تفسیر بخش چهارم
ومنها: وَذلِکَ زَمَانٌ لا يَنْجُو فِيهِ إِلاَّ کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ، «إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ، وَإِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ، أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الْهُدَى،» وَ أَعْلاَمُ السُّرَى، لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ، وَلا الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ، أُولَئِکَ يَفْتَحُ اللهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ وَ يَکْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ.
أَيُّهَا النَّاسُ، سَيَأْتِي عَلَيْکُمْ زَمَانٌ يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ، کَمَا يُکْفَأُ الإِنَاءُ بِمَا فِيهِ، أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللهَ قَدْ أَعَاذَکُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْکُمْ، وَ لَمْ يُعِذْکُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيکُمْ، وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: «إِنَّ في ذلِکَ لآيَاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِينَ».
ترجمه
(آخر الزّمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه ها نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام ونشان است! اگر حاضر باشد، شناخته نمى شود و اگر غايب شود کسى سراغ او را نمى گيرد. آن ها چراغ هاى هدايت و نشانه هاى راه براى حرکت رهروان راه حق در شب هاى تاريک اند. آن ها در ميان مردم اظهار وجود نمى کنند، و احمقانه و ناآگاهانه به افشاى اسرار نمى پردازند. آن ها کسانى هستند که خداوند درهاى رحمتش را به رويشان مى گشايد، و سختى ها و مشکلات را از آنان برطرف مى سازد. اى مردم! به زودى زمانى بر شما فرامى رسد که اسلام واژگون مى شود، همچون ظرفى واژگون که آنچه در آن است بريزد. اى مردم! خداوند به شما امان داده که هرگز بر شما ظلم روا ندارد؛ ولى هرگز امان نداده است که شما را آزمايش نکند، حال آن که خداوند متعال (در قرآن) فرموده: «در اين ماجرا نشانه هايى است (از حق) و ما به يقين همگان را مى آزماييم!».
شرح و تفسیر
نشانه هاى آخرالزّمان
در اين بخش ـ که آخرين بخش اين خطبه است ـ امام (عليه السلام) به وضع آخرالزّمان و به تعبير ديگر زمان پرشوروشرّى که قبل از قيام حضرت مهدى (عليه السلام) فرامى رسد اشاره کرده، گاه ويژگى هاى مؤمنان را در آن زمان شرح مى دهد، و گاه وضع اسلام و احکام و قوانين اسلامى را.
مى فرمايد: «(آخرالزمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام ونشان است! اگر حاضر باشد، شناخته نمى شود و اگر غايب شود، کسى سراغ او را نمى گيرد!»؛ (وَذلِکَ زَمَانٌ لا يَنْجُو فِيهِ إِلاَّ کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ، إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ، وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ).
درست است که «نُوَمَه» از ريشه «نَوْم» به معناى شخص پرخواب است؛ ولى روشن است که در اين جا کنايه از افراد گمنام و ناشناخته است؛ به خصوص اين که امام (عليه السلام) در جمله هاى بعد همين توضيح را درباره آن ها بيان فرموده است.
بديهى است در زمان هايى که فساد، جامعه را فرامى گيرد و مديران و سردمداران اجتماع، افراد فاسد و آلوده هستند. افراد مؤمن و باشخصيّت، اگر چهره هاى شناخته شده اى باشند جبّاران آن ها را رها نمى کنند؛ يا بايد تسليمشان شوند و در رديف کارگزاران آن ها قرار گيرند و يا در صورت مقاومت و امتناع، آن ها را از ميان برمى دارند. بنابراين، صلاح کار افراد مؤمن و باشخصيّت در اين است که گمنام و دور از شهرت زندگى کنند، تا کسى به سراغ آن ها نيايد.
در عين حال اين گمنامى ظاهرى، چيزى از مقام آن ها نمى کاهد و نقش معنوى خود را در جامعه خواهند داشت؛ از اين رو امام (عليه السلام) در ادامه سخن مى افزايد: «آن ها چراغ هاى هدايت و نشانه هاى راه براى حرکت رهروان راه حق در شب هاى تاريک اند»؛ (أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الْهُدَى، وَ أَعْلاَمُ السُّرَى).
گرچه خاموش اند، ولى راه ورسم آن ها براى افراد آگاه و بيدار سرمشق بزرگى است و به چراغ ها و نشانه هايى مى مانند که در مسير مسافران نصب مى شود، تا در شب تاريک راه را گم نکنند و بى راهه نروند.
