطى از مباح و آزادى، شما را در طريق ظالمان قرار خواهد داد و (درباره خود يا ديگران) ظاهرسازى و فريب کارى نکنيد، که شما را به معصيت مى کشاند.
شرح و تفسیر
فرصت را غنيمت بشمريد!
به دنبال هشدارهايى که امام (عليه السلام) در بخش پيشين اين خطبه، درباره اتمام حجّت الهى با همه انسان ها داد، در اين بخش به نتيجه گيرى مفيد و مهمّى پرداخته، مى فرمايد: «حال که چنين است (و فرصت ها با سرعت مى گذرد) باقى مانده عمر خويش را دريابيد و به خاطر آن، صبر و استقامت پيشه کنيد!»؛ (فَاسْتَدْرِکُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِکُمْ، وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ). سپس در مقام استدلال برآمده، مى افزايد: «زيرا باقى مانده عمر در برابر ايّام زيادى که از شما به غفلت گذشته است و به پند و موعظه توجّه نشده، بسيار کم است»؛ (فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي کَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَکُونُ مِنْکُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ، وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ).
واقعيّت نيز چنين است که اگر ساعات و روزهاى توجّه و بيدارى عمر انسان محاسبه شود، در برابر ايّامى که به غفلت و بوالهوسى گذشته و انسان خود را به دنيا و شهوات، سرگرم ساخته، چيز اندکى است؛ حال که چنين است، بايد باقى مانده عمر را از خطر غفلت و بى خبرى نجات داد و شرط آن، استفاده از سلاح صبر و استقامت است؛ چرا که هم حفظ هوشيارى، صبر مى طلبد و هم استقامت در طريق اطاعت و پرهيز از معصيت. به همين دليل در روايات اسلامى «ارزش و جايگاه صبر در ايمان، به منزله ارزش و جايگاه سر در تن» شمرده شده است.
تعبير به «تَکُونُ مِنْکُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ» به صورت فعل مضارع، اشاره به اين است که نه تنها در گذشته چنين غفلت هايى از شما صادر شده، بلکه در آينده نيز زمينه آن وجود دارد؛ گذشته عمر از دست رفت، بکوشيد آينده را نجات دهيد و گذشته را در سايه آن، جبران کنيد.
سپس به دو نکته مهم، که در واقع دو راه از راه هاى خطرناک نفوذ شيطان است اشاره مى کند؛ نخست مى فرمايد: «و به خود بيش از حدّ، آزادى (در استفاده کردن از مباحات) ندهيد! که استفاده افراطى از مباح و آزادى، شما را در طريق ظالمان قرار خواهد داد»؛ (وَ لا تُرَخِّصُوا لاَِنْفُسِکُمْ، فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ).
تجربه هاى فراوان نيز نشان داده است، آن ها که بيش از حدّ بر آزادى ها

و استفاده از مباحات تکيه مى کنند، سرانجام در پرتگاه محرّمات سقوط خواهند کرد. تشبيه جالبى در احاديث متعدّد آمده است، که محرّمات الهى را به قُرُقگاه و منطقه ممنوعه اى تشبيه کرده که مرزهاى معيّنى دارد؛ سپس نفس آدمى را به گوسفندى تشبيه مى کند که از آخرين منطقه آزاد استفاده مى کند و لب مرز قرار مى گيرد و چيزى نمى گذرد که علف هاى ظاهرآ شاداب آن طرف مرز، به او چشمک مى زند و او را به سوى خود مى کشاند.
انسان نيز چنين است؛ هنگامى که تا آخرين مرز آزادى پيش رفت، نفسِ سرکش، او را فريب مى دهد، و هنگامى بيدار مى شود که در ميان گناهان غوطه ور است. امام على (عليه السلام) مى فرمايد: «وَ الْمَعَاصِي حِمَي اللّهِ، فَمَنْ يَرْتَعْ حَوْلَهَا يُوشَکُ أَنْ يَدْخُلَهَا؛ گناهان، مناطق ممنوعه الهى است، هر کس به آن نزديک شود، بيم آن مى رود که وارد آن شود». (همان گونه که اگر گوسفندان را در چراگاه، به نزديک مناطق ممنوعه ببرند،بيم آن مى رود که به خطر بيفتند، يا وارد مرتع ديگران شوند).
