تفسیر خطبه 139

وَمِن کَلامٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
فِي وَقْتِ الشُّورى
لَنْ يُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِي إلَى دَعْوَةِ حَقٍّ، وَصِلَةِ رَحِمٍ، وَعَائِدَةِ کَرَمٍ. فَاسْمَعُوا قَوْلِي، وَعُوا مَنْطِقي؛ عَسَى أَنْ تَرَوْا هذَا الاَْمْرَ مِنْ بَعْدِ هذَا الْيَوْمِ تُنْتَضَى فِيهِ السُّيُوفُ، وَتُخَانُ فِيهِ الْعُهُودُ، حَتَّى يَکُونَ بَعْضُکُمْ أَئِمَّةً لأَهْلِ الضَّلاَلَةِ، وَشِيعَةً لأَهْلِ الْجَهَالَةِ.

ترجمه
از سخنان امام (عليه السلام) است
که به هنگام تشکيل شوراى شش نفرى براى انتخاب خليفه پس از عمر، ايراد فرمود
هيچ کس زودتر از من دعوت حق را اجابت نکرد، و به سوى صله رحم واحسان و بخشش همچون من نشتافت. بنابراين سخنم را بشنويد، و گفته هايم را حفظ کنيد. ممکن است بعد از امروز درمورد اين امر (خلافت) با چشم خود، شمشيرهايى را ببينيد که از نيام درآمده و به پيمان ها خيانت شده (و بيعت ها نقض گرديده است!) تا آن جا که بعضى از شما پيشوايان اهل ضلالت و (بعضى ديگر) پيروان اهل جهالت خواهيد بود.
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
مى دانيم هنگامى که عمر خود را در آستانه مرگ ديد براى تعيين خليفه بعدى اقدام به تشکيل شوراى شش نفره اى کرد که يکى از آن ها على (عليه السلام) و ديگرى عثمان بود. چينش افراد شورا بسيار حساب شده و کاملاً سياسى بود و از همان آغاز پيدا بود که هدف، کنارگذاشتن على (عليه السلام) و روى کار آوردن عثمان بود، نه به عنوان نصب خليفه پيشين، بلکه به عنوان منتخب شوراى بزرگان اسلام؛ که شرح آن در تفسير خطبه سوم (خطبه شقشقيه) گذشت.
على (عليه السلام) که از حوادث پشت پرده شورى کاملاً باخبر بود، براى اتمام حجت خطبه اى خواند و به شوراييان هشدار داد، که بخش کوتاهى از آن را مرحوم سيّد رضى در اين جا آورده است.