سپس در توصيف اين گروه از مؤمنان مى افزايد: «آن ها در ميان مردم اظهار وجود نمى کنند، و احمقانه و ناآگاهانه به افشاى اسرار نمى پردازند»؛ (لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ، وَ لا الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ).
مرحوم سيّد رضى در ذيل اين خطبه ـ چنان که خواهد آمد ـ «مَسَاييح» را به معناى افرادى که در ميان مردم به فساد و سخن چينى مشغول اند، تفسير مى کند و«مَذَاييع» را به کسانى که شايعات زشت و گناه آلود را پخش مى کنند. و «بُذُر» را به معناى افراد نادان و بى منطق ذکر کرده است؛ بنابراين، معناى جمله اين مى شود که اين گروه از مؤمنان نه مفسده جو و فتنه انگيزند و نه مانند سفيهان درپى اشاعه فحشا.
ولى آنچه ذکر کرديم که منظور از اين جمله سياحت گرانى هستند که در ميان مردم سير کرده و اظهار وجود مى کنند و ناآگاهانه به افشاى اسرار مى پردازند، با معناى لغوى و جمله هاى ديگر خطبه سازگارتر است؛ چراکه امام (عليه السلام) آن ها را به عنوان افراد ناشناخته در جامعه معرّفى مى کند.
در پايان اين توصيف چنين مى فرمايد: «آن ها کسانى هستند که خداوند درهاى رحمتش را به رويشان مى گشايد، و سختى ها و مشکلات را از آنان برطرف مى سازد!»؛ (أُولَئِکَ يَفْتَحُ اللهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ، وَ يَکْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ). اين تعبير نشان مى دهد که در آن زمان سخت و طوفانى، خداوند عنايتش را از مؤمنان راستين، که هدايتگر ديگران اند برنمى گيرد و آنان را از شرّ ظالمان، حوادث دوران و مشکلات زمان حفظ مى کند.
سپس در ادامه اين بحث، امام (عليه السلام) به پيشگويى صريح تر و توضيح بيشترى درباره آن زمان پرداخته، چنين مى افزايد: «اى مردم! به زودى زمانى بر شما فرامى رسد که اسلام واژگون مى شود، همچون ظرفى واژگون که آنچه در آن است بريزد»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، سَيَأْتِي عَلَيْکُمْ زَمَانٌ يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ، کَمَا يُکْفَأُ الإِنَاءُ بِمَا فِيهِ).
تعبير به «يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ» کنايه لطيفى است از دگرگون شدن همه مفاهيم اسلام و از دست رفتن حقيقت آن؛ زيرا اسلام تشبيه به ظرفى شده که معارف وقوانين و احکام و اخلاق اسلامى در آن جاى گرفته است و همان گونه که ظرف آب را اگر وارونه کنند، هرچه در آن است مى ريزد، اسلام هم در آن زمان وارونه مى شود و محتواى خود را از دست مى دهد و تنها نامى از آن باقى مى ماند.
نشانه هاى چنين زمانى در عصر ما ظاهر شده؛ بسيارى از مسلمانان تنها به نام آن قناعت کرده اند؛ نه اثرى از اخلاق اسلامى در آن ديده مى شود، نه تقواى الهى، نه توکّل بر پروردگار! نه آشنا به معارف قرآن اند و نه آگاه از حقايق سنّت؛ در ميان شهوات غوطه ورند و جز مال و مقام و لذّات مادّى و شهوات حيوانى، چيزى را به رسميّت نمى شناسند.
يکى از عوامل مهمّ اين بدبختى، «تفسير به رأى» و قرائت هاى دروغين و انحرافى از اسلام است؛ کسانى براى فريب خود، يا ديگران، با تفسيرهاى نادرست از حقايق مسلّم اسلام، آن ها را با هوى وهوس هاى خويش تطبيق مى دهند و درنتيجه، اسلام به شکل قطعه مومى مى شود در دست آن ها، که به هر شکل بخواهند آن را درمى آورند! و سرانجام، اسلام از ديدگاه آن ها مجموعه اى از هوى وهوس هاى سرکش مى شود.
در حديثى از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) خطاب به اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم: «...يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْکَاذِبَةِ، وَالْأَهْواءِ السَّاهِيَةِ؛ زمانى فرامى رسد که مردم حرام خدا را با شبهات دروغين و هوى وهوس هاى فراموشى آور، حلال مى شمرند!».