در قرآن مجيد تعبير لطيفى درباره بعضى از گناهان آمده و مى فرمايد که به آن نزديک نشويد؛ نظير: (وَ لاَتَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ)؛ «به اموال يتيم جز به بهترين صورت (و براى اصلاح) نزديک نشويد». (وَ لاَتَقْرَبُوا الزِّنَا)؛ «نزديک زنا نشويد». و (وَ لاَتَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ)؛ «و نزديک به کارهاى زشت نشويد، چه آشکار باشد چه پنهان». اين آيات نشان مى دهد که براى مصون ماندن از آلودگى به گناه، بهتر است انسان به مرز گناهان نزديک نشود و هر چيزى را که نام «مباح» بر آن گذاشته شده است، همه را و هميشه، براى خود، مجاز نشمرد.

نکته دوم اين است که مى فرمايد: «(درباره خود يا ديگران) ظاهرسازى و فريب کارى نکنيد، که شما را به معصيت مى کشاند»؛ (وَ لا تُدَاهِنُوا فَيَهْجُمَ بِکُمُ الْإِدْهَانُ إِلَى الْمَعْصِيَةِ).
منظور از «مداهنه» در اين جا اين است که انسان در برابر اهل گناه، نرمش و انعطاف نشان بدهد و ظاهرسازى نفاق آلود داشته باشد، که اين گونه نرمش و ظاهرسازى، سرانجام، انسان را به انواع گناهان آلوده مى سازد. همچنين اگر خود را فريب دهد و براى خود ظاهرسازى کند.
يکى از مصاديق بارز آن، درست کردن کلاه هاى شرعى و راه حل هاى ظاهرى و دروغين براى انجام گناهان است، که سرانجام، انسان را به گناهان صريح و آشکار مى کشاند و اين يکى از راه هاى نفوذ شيطان است.
آرى، گاه انسان در مقام فريب خويش برمى آيد و خود را به گناه مى کشاند و گاه در مقام فريب ديگران، و از آن طريق آلوده به گناه مى شود و هر دو «مداهنه» نام دارد.
امام (عليه السلام) در اين چند جمله، به طور دقيق انگشت روى مواضع آسيب پذير گذاشته است و راه هاى نفوذ شيطان را به روى پيروان راستين خود، مى بندد. نکته
سرچشمه هاى نفوذ شيطان!
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) به نکته مهمّى اشاره کرده و شيوه هاى نفوذ شيطان را در قلوب انسان ها نشان مى دهد و از ميان آن ها روى دو موضوع انگشت مى گذارد:
نخست، استفاده بيش از حدّ از آزادى ها و مباحات؛ چرا که پاره اى از آزادى ها و مباحات، درست، ديوار به ديوار گناهان بزرگ اند که اگر انسان تا آن جا پيش برود، خطر لغزش و سقوط در درّه گناه کم نيست. امام (عليه السلام) در اين جا به همگان هشدار مى دهد که در اين گونه موارد زياد پيش نرويد! زيرا بيم آن مى رود که در طريق ظالمان قرار بگيريد؛ همان گونه که امروز در تعيين مرزهاى کشورها، معمولاً يک کمربند امنيّتى قرار مى دهند و افراد، مجاز نيستند از چند کيلومترى مرزها جلوتر بروند؛ زيرا رفتن به نقطه اصلى مرز، ممکن است وسوسه عبور از مرز را در افراد ايجاد کند. اضافه بر اين، انسان هنگامى که به مرزهاى گناهان مى رسد، ممکن است گناه در نظر او ساده جلوه کند و هواى نفس در يک لحظه او را غافلگير سازد و به آن طرف مرز بکشاند.
ديگر اين که، سروکار داشتن با اهل گناه و نرمش و انعطاف در برابر آن ها و يا درست کردن کلاه هاى شرعى و راه حل هاى دروغين براى انجام گناهان، يکى ديگر از شيوه هاى نفوذ شيطان در آدمى است. اهل گناه، گناهان را در نظر انسان کوچک نشان مى دهند و استفاده از کلاه هاى شرعى، ابهّت گناه را مى شکند و حجاب هايى را که ميان انسان و ابتلا به گناهان است کنار مى زند و انسان، بدون دفاع در مقابل هجوم گناه قرار مى گيرد. در حديثى از اميرمؤمنان (عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ دَاهَنَ نَفْسَهُ هَجَمَتْ بِهِ عَلَى الْمَعَاصِي الْمُحَرَّمَةِ؛ کسى که با نفس خويشتن مداهنه کند، نفسش او را مورد هجوم گناهان بزرگ قرار مى دهد». .