تفسیر خطبه 14
وَ مِنَ الْکَلَام لَه (عليه السلام)
فِي مِثْلِ ذلِکَ
اَرْضُکُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْماءِ، بَعِيدَةٌ مِنَ السَّماءِ. خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ، فَاَنْتُمْ غَرَضٌ لِنابِلٍ، وَ اُکْلَةٌ لاَکِلٍ، وَ فَريسَةٌ لِصائِلٍ
ترجمه
از سخنان امام (عليه السلام) است
که در پايان جنگ جمل ايراد فرموده اند
سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور، عقل هايتان سبک و افکارتان سفيهانه است! از اين جهت شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد و لقمه چربى براى مفت خواران و شکار خوبى براى صيّادان و درندگان!
سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور، عقل هايتان سبک و افکارتان سفيهانه است! از اين جهت شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد و لقمه چربى براى مفت خواران و شکار خوبى براى صيّادان و درندگان!
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
اين خطبه بخش ديگرى است از خطبه اى که على (عليه السلام) در پايان جنگ جمل ايراد فرمود و به احتمال قوى با بخش هايى که قبلا آمد در يک خطبه جاى داشته و مرحوم سيّدرضى آن ها را از يکديگر جدا کرده است. به هر حال در اين بخش، بازهم به سرزنش مردم بصره مى پردازد و از کم فکرى آن ها که به آسانى آلت دست نفاق افکنان مى شدند و هدف مناسبى براى هوى پرستان بودند، سخن مى گويد و به آن ها هشدار مى دهد که مراقب آينده خويش باشند و اين جريان تکرار نگردد! بازهم نکوهش اهل بصره
همان گونه که قبلا نيز اشاره شد اين سخن بخش ديگرى از همان خطبه مشروحى است که اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در نکوهش اهل بصره بعد از جنگ جمل ايراد فرمود که در عباراتى کوتاه به هفت نکته از صفات زشت و شرايط خاصّ جغرافيايى آن ها که غالبآ لازم و ملزوم يکديگرند اشاره مى کند.
در جمله اوّل و دوم مى فرمايد: «سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور»؛ (اَرْضُکُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْماءِ، بَعيدَةٌ مِنَ السَّماءِ).
در اين که اين دو جمله اشاره به جنبه هاى مادّى است، يعنى نزديک بودن به آب دريا و شط، و طبعآ دور بودن از آسمان، و يا اشاره به جنبه هاى معنوى است که سرزمين دل هاى شما با اين که به آب حيات وجود امام نزديک است، از آسمان رحمت الهى دور است و يا اين که يک جمله ناظر به جنبه هاى مادّى و جمله ديگر ناظر به جنبه هاى معنوى است؛ در ميان شارحان نهج البلاغه گفتگوست. ولى ظاهر عبارت ـ با توجه به معناى حقيقى «ارض و سماء» که به مفهوم ظاهرى زمين و آسمان است ـ همان معناى اوّل است و در اين که زمين آن ها به آب نزديک بود و مشکلات زندگى در ساحل دريا را داشت، به خصوص سرزمين هايى همانند بصره که شط بزرگى از کنار آن مى گذرد و به دريا مى ريزد و در معرض جزر و مدّ سنگين است، بحثى نيست؛ امّا اين که چگونه از آسمان دور است، جمعى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: علماى نجوم مطابق رصدهايى که کرده اند ثابت نموده اند که دورترين منطقه آباد زمين از آسمان، قريه اى است نزديک بصره به نام «اُبُلَّه».
ولى از نظر دانشمندان امروز ظاهرآ اين سخن قابل قبول نيست؛ چون زمين بصره مانند تمام بندرهاى جهان تقريبآ هم سطح آب درياست و مى دانيم آب درياهاى جهان که متصل به يکديگر است در يک سطح قرار دارد؛ در حالى که مناطق زيادى در روى زمين وجود دارد که از سطح دريا بسيار پايين تر است، ولى اين احتمال وجود دارد که منظور، مقايسه با تمام مناطق روى زمين نيست؛ بلکه مقايسه با ساير شهرهاى اسلامى آباد و معروف آن زمان است.
در جمله سوم و چهارم مى فرمايد: «عقل هايتان سبک و افکارتان سفيهانه است!»؛ (خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ).
دليل روشن اين گفتار امام (عليه السلام) همان است که در خطبه هاى قبل آمد که به آسانى تسليم هوس هاى طلحه و زبير شدند و براى حفظ شتر عايشه هزاران کشته دادند و سرانجام با شکست و رسوايى تسليم شدند و از کار خود پشيمان گشتند. در اين که ميان «عقول» که جمع «عقل» است و «حلوم» که جمع «حُلُم» است چه تفاوتى است از مفردات راغب چنين استفاده مى شود که «حُلُم و حِلْم» از آثار «عقل» است، به تعبير ديگر: «عقل» همان نيروى ادراک انسان است و فکر و خويشتن دارى و انديشه در انجام کارها از نتايج آن محسوب مى شود و مردم بصره چون عقل هاى سبکى داشتند طبعآ افکارشان سست بود و دربرابر تبليغات سوء هوس بازان به سرعت تحريک مى شدند.
به همين دليل در جمله پنجم و ششم و هفتم، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «از اين جهت شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد و لقمه چربى براى مفت خواران و شکار خوبى براى صيادان و درندگان!»؛ (فَاَنْتُمْ غَرَضٌ لِنابِلٍ، وَ اُکْلَةٌ لاَکِلٍ، وَ فَريسَةٌ لِصائِلٍ).
بديهى است که افراد ساده لوح و سبک مغز به آسانى در دام صيّادان دين و ايمان و تشنگان مال و مقام و هوس بازان سياسى گرفتار مى شوند؛ به همين دليل بهترين چيزى که مى تواند جوامع انسانى را در برابر اين مکّاران بيمه کند، بالا بردن سطح افکار عموم و آگاه ساختن مردم از مسائل مختلف اجتماعى و سياسى است؛ همان چيزى که اسلام بر آن تأکيد دارد و يکى از فلسفه هاى مهم خطبه هاى نماز جمعه نيز همين است. مردم بصره اگر کمى در کار خود مى انديشيدند و از شرايط زمان و مکان آگاهى داشتند، هرگز بازيچه دست امثال طلحه و زبير نمى شدند که پيمان بيعت خويش را با امام خود بشکنند و بر ضدّ او قيام کنند و آن همه کشته بدهند وسرانجامِ آن، شکست و رسوايى باشد.
در اين که ميان جمله هاى سه گانه «فَاَنْتُمْ غَرَضٌ لِنابِلٍ؛ شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد»، «وَ اُکْلَةٌ لاَکِلٍ؛ و لقمه چربى براى خورندگان»، «وَ فَريسَةٌ لِصائِلٍ؛ و صيد مناسبى براى صيّادان و درندگان» چه تفاوتى است؟ و آيا هر سه جمله يک معنا دارد که با عبارات متفاوت بيان شده، يا از معانى مختلف خبر مى دهد؟ جاى تأمّل است.
ولى بعيد نيست هرکدام به يکى از زوايا و ابعاد اين مسئله ناظر باشد. جمله اوّل نشانه گيرى از دور را بيان مى کند که حتّى اگر دور از دسترس بازيگران سياسى باشيد، شما را شکار مى کنند، جمله سوم حمله از نزديک را بيان مى کند و جمله دوم نتيجه نهايى صيد را. (دقّت کنيد).
بايد توجّه داشت که اين جملات و سرزنش ها متوجه همان گروهى است که آلت دست نفاق افکنان شدند و گرنه در بصره در آن زمان و در زمان هاى بعد مردمان باشخصيّتى بودند که امام (عليه السلام) در جمله هايى ـ که در شرح خطبه سابق آمدـ آن ها را ستايش مى کند.
اين خطبه بخش ديگرى است از خطبه اى که على (عليه السلام) در پايان جنگ جمل ايراد فرمود و به احتمال قوى با بخش هايى که قبلا آمد در يک خطبه جاى داشته و مرحوم سيّدرضى آن ها را از يکديگر جدا کرده است. به هر حال در اين بخش، بازهم به سرزنش مردم بصره مى پردازد و از کم فکرى آن ها که به آسانى آلت دست نفاق افکنان مى شدند و هدف مناسبى براى هوى پرستان بودند، سخن مى گويد و به آن ها هشدار مى دهد که مراقب آينده خويش باشند و اين جريان تکرار نگردد! بازهم نکوهش اهل بصره
همان گونه که قبلا نيز اشاره شد اين سخن بخش ديگرى از همان خطبه مشروحى است که اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در نکوهش اهل بصره بعد از جنگ جمل ايراد فرمود که در عباراتى کوتاه به هفت نکته از صفات زشت و شرايط خاصّ جغرافيايى آن ها که غالبآ لازم و ملزوم يکديگرند اشاره مى کند.
