تفسیر بخش دوم

ومنه: وَکَأَنِّي أَنْظُرُ إلَيْکُمْ تَکِشُّونَ کَشِيشَ الضِّبَابِ: لا تَأْخُذُونَ حَقًّا، وَلا تَمْنَعُونَ ضَيْماً. قَدْ خُلِّيتُمْ وَالطَّرِيقَ، فَالنَّجَاةُ لِلْمُقْتَحِمِ، وَالْهَلَکَةُ لِلْمُتَلَوِّمِ.

ترجمه
گويا مى بينم (در آينده نه چندان دور) در صحنه نبرد از برابر دشمن فرار مى کنيد، و صداى همهمه شما هنگام فرار، همچون صداى سوسماران به هنگام حرکت است، نه قادر بر گرفتن حقى هستيد، و نه توان جلوگيرى از ظلم و ستمى را داريد، اين شما و اين راه راست، نجات براى کسى است که خود را داخل ميدان افکند (و از حوادث نترسد) و هلاکت و بدبختى نصيب کسى است که سستى و تنبلى کند.
شرح و تفسیر
آينده شما تاريک است!
اين بخش از خطبه، به عقيده جمعى از شارحان نهج البلاغه، کلام مستقلى است، و به همين دليل تحت شماره مستقلى آن را ذکر کرده اند و به عقيده بعضى ديگر، دنباله گفتار سابق است. آن ها که آن را جدا شمرده اند تصورشان اين است که پيوند آشکارى ميان اين بخش و بخش سابق نيست چراکه در بخش سابق امام (عليه السلام) اصحاب و ياران خود را تشويق به جهاد و پيکار شجاعانه کرده، در حالى که در اين بخش، سخن از شکست و فرار است و اين دو با يکديگر هماهنگ نيستند ولى با توجه به اين که اين بخش، از آينده خبر مى دهد، همان آينده اى که امام (عليه السلام) در ميان آن ها وجود ندارد و آنان گرفتار تفرقه و پراکندگى وضعف و زبونى مى شوند، بنابراين، ارتباط اين بخش با بخش سابق نيز امکان پذير است.
ولى به هر حال، چه بخش مستقلى باشد و چه بخش مرتبطى، کلام امام (عليه السلام) است و خبر از آينده تلخ کسانى مى دهد که عافيت طلبى را بر جهاد مقدّم مى شمرند؛ مى فرمايد: «گويا مى بينم در صحنه نبرد، از برابر دشمن فرار مى کنيد وصداى همهمه شما هنگام فرار همچون صداى ازدحام سوسماران به هنگام حرکت است!»؛ (وَکَأَنِّي أَنْظُرُ إلَيْکُمْ تَکِشُّونَ کَشِيشَ الضِّبَابِ).
اين تعبير، ممکن است اشاره به اين باشد که سوسمارها هنگامى که به طور گروهى حرکت مى کنند به هم مى خورند و از برخورد آن ها به يکديگر صدايى برمى خيزد، يعنى هنگام فرار آن چنان دستپاچه و وحشت زده ايد که بى اختيار به هم مى خوريد و صداى به هم خوردن شما به گوش مى رسد.
سپس مى افزايد: «نه قادر بر گرفتن حقى هستيد و نه توان داريد از ظلم و ستمى جلوگيرى کنيد»؛ (لا تَأْخُذُونَ حَقًّا وَلا تَمْنَعُونَ ضَيْماً).
چه حالى از اين بدتر که انسان به قدرى ضعيف و ناتوان گردد که نتواند از حق خود يا دوستان و بستگان و برادران دينى دفاع کند و نه دربرابر ظلم و ستم به خويش و ديگران، بايستد و چنين حالتى به راستى دردناک و ذلت بار است.
و در پايان مى فرمايد: «اين شما و اين راه راست، نجات براى کسى است که خود را داخل ميدان افکند (و از حوادث نترسد) و هلاکت و بدبختى نصيب کسى است که سستى و تنبلى کند»؛ (قَدْ خُلِّيتُمْ وَالطَّرِيقَ، فَالنَّجَاةُ لِلْمُقْتَحِمِ. وَالْهَلَکَةُ لِلْمُتَلَوِّمِ).
جمله «قَدْ خُلِّيتُمْ وَالطَّرِيقَ»، اشاره به اتمام حجت کامل است، چراکه جاده روشن به سوى مقصد، از طرف رهبرى آگاه نشان داده شده، و موانع پيمودن آن از ميان رفته با اين حال اگر در پيمودن راه کوتاهى کنند، عذر و بهانه اى ندارند. لذا رهروان اين راه را به سعادت و نجات نويد مى دهد و کندروان و منحرفان را به هلاکت تهديد مى کند.

* * * .