* * * هشدار درباره حوادث آينده
اين سخن امام (عليه السلام) درواقع از سه قسمت تشکيل شده است: نخست اشاره به چند فضيلت از فضايل خود مى فرمايد؛ نه براى خودستايى، بلکه براى آماده کردن زمينه پذيرش آنان و پس از آن از آنان مى خواهد که به منطقش گوش فرادهند و اندرزهايش را بپذيرند، که خير و صلاح و سعادت آن ها در آن است، و در قسمت سوم درباره حوادث دردناکى که در صورت عدم پذيرش اندرزهايش در جامعه اسلامى روى مى دهند، به آن ها هشدار مى دهد. در قسمت اوّل مى فرمايد: «هيچ کس زودتر از من دعوت حق را اجابت نکرد و به سوى صله رحم و احسان و بخشش همچون من نشتافت»؛ (لَنْ يُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِي إلَى دَعْوَةِ حَقٍّ، وَصِلَةِ رَحِمٍ، وَعَائِدَةِ کَرَمٍ).
از اين سه فضيلت بزرگ، ابتدا اشاره به پذيرش اسلام شده است که على (عليه السلام) نخستين کسى بود که اسلام را پذيرفت، و طبيعى است که چنين کسى از همه باهوش تر و براى اسلام دلسوزتر است؛ و ديگر اين که او در صله رحم نيز پيشگام بود، چراکه از آغاز دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله) تا پايان عمرش همواره در کنار او قرار داشت، و در حوادث سخت همچون ليلة المبيت و جنگ احد و مانند آن خود را براى حفظ جان پيامبر (صلي الله عليه و آله) سپر بلا کرد. و در احسان و بخشش نيز از همه پيشگام تر بود، تا آن جا که خداوند آياتى در قرآن درمورد بخشيدن خاتم، در حال رکوع، و يا بخشيدن غذاى خود به مسکين و يتيم و اسير، و يا بخشيدن درهمى پنهان و درهمى آشکار، درهمى در شب و درهمى در روز، نازل فرمود.
سپس با توجه به اعترافى که همگان درباره او در اين امور داشتند، مى فرمايد: «اکنون که چنين است، سخنم را بشنويد و گفته هايم را حفظ ونگهدارى کنيد»؛ (فَاسْمَعُوا قَوْلِي، وَعُوا مَنْطِقي).
در انتخاب عثمان عجله نکنيد، اين کار خطرناکى است که عواقب شومى دارد و براى مسلمين بسيار گران تمام مى شود.
در ادامه اين سخن به شرح آينده تاريک اين انتخاب پرداخته، مى افزايد : «ممکن است بعد از امروز، درمورد اين امر (خلافت) با چشم خود شمشيرهايى را ببينيد که از نيام به درآمده و به پيمان ها خيانت شده (و بيعت ها نقض گرديده) است! تا آن جا که بعضى از شما پيشوايان اهل ضلالت و (بعضى ديگر) پيروان اهل جهالت خواهيد بود»؛ (عَسَى أَنْ تَرَوْا هذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِ هذَا الْيَوْمِ تُنْتَضَى فِيهِ السُّيُوفُ، وَتُخَانُ فِيهِ الْعُهُودُ، حَتَّى يَکُونَ بَعْضُکُمْ أَئِمَّةً لأَهْلِ الضَّلاَلَةِ، وَشِيعَةً لأَهْلِ الْجَهَالَةِ).
درباره اين که اين پيشگويى اشاره به حوادث قتل عثمان و کشيده شدن شمشيرها و شکستن بيعت ها ازسوى کسانى همچون طلحه و زبير و مانند آن هاست، يا اشاره به شورش ناکثين و قاسطين و مارقين( آتش افروزان جنگ جمل و صفّين ونهروان) است، در ميان مفسّران نهج البلاغه گفت وگوست.
ولى با توجه به محيطى که اين خطبه در آن ايراد شده، (هنگام شورا، براى انتخاب خليفه سوم) به نظر مى رسد که تفسير اوّل قوى تر است، و همان گونه که امام (عليه السلام) پيش بينى کرده بود با روى کار آمدن عثمان، حيف و ميل در بيت المال آغاز شد، بستگان و اطرافيان او مقام هاى حسّاس کشور اسلامى را در اختيار گرفتند، وخود را روى بيت المال افکندند و هر کارى خواستند با بيت المال مسلمين انجام دادند، و اين امر خشم مسلمين را برانگيخت و بر ضد او قيام کردند، گروهى همچون طلحه و زبير، سردمدار اين قيام بودند، و گروهى هم به دنبال آن ها به راه افتادند و شد آنچه نمى بايست بشود. در حالى که اگر تعصّب هاى خويشاوندى و ملاحظات شخصى بر آن شوراى آن چنانى حاکم نمى شد، و خلافت را به دست اهلش مى سپردند، نه آن حوادث به وجود مى آمد و نه حوادث نامطلوب بعد از آن؛ چراکه ريشه هاى فتنه ناکثين و قاسطين و مارقين را نيز بايد در حوادث عصر عثمان جست وجو کرد. نکته
ريشه اصلى فساد
در جلد اوّل اين کتاب در شرح خطبه سوم (خطبه شقشقيه) داستان شوراى شش نفره عمر را که منتهى به انتخاب عثمان براى خلافت گرديد و درواقع توطئه اى بر ضد خلافت على (عليه السلام) بود آورديم و بخشى از گفتنى ها به استناد تواريخ معتبر در اين زمينه بيان شد. آنچه مناسب است در اين جا بر آن بيفزاييم اين است که اگر درست در ترکيب اين شوراى شش نفرى و پيامدهاى بسيار منفى آن بينديشيم، خواهيم ديد که بيشترين مشکلات مسلمين از اين شورا برخاست.
حکومت عثمان و سيطره بنى اميه و بنى مروان بر پست هاى حساس کشور اسلامى و بيت المال، و حکومت معاويه و جنگ هاى جمل و صفّين و نهروان، وپس از آن، حکومت يزيد و امثال عبدالملک، همه از اين پديده شوم نشأت گرفت.
جالب اين که ابن ابى الحديد مى گويد: متأسفانه اين شورا سبب هر فتنه اى بود که در آن زمان واقع شد و يا تا دامنه قيامت در جهان اسلام روى مى دهد؛ «انّ ذلک کان سبب کلّ فتنة وقعت و تقع إلى أن تنقضي الدُّنيا».
اين شورا بود که سرانجام، ارزش هاى اسلامى را کم رنگ و بى رنگ ساخت و ارزش هاى جاهلى و معيارهاى مادى و دنيوى را بر جامعه اسلامى حاکم کرد وزبان حق گويان را بريد، ابوذرها به تبعيد کشيده شدند و افراد باشخصيتى همچون عمّار ياسر هنگامى که به نتيجه شورا اعتراض کردند مورد خشم وغضب واقع شدند و هيچ کس به سخنان آن ها اعتنا نکرد. خودکامگان بر مرکب غرور و نخوت سوار شدند و جامعه اسلامى را غرق فساد کردند، فساد در حکومت و فساد در ايمان و اخلاق و اگر تعصب هاى فرقه اى اجازه مى داد که تحليل دقيقى درباره پيامدهاى اين شورا شود، معلوم مى شد چقدر مسلمين از ناحيه اين شورا خسارت ديدند.

* * * .