در جمله اوّل و دوم مى فرمايد: «سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور»؛ (اَرْضُکُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْماءِ، بَعيدَةٌ مِنَ السَّماءِ).
در اين که اين دو جمله اشاره به جنبه هاى مادّى است، يعنى نزديک بودن به آب دريا و شط، و طبعآ دور بودن از آسمان، و يا اشاره به جنبه هاى معنوى است که سرزمين دل هاى شما با اين که به آب حيات وجود امام نزديک است، از آسمان رحمت الهى دور است و يا اين که يک جمله ناظر به جنبه هاى مادّى و جمله ديگر ناظر به جنبه هاى معنوى است؛ در ميان شارحان نهج البلاغه گفتگوست. ولى ظاهر عبارت ـ با توجه به معناى حقيقى «ارض و سماء» که به مفهوم ظاهرى زمين و آسمان است ـ همان معناى اوّل است و در اين که زمين آن ها به آب نزديک بود و مشکلات زندگى در ساحل دريا را داشت، به خصوص سرزمين هايى همانند بصره که شط بزرگى از کنار آن مى گذرد و به دريا مى ريزد و در معرض جزر و مدّ سنگين است، بحثى نيست؛ امّا اين که چگونه از آسمان دور است، جمعى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: علماى نجوم مطابق رصدهايى که کرده اند ثابت نموده اند که دورترين منطقه آباد زمين از آسمان، قريه اى است نزديک بصره به نام «اُبُلَّه».
ولى از نظر دانشمندان امروز ظاهرآ اين سخن قابل قبول نيست؛ چون زمين بصره مانند تمام بندرهاى جهان تقريبآ هم سطح آب درياست و مى دانيم آب درياهاى جهان که متصل به يکديگر است در يک سطح قرار دارد؛ در حالى که مناطق زيادى در روى زمين وجود دارد که از سطح دريا بسيار پايين تر است، ولى اين احتمال وجود دارد که منظور، مقايسه با تمام مناطق روى زمين نيست؛ بلکه مقايسه با ساير شهرهاى اسلامى آباد و معروف آن زمان است.
در جمله سوم و چهارم مى فرمايد: «عقل هايتان سبک و افکارتان سفيهانه است!»؛ (خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ).
دليل روشن اين گفتار امام (عليه السلام) همان است که در خطبه هاى قبل آمد که به آسانى تسليم هوس هاى طلحه و زبير شدند و براى حفظ شتر عايشه هزاران کشته دادند و سرانجام با شکست و رسوايى تسليم شدند و از کار خود پشيمان گشتند. در اين که ميان «عقول» که جمع «عقل» است و «حلوم» که جمع «حُلُم» است چه تفاوتى است از مفردات راغب چنين استفاده مى شود که «حُلُم و حِلْم» از آثار «عقل» است، به تعبير ديگر: «عقل» همان نيروى ادراک انسان است و فکر و خويشتن دارى و انديشه در انجام کارها از نتايج آن محسوب مى شود و مردم بصره چون عقل هاى سبکى داشتند طبعآ افکارشان سست بود و دربرابر تبليغات سوء هوس بازان به سرعت تحريک مى شدند.
به همين دليل در جمله پنجم و ششم و هفتم، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «از اين جهت شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد و لقمه چربى براى مفت خواران و شکار خوبى براى صيادان و درندگان!»؛ (فَاَنْتُمْ غَرَضٌ لِنابِلٍ، وَ اُکْلَةٌ لاَکِلٍ، وَ فَريسَةٌ لِصائِلٍ).
بديهى است که افراد ساده لوح و سبک مغز به آسانى در دام صيّادان دين و ايمان و تشنگان مال و مقام و هوس بازان سياسى گرفتار مى شوند؛ به همين دليل بهترين چيزى که مى تواند جوامع انسانى را در برابر اين مکّاران بيمه کند، بالا بردن سطح افکار عموم و آگاه ساختن مردم از مسائل مختلف اجتماعى و سياسى است؛ همان چيزى که اسلام بر آن تأکيد دارد و يکى از فلسفه هاى مهم خطبه هاى نماز جمعه نيز همين است. مردم بصره اگر کمى در کار خود مى انديشيدند و از شرايط زمان و مکان آگاهى داشتند، هرگز بازيچه دست امثال طلحه و زبير نمى شدند که پيمان بيعت خويش را با امام خود بشکنند و بر ضدّ او قيام کنند و آن همه کشته بدهند وسرانجامِ آن، شکست و رسوايى باشد.
در اين که ميان جمله هاى سه گانه «فَاَنْتُمْ غَرَضٌ لِنابِلٍ؛ شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد»، «وَ اُکْلَةٌ لاَکِلٍ؛ و لقمه چربى براى خورندگان»، «وَ فَريسَةٌ لِصائِلٍ؛ و صيد مناسبى براى صيّادان و درندگان» چه تفاوتى است؟ و آيا هر سه جمله يک معنا دارد که با عبارات متفاوت بيان شده، يا از معانى مختلف خبر مى دهد؟ جاى تأمّل است.
ولى بعيد نيست هرکدام به يکى از زوايا و ابعاد اين مسئله ناظر باشد. جمله اوّل نشانه گيرى از دور را بيان مى کند که حتّى اگر دور از دسترس بازيگران سياسى باشيد، شما را شکار مى کنند، جمله سوم حمله از نزديک را بيان مى کند و جمله دوم نتيجه نهايى صيد را. (دقّت کنيد).
بايد توجّه داشت که اين جملات و سرزنش ها متوجه همان گروهى است که آلت دست نفاق افکنان شدند و گرنه در بصره در آن زمان و در زمان هاى بعد مردمان باشخصيّتى بودند که امام (عليه السلام) در جمله هايى ـ که در شرح خطبه سابق آمدـ آن ها را ستايش مى کند.
پاورقی ها
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 268؛ شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 1، ص 294؛ همچنين علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 32، ص 247، ضمن تفسير عبارات نهج البلاغه به آن اشاره فرموده است.
«غرض» به معناى هدفى است که به هنگام تيراندازى آن را نشانه گيرى مى کنند. سپس به هرگونه هدفى اطلاق شده است. براى اين واژه معانى متعدّد ديگرى مانند ملالت و اشتياق نيز ذکر شده است. «نابل» از ريشه «نبل» به معناى تيرانداز است. «فَريسَة» از ريشه «فَرْس» بر وزن «فرض» در اصل به معناى کوبيدن است و از آنجا که حيوان درنده شکار خود را بر زمين مى کوبد اين واژه بر کار آن اطلاق شده، و به «صيد»، «فريسة» گفته مى شود و اسب را از آن جهت «فرس» بر وزن «قفس» گفته اند که با پاهاى خود زمين را مى کوبد و راه مى رود. (اقتباس از مقاييس اللغه). «صائل» از ريشه «صَوْل» و «صَوْلَة» به معناى حمله کردن و قهر و غلبه نمودن است.
«غرض» به معناى هدفى است که به هنگام تيراندازى آن را نشانه گيرى مى کنند. سپس به هرگونه هدفى اطلاق شده است. براى اين واژه معانى متعدّد ديگرى مانند ملالت و اشتياق نيز ذکر شده است. «نابل» از ريشه «نبل» به معناى تيرانداز است. «فَريسَة» از ريشه «فَرْس» بر وزن «فرض» در اصل به معناى کوبيدن است و از آنجا که حيوان درنده شکار خود را بر زمين مى کوبد اين واژه بر کار آن اطلاق شده، و به «صيد»، «فريسة» گفته مى شود و اسب را از آن جهت «فرس» بر وزن «قفس» گفته اند که با پاهاى خود زمين را مى کوبد و راه مى رود. (اقتباس از مقاييس اللغه). «صائل» از ريشه «صَوْل» و «صَوْلَة» به معناى حمله کردن و قهر و غلبه نمودن است.