تفسیر بخش هشتم

نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ، وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ، وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِکَةِ، وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ، وَ يَنَابِيعُ الْحُکْمِ، نَاصِرُنا و مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ، وَ عَدُوُّنا وَمُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ.

ترجمه
ما درخت پربار نبوّت و جايگاه رسالت و محلّ آمد و شد فرشتگان و معادن علم و چشمه سارهاى حکمتيم، ياوران و دوستداران ما در انتظار رحمت حقّاند، و دشمنان کينه توز ما بايد در انتظار مجازات باشند.
شرح و تفسیر
شاخه هاى درخت پربار نبوّت
امام (عليه السلام) اين خطبه را بعد از ذکر اوصاف پيامبر (صلي الله عليه و آله) با ذکر اوصافى از اهل بيت: پايان مى دهد و رعايت فصاحت و بلاغت را با اين حسن ختام به سرحدّ کمال مى رساند. مى فرمايد: «ما درخت پربار نبوّت و جايگاه رسالت ومحلّ آمدوشد فرشتگان ومعادن علم و چشمه سارهاى حکمتيم»؛ (نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ، وَ مَحَطُّ الرِّسَالَة، وَمُخْتَلَفُ الْمَلائِکَةِ، وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ، وَ يَنَابِيعُ الْحُکْمِ)
تعبير به «شجره»، اشاره به اين است که نبوّت همچون درخت پربارى است که داراى شاخه ها و فروع مختلفى است. ريشه و ساقه آن، پيغمبر اکرم، شاخ وبرگ هاى آن، فرزندان او، و ميوه اين درخت، هدايت مردم به سوى خداست.
در تعبير دوم، خاندان نبوّت را به بارانداز و فرودگاهى تشبيه مى کند که رسالت، در آن ازسوى خدا نزول پيدا کرده است و در تعبير سوم، خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله) را مرکز رفت وآمد فرشتگان الهى مى شمرد و على و فرزندانش : کسانى هستند که در اين خانه و خانواده پرورش يافته اند و طبعآ آثار و برکات وحى در آن ها پرتوافکن است.
واژه «ملائکه» در اين جا ممکن است اشاره به فرشتگان وحى (جبرئيل وهمراهانش) باشد که بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نازل مى شدند؛ يا اشاره به معناى اعمّى باشد که ساير فرشتگانى را که به عنوان خدمت يا بشارت در اين خانواده رفت وآمد داشته اند، شامل شود و در هر حال، منظور اين نيست که فرشته وحى بر غير پيامبر (صلي الله عليه و آله) نازل مى شده است.
تفاوت «شَجَرةُ النُّبوَّة» و «مَحَطُّ الرِّسَالَة» از اين نظر است که پيامبر (صلي الله عليه و آله) داراى دو مقام بود: مقام نبوّت، که همان خبر دادن ازسوى خداست و مقام رسالت، که تبليغ آن است.
يا به تعبير ديگر: نبىّ، مأمور ابلاغ است و رسالت معمولا توأم با امامت ورهبرى و اجراست.
و منظور از «معادن علم» آن است که امامان اهل بيت : وارث علوم پيامبر (صلي الله عليه و آله) وحافظ کتاب و سنّت بودند. در شأن نزول آيه شريفه (وَ تَعِيِها أُذُنٌ وَاعِيَةٌ)؛ «گوش هاى شنوا آن را دريابد (و درک کند)» در روايات متعدّدى که در منابع فراوانى از اهل سنّت نقل شده، آمده است که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَ عَلِيٍّ؛ از پروردگارم تقاضا کردم که اين گوش شنوا را گوش على (عليه السلام) قرار دهد» و به دنبال اين دعا على (عليه السلام) مى فرمود: «مَا سَمْعِتُ مِنْ رَسُولِ اللهِ شَيْئآ فَنَسِيتُهُ؛ بعد از آن من هيچ سخنى را از رسول خدا نشنيدم که آن را فراموش کنم؛ بلکه هميشه آن ها را به خاطر داشتم».
حديث «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرآنِ، وَالْقُرآنُ مَعَ عَلِيٍّ؛ على همواره با قرآن است و قرآن با على است».
و همچنين حديث «أَنَا مَدِيَنةُ الْعِلْمِ وَ عَلَيٌّ بَابُهَا؛ من شهر علمم و على درب آن است» از احاديث معروفى است که در کتب شيعه و اهل سنّت وارد شده و همه گواه بر اين است که اين خانواده، معادن علم و سرچشمه هاى حکمت بوده اند.
تفاوت «معادن» و «ينابيع» از اين نظر است که «معدن» چيزى است که معمولا مردم به سراغ آن مى روند و از آن بهره مى گيرند؛ ولى «ينابيع» (به معناى چشمه ها) چيزى است که مى جوشد و به سوى مردم سرازير مى شود.
امام (عليه السلام) در پايان اين سخن مى فرمايد: «ياوران و دوستداران ما در انتظار رحمت حقّاند و دشمنان کينه توز ما بايد در انتظار مجازات باشند»؛ (نَاصِرُنا وَمُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ، وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ).
اين سخن بدان معنا نيست که آن ها چنين انتظارى را واقعآ دارند؛ بلکه به اين معناست که بايد منتظر چنين عاقبت شومى باشند و درواقع نوعى تهديد به عذاب الهى است، در دنيا و آخرت. .