در پايان اين سخن، به پاسخ سؤال مقدّرى مى پردازد و آن سؤال اين است که چرا خداوند مردم مسلمان را گرفتار اين گونه زمان ها و حوادث ناهنجار آن مى کند؟ مى فرمايد: «اى مردم! خداوند به شما امان داده که هرگز بر شما ظلم روا ندارد، ولى هرگز تأمين نداده است که شما را آزمايش نکند، حال آن که خداوند متعال (در قرآن) فرموده: در اين ماجرا نشانه هايى است (از حق) و ما به يقين، همگان را مى آزماييم!»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللهَ قَدْ أَعَاذَکُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْکُمْ، وَ لَمْ يُعِذْکُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيکُمْ، وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: (إِنَّ في ذلِکَ لآيَاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِينَ)).
اشاره به اين که اين گونه زمان ها دوران آزمايش و امتحان مردم است و همه بدون استثنا ـ از انبياى بزرگ الهى گرفته تا افراد عادى ـ بايد در آزمون بزرگ الهى شرکت کنند! آزمون هايى که گاهى جنبه فردى و گاه جنبه جمعى دارد؛ مانند آنچه در اين جمله هاى امام (عليه السلام) آمده که خداوند همگان را در يک آزمون سراسرى شرکت مى دهد، تا صادقان از کاذبان و مؤمنان از منافقان شناخته شوند. کلام سيّد رضى
قال السيّد الشرّيف الرّضى: أَمَّا قَوْلُهُ (عليه السلام): «کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ» فَإِنَّمَا أَرَادَ بِهِ الْخَامِلَ الذِّکْرِ، الْقَلِيلَ الشَّرِّ.
وَ «الْمَسَايِيحُ» جَمْعُ «مِسْيَاحِ» وَ هُوَ الَّذِي يَسيِحُ بَيْنَ النَّاسِ بِالْفِسادِ وَالنَّمَائِمٍ. وَ«الْمَذَايِيعُ» جَمْعُ «مِذْيَاعٍ» وَ هُؤَ الَّذِي إِذَا سَمِعَ لِغَيْرِهِ بِفَاحِشَةٍ أَذَاعَهَا، وَ نَوَّهَبِهَا. وَ«الْبُذُرُ» جَمْعُ «بَذُورٍ» وَ هُوَ الَّذِي يَکْثُرُ سَفَهُهُ وَ يَلْغُو مَنْطِقُهُ؛ سيّد شريف رضى مى فرمايد: «امّا تعبير آن حضرت «کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ» (هر مؤمن پرخواب) اشاره به افراد گمنام و بى آزار است و «أَلْمَسَايِيح» جمع «مِسْياح» به معناى کسى است که در بين مردم به نمّامى و شرّ و فساد رفت و آمد دارد. و «أَلْمَذَايِيع» جمع «مِذْياع» کسى است که چون کار زشتى را بشنود، اشاعه دهد. و «بُذُر» (بر وزن دهل) جمع «بَذُور» (بر وزن قبول) به کسى گفته مى شود که بسيار سفيه و بيهوده گوست». نکته
سرچشمه هاى فساد در آخرالزّمان
در بسيارى از روايات، نکوهش هايى از وضع آخرالزّمان مى بينيم که معمولا آخرالزّمان را به زمان هاى نزديک قيام حضرت مهدى (عليه السلام) تفسير کرده اند؛ و درواقع، مفاسدى است که به مضمون «کَمَآ مُلِئَتْ ظُلْمآ وَ جَوْرآ» صحنه جهان را فرامى گيرد و دل هاى مشتاقان را براى پذيرش وجود مهدى (عليه السلام) که مظهر عدل وصلاح است، آماده مى سازد.
عواملى که سبب بروز و گسترش فساد در آخرالزمان است، بسيار است؛ ازجمله:
1. دور ماندن از تعليمات انبيا و اوصيا (عليهم السلام).
2. فزونى وسايل فساد و هوسرانى و هوى پرستى. 3. گسترش وسايل تبليغاتى، که اجازه مى دهد هر فسادى در هر گوشه اى از دنيا که باشد، به وسيله آن ها به همه جاى دنيا کشيده شود.
4. فزونى شبهات در مبانى دين و اخلاق، از طريق تفسير به رأى و قرائات مختلف از معارف دينى و برنامه هاى عملى و اخلاقى.
5. سلطه حاکمان جبّار و فاسد و مفسد، که هيچ چيز جز منافع مادّى خويش را به رسميّت نمى شناسد و با سرگرم ساختن مردم ـ به خصوص جوانان ـ به انواع فساد، راه را براى نيل به مقاصد خود هموار مى سازند.
به راستى، دين دارى و دين باورى در چنين عصر و زمان هايى بسيار مشکل وطاقت فرساست و درواقع، اين دوران، سخت ترين دوران آزمون هاى الهى براى بندگان است. و هيچ کس جز پاکان و نيکانى که دست توسّل به دامان لطف الهى مى زنند، از عهده چنين امتحان طاقت فرسايى برنمى آيند!
* * * .
در اين بخش ـ که آخرين بخش اين خطبه است ـ امام (عليه السلام) به وضع آخرالزّمان و به تعبير ديگر زمان پرشوروشرّى که قبل از قيام حضرت مهدى (عليه السلام) فرامى رسد اشاره کرده، گاه ويژگى هاى مؤمنان را در آن زمان شرح مى دهد، و گاه وضع اسلام و احکام و قوانين اسلامى را.
مى فرمايد: «(آخرالزمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام ونشان است! اگر حاضر باشد، شناخته نمى شود و اگر غايب شود، کسى سراغ او را نمى گيرد!»؛ (وَذلِکَ زَمَانٌ لا يَنْجُو فِيهِ إِلاَّ کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ، إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ، وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ).
درست است که «نُوَمَه» از ريشه «نَوْم» به معناى شخص پرخواب است؛ ولى روشن است که در اين جا کنايه از افراد گمنام و ناشناخته است؛ به خصوص اين که امام (عليه السلام) در جمله هاى بعد همين توضيح را درباره آن ها بيان فرموده است.
بديهى است در زمان هايى که فساد، جامعه را فرامى گيرد و مديران و سردمداران اجتماع، افراد فاسد و آلوده هستند. افراد مؤمن و باشخصيّت، اگر چهره هاى شناخته شده اى باشند جبّاران آن ها را رها نمى کنند؛ يا بايد تسليمشان شوند و در رديف کارگزاران آن ها قرار گيرند و يا در صورت مقاومت و امتناع، آن ها را از ميان برمى دارند. بنابراين، صلاح کار افراد مؤمن و باشخصيّت در اين است که گمنام و دور از شهرت زندگى کنند، تا کسى به سراغ آن ها نيايد.
در عين حال اين گمنامى ظاهرى، چيزى از مقام آن ها نمى کاهد و نقش معنوى خود را در جامعه خواهند داشت؛ از اين رو امام (عليه السلام) در ادامه سخن مى افزايد: «آن ها چراغ هاى هدايت و نشانه هاى راه براى حرکت رهروان راه حق در شب هاى تاريک اند»؛ (أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الْهُدَى، وَ أَعْلاَمُ السُّرَى).
گرچه خاموش اند، ولى راه ورسم آن ها براى افراد آگاه و بيدار سرمشق بزرگى است و به چراغ ها و نشانه هايى مى مانند که در مسير مسافران نصب مى شود، تا در شب تاريک راه را گم نکنند و بى راهه نروند.
سپس در توصيف اين گروه از مؤمنان مى افزايد: «آن ها در ميان مردم اظهار وجود نمى کنند، و احمقانه و ناآگاهانه به افشاى اسرار نمى پردازند»؛ (لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ، وَ لا الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ).
مرحوم سيّد رضى در ذيل اين خطبه ـ چنان که خواهد آمد ـ «مَسَاييح» را به معناى افرادى که در ميان مردم به فساد و سخن چينى مشغول اند، تفسير مى کند و«مَذَاييع» را به کسانى که شايعات زشت و گناه آلود را پخش مى کنند. و «بُذُر» را به معناى افراد نادان و بى منطق ذکر کرده است؛ بنابراين، معناى جمله اين مى شود که اين گروه از مؤمنان نه مفسده جو و فتنه انگيزند و نه مانند سفيهان درپى اشاعه فحشا.
ولى آنچه ذکر کرديم که منظور از اين جمله سياحت گرانى هستند که در ميان مردم سير کرده و اظهار وجود مى کنند و ناآگاهانه به افشاى اسرار مى پردازند، با معناى لغوى و جمله هاى ديگر خطبه سازگارتر است؛ چراکه امام (عليه السلام) آن ها را به عنوان افراد ناشناخته در جامعه معرّفى مى کند.
در پايان اين توصيف چنين مى فرمايد: «آن ها کسانى هستند که خداوند درهاى رحمتش را به رويشان مى گشايد، و سختى ها و مشکلات را از آنان برطرف مى سازد!»؛ (أُولَئِکَ يَفْتَحُ اللهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ، وَ يَکْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ). اين تعبير نشان مى دهد که در آن زمان سخت و طوفانى، خداوند عنايتش را از مؤمنان راستين، که هدايتگر ديگران اند برنمى گيرد و آنان را از شرّ ظالمان، حوادث دوران و مشکلات زمان حفظ مى کند.
سپس در ادامه اين بحث، امام (عليه السلام) به پيشگويى صريح تر و توضيح بيشترى درباره آن زمان پرداخته، چنين مى افزايد: «اى مردم! به زودى زمانى بر شما فرامى رسد که اسلام واژگون مى شود، همچون ظرفى واژگون که آنچه در آن است بريزد»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، سَيَأْتِي عَلَيْکُمْ زَمَانٌ يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ، کَمَا يُکْفَأُ الإِنَاءُ بِمَا فِيهِ).
تعبير به «يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ» کنايه لطيفى است از دگرگون شدن همه مفاهيم اسلام و از دست رفتن حقيقت آن؛ زيرا اسلام تشبيه به ظرفى شده که معارف وقوانين و احکام و اخلاق اسلامى در آن جاى گرفته است و همان گونه که ظرف آب را اگر وارونه کنند، هرچه در آن است مى ريزد، اسلام هم در آن زمان وارونه مى شود و محتواى خود را از دست مى دهد و تنها نامى از آن باقى مى ماند.
نشانه هاى چنين زمانى در عصر ما ظاهر شده؛ بسيارى از مسلمانان تنها به نام آن قناعت کرده اند؛ نه اثرى از اخلاق اسلامى در آن ديده مى شود، نه تقواى الهى، نه توکّل بر پروردگار! نه آشنا به معارف قرآن اند و نه آگاه از حقايق سنّت؛ در ميان شهوات غوطه ورند و جز مال و مقام و لذّات مادّى و شهوات حيوانى، چيزى را به رسميّت نمى شناسند.
يکى از عوامل مهمّ اين بدبختى، «تفسير به رأى» و قرائت هاى دروغين و انحرافى از اسلام است؛ کسانى براى فريب خود، يا ديگران، با تفسيرهاى نادرست از حقايق مسلّم اسلام، آن ها را با هوى وهوس هاى خويش تطبيق مى دهند و درنتيجه، اسلام به شکل قطعه مومى مى شود در دست آن ها، که به هر شکل بخواهند آن را درمى آورند! و سرانجام، اسلام از ديدگاه آن ها مجموعه اى از هوى وهوس هاى سرکش مى شود.
در حديثى از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) خطاب به اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم: «...يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْکَاذِبَةِ، وَالْأَهْواءِ السَّاهِيَةِ؛ زمانى فرامى رسد که مردم حرام خدا را با شبهات دروغين و هوى وهوس هاى فراموشى آور، حلال مى شمرند!».
در پايان اين سخن، به پاسخ سؤال مقدّرى مى پردازد و آن سؤال اين است که چرا خداوند مردم مسلمان را گرفتار اين گونه زمان ها و حوادث ناهنجار آن مى کند؟ مى فرمايد: «اى مردم! خداوند به شما امان داده که هرگز بر شما ظلم روا ندارد، ولى هرگز تأمين نداده است که شما را آزمايش نکند، حال آن که خداوند متعال (در قرآن) فرموده: در اين ماجرا نشانه هايى است (از حق) و ما به يقين، همگان را مى آزماييم!»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللهَ قَدْ أَعَاذَکُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْکُمْ، وَ لَمْ يُعِذْکُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيکُمْ، وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: (إِنَّ في ذلِکَ لآيَاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِينَ)).
اشاره به اين که اين گونه زمان ها دوران آزمايش و امتحان مردم است و همه بدون استثنا ـ از انبياى بزرگ الهى گرفته تا افراد عادى ـ بايد در آزمون بزرگ الهى شرکت کنند! آزمون هايى که گاهى جنبه فردى و گاه جنبه جمعى دارد؛ مانند آنچه در اين جمله هاى امام (عليه السلام) آمده که خداوند همگان را در يک آزمون سراسرى شرکت مى دهد، تا صادقان از کاذبان و مؤمنان از منافقان شناخته شوند. کلام سيّد رضى
قال السيّد الشرّيف الرّضى: أَمَّا قَوْلُهُ (عليه السلام): «کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ» فَإِنَّمَا أَرَادَ بِهِ الْخَامِلَ الذِّکْرِ، الْقَلِيلَ الشَّرِّ.
وَ «الْمَسَايِيحُ» جَمْعُ «مِسْيَاحِ» وَ هُوَ الَّذِي يَسيِحُ بَيْنَ النَّاسِ بِالْفِسادِ وَالنَّمَائِمٍ. وَ«الْمَذَايِيعُ» جَمْعُ «مِذْيَاعٍ» وَ هُؤَ الَّذِي إِذَا سَمِعَ لِغَيْرِهِ بِفَاحِشَةٍ أَذَاعَهَا، وَ نَوَّهَبِهَا. وَ«الْبُذُرُ» جَمْعُ «بَذُورٍ» وَ هُوَ الَّذِي يَکْثُرُ سَفَهُهُ وَ يَلْغُو مَنْطِقُهُ؛ سيّد شريف رضى مى فرمايد: «امّا تعبير آن حضرت «کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ» (هر مؤمن پرخواب) اشاره به افراد گمنام و بى آزار است و «أَلْمَسَايِيح» جمع «مِسْياح» به معناى کسى است که در بين مردم به نمّامى و شرّ و فساد رفت و آمد دارد. و «أَلْمَذَايِيع» جمع «مِذْياع» کسى است که چون کار زشتى را بشنود، اشاعه دهد. و «بُذُر» (بر وزن دهل) جمع «بَذُور» (بر وزن قبول) به کسى گفته مى شود که بسيار سفيه و بيهوده گوست». نکته
سرچشمه هاى فساد در آخرالزّمان
در بسيارى از روايات، نکوهش هايى از وضع آخرالزّمان مى بينيم که معمولا آخرالزّمان را به زمان هاى نزديک قيام حضرت مهدى (عليه السلام) تفسير کرده اند؛ و درواقع، مفاسدى است که به مضمون «کَمَآ مُلِئَتْ ظُلْمآ وَ جَوْرآ» صحنه جهان را فرامى گيرد و دل هاى مشتاقان را براى پذيرش وجود مهدى (عليه السلام) که مظهر عدل وصلاح است، آماده مى سازد.
عواملى که سبب بروز و گسترش فساد در آخرالزمان است، بسيار است؛ ازجمله:
1. دور ماندن از تعليمات انبيا و اوصيا (عليهم السلام).
2. فزونى وسايل فساد و هوسرانى و هوى پرستى. 3. گسترش وسايل تبليغاتى، که اجازه مى دهد هر فسادى در هر گوشه اى از دنيا که باشد، به وسيله آن ها به همه جاى دنيا کشيده شود.
4. فزونى شبهات در مبانى دين و اخلاق، از طريق تفسير به رأى و قرائات مختلف از معارف دينى و برنامه هاى عملى و اخلاقى.
5. سلطه حاکمان جبّار و فاسد و مفسد، که هيچ چيز جز منافع مادّى خويش را به رسميّت نمى شناسد و با سرگرم ساختن مردم ـ به خصوص جوانان ـ به انواع فساد، راه را براى نيل به مقاصد خود هموار مى سازند.
به راستى، دين دارى و دين باورى در چنين عصر و زمان هايى بسيار مشکل وطاقت فرساست و درواقع، اين دوران، سخت ترين دوران آزمون هاى الهى براى بندگان است. و هيچ کس جز پاکان و نيکانى که دست توسّل به دامان لطف الهى مى زنند، از عهده چنين امتحان طاقت فرسايى برنمى آيند!
* * * .
پاورقی ها
عدم پيوند معنوى اين بخش، با بخش قبل، به خوبى نشان مى دهد که مرحوم سيّد رضى قسمت هايى از اين خطبه را که در ميان اين دو بخش بوده، حذف کرده است و تعبير به «منها» نيز شاهد صدق اين مدّعاست.
«سُرى» بر وزن «شما» به معناى راه رفتن در شب است. «يُکفأ» از ريشه «کَفأ» بر وزن «نفع» به معناى واژگون کردن است. نهج البلاغه، ضمن خطبه 156. مؤمنون، آيه 30.
«سُرى» بر وزن «شما» به معناى راه رفتن در شب است. «يُکفأ» از ريشه «کَفأ» بر وزن «نفع» به معناى واژگون کردن است. نهج البلاغه، ضمن خطبه 156. مؤمنون، آيه 30.