ترجمه
خداوند، او (پيامبر اسلام) را پس از يک دوران فترت و فاصله از پيامبران پيشين فرستاد، به هنگامى که هرکسى به گونه اى (از مذهب خود) سخن مى گفت (و نزاع در ميان آن ها درگرفته بود) او را به دنبال رسولان (پيشين) فرستاد (تا برنامه هاى آن ها را کامل کند) و وحى (خود) را با او پايان داد. و او در راه خدا با کسانى که به خدا پشت کرده و آن ها که براى او همتايى قرار داده بودند به جهاد پرداخت.
شرح و تفسیر
رسالت خاتم الأنبيا (صلي الله عليه و آله)
به دنبال بخش اوّل و دوم که سخن از صفات پروردگار و قرآن مجيد بود، امام (عليه السلام) در اين بخش، در چند جمله کوتاه و پرمعنا، از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) سخن مى گويد، مى فرمايد: «خداوند، او (پيامبر اسلام) را پس از يک دوران فترت و فاصله، از پيامبران پيشين فرستاد، به هنگامى که هرکسى به گونه اى (از مذهب خود) سخن مى گفت (و نزاع در ميان آن ها درگرفته بود)»؛ (أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَتَنَازُعٍ مِنَ الاَْلْسُنِ). تعبيـر به «تَنَـازُعٍ مِـنَ الْأَلْسُنِ» اشاره به اين است که گفت وگوهاى پيروان مذاهب مختلف، اعم از بت پرستان و اهل کتاب و آنان که به هيچ مذهبى ايمان نداشتند، يک گفت وگوى منطقى با محتواى فکرى و عقلى نبود، بلکه هرکدام براى اثبات حقانيّت خود الفاظى از روى تعصّب به هم مى بافتند، و همين نزاع و اختلاف هاى لفظى گاه سرچشمه جنگ ها و خون ريزى هاى شديدى مى شد.
سپس مى افزايد: «خداوند او را به دنبال رسولان (پيشين) فرستاد (تا برنامه هاى آن ها را کامل کند) و وحى خود را با او پايان داد»؛ (فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ، وَخَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ).
در اين جا امام (عليه السلام) به دو نکته اشاره مى فرمايد: نخست اين که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مسير پيامبران پيشين را ادامه داد، چراکه مسير همه آن ها ازنظر کلى يکى است، وديگر اين که برنامه هاى آن ها را به کمال رسانيد و نبوت به او ختم شد.
و در پايان اين فراز مى فرمايد: «پس او در راه خدا با کسانى که به خدا پشت کرده، و آن ها که براى او همتايى قرار داده بودند به جهاد پرداخت»؛ (فَجَاهَدَ فِي اللهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ، وَالْعَادِلِينَ بِهِ).
درواقع کافران دو گروه بودند: گروهى که به کلى خدا را به فراموشى سپرده بودند واعتقادى به حق نداشتند و گروه ديگرى که مشرک بوده و براى خداوند همتايانى قرار داده بودند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) با هر دو گروه جهاد کرد، نخست جهاد فرهنگى و تبليغى؛ سيزده سال تمام به اين جهاد پرداخت و گروه زيادى را از اين طريق به آيين اسلام درآورد سپس هنگامى که مشاهده کرد گروه معاندان وبندگان زر و زور، سدّ راه مردم پاک دل، و مانع پذيرش آيين خدا هستند، دست به جهاد نظامى زد تا مانع را از سر راه بردارد، بى آن که کسى را مجبور به پذيرش آيين خود کند، چراکه (لا إکْراهَ فِى الدِّينْ).
کوتاه سخن اين که: امام (عليه السلام) در اين عبارت، تمام برنامه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را در جهاد خلاصه مى کند، جهادى که مفهوم وسيعى دارد و هرگونه تلاش و کوشش را براى پيشرفت آيين حق شامل مى شود.
تعبير به «جَاهَدَ فِي اللهِ» اشاره لطيفى به اين نکته است که او هرگز نه در بند مال بود، نه مقام، نه جاه، و نه جلال، بلکه تنها براى خدا و نجات بندگان او تلاش و جهاد کرد.
* * * .
به دنبال بخش اوّل و دوم که سخن از صفات پروردگار و قرآن مجيد بود، امام (عليه السلام) در اين بخش، در چند جمله کوتاه و پرمعنا، از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) سخن مى گويد، مى فرمايد: «خداوند، او (پيامبر اسلام) را پس از يک دوران فترت و فاصله، از پيامبران پيشين فرستاد، به هنگامى که هرکسى به گونه اى (از مذهب خود) سخن مى گفت (و نزاع در ميان آن ها درگرفته بود)»؛ (أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَتَنَازُعٍ مِنَ الاَْلْسُنِ). تعبيـر به «تَنَـازُعٍ مِـنَ الْأَلْسُنِ» اشاره به اين است که گفت وگوهاى پيروان مذاهب مختلف، اعم از بت پرستان و اهل کتاب و آنان که به هيچ مذهبى ايمان نداشتند، يک گفت وگوى منطقى با محتواى فکرى و عقلى نبود، بلکه هرکدام براى اثبات حقانيّت خود الفاظى از روى تعصّب به هم مى بافتند، و همين نزاع و اختلاف هاى لفظى گاه سرچشمه جنگ ها و خون ريزى هاى شديدى مى شد.
سپس مى افزايد: «خداوند او را به دنبال رسولان (پيشين) فرستاد (تا برنامه هاى آن ها را کامل کند) و وحى خود را با او پايان داد»؛ (فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ، وَخَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ).
در اين جا امام (عليه السلام) به دو نکته اشاره مى فرمايد: نخست اين که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مسير پيامبران پيشين را ادامه داد، چراکه مسير همه آن ها ازنظر کلى يکى است، وديگر اين که برنامه هاى آن ها را به کمال رسانيد و نبوت به او ختم شد.
و در پايان اين فراز مى فرمايد: «پس او در راه خدا با کسانى که به خدا پشت کرده، و آن ها که براى او همتايى قرار داده بودند به جهاد پرداخت»؛ (فَجَاهَدَ فِي اللهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ، وَالْعَادِلِينَ بِهِ).
درواقع کافران دو گروه بودند: گروهى که به کلى خدا را به فراموشى سپرده بودند واعتقادى به حق نداشتند و گروه ديگرى که مشرک بوده و براى خداوند همتايانى قرار داده بودند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) با هر دو گروه جهاد کرد، نخست جهاد فرهنگى و تبليغى؛ سيزده سال تمام به اين جهاد پرداخت و گروه زيادى را از اين طريق به آيين اسلام درآورد سپس هنگامى که مشاهده کرد گروه معاندان وبندگان زر و زور، سدّ راه مردم پاک دل، و مانع پذيرش آيين خدا هستند، دست به جهاد نظامى زد تا مانع را از سر راه بردارد، بى آن که کسى را مجبور به پذيرش آيين خود کند، چراکه (لا إکْراهَ فِى الدِّينْ).
کوتاه سخن اين که: امام (عليه السلام) در اين عبارت، تمام برنامه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را در جهاد خلاصه مى کند، جهادى که مفهوم وسيعى دارد و هرگونه تلاش و کوشش را براى پيشرفت آيين حق شامل مى شود.
تعبير به «جَاهَدَ فِي اللهِ» اشاره لطيفى به اين نکته است که او هرگز نه در بند مال بود، نه مقام، نه جاه، و نه جلال، بلکه تنها براى خدا و نجات بندگان او تلاش و جهاد کرد.
* * * .
پاورقی ها
«فترة» و «فتور» در اصل به معناى سکون و آرامش هستند و گاه به معناى ضعف و سُستى مى آيند و به فاصله ميان دو حرکت يا دو حادثه يا دو انقلاب نيز گفته مى شوند و به همين مناسبت از فاصله هاى ميان ظهور انبياى بزرگ به دوران فترت تعبير مى کنند.
«قفّى» از ريشه «قفا» به معناى پشت آمده است. اين تعبير درمورد پشت سر چيز ديگرى در آمدن به کار مى رود. «عادلين» جمع «عادل» از ريشه «عدل» بر وزن «فکر» است به معناى معادل و شبيه و همتا قرار دادن مى باشد و هرگاه از ريشه «عدل» بر وزن «نظم» گرفته شود به معناى عدالت و دادگرى است و اگر از ريشه «عدول» باشد به معناى منحرف شدن و بازگشت از چيزى است؛ بنابراين واژه «عادل» در سه معنا به کار مى رود ولى در خطبه بالا به همان معناى اوّل يعنى همتا قرار دادن آمده است. (توجه کنيد که معناى اوّل معمولاً به وسيله «باء» متعدى مى شود و معناى سوم به وسيله «عن»).
«قفّى» از ريشه «قفا» به معناى پشت آمده است. اين تعبير درمورد پشت سر چيز ديگرى در آمدن به کار مى رود. «عادلين» جمع «عادل» از ريشه «عدل» بر وزن «فکر» است به معناى معادل و شبيه و همتا قرار دادن مى باشد و هرگاه از ريشه «عدل» بر وزن «نظم» گرفته شود به معناى عدالت و دادگرى است و اگر از ريشه «عدول» باشد به معناى منحرف شدن و بازگشت از چيزى است؛ بنابراين واژه «عادل» در سه معنا به کار مى رود ولى در خطبه بالا به همان معناى اوّل يعنى همتا قرار دادن آمده است. (توجه کنيد که معناى اوّل معمولاً به وسيله «باء» متعدى مى شود و معناى سوم به وسيله «عن»).