ترجمه
اى مردم! شما را به تقواى الهى و شکر بسيار خداوند در برابر نعمت هاى معنوى و مادى که به شما بخشيده و در برابر آزمايش هايش (که سبب ترفيع مقام شما مى شود) سفارش مى کنم. چه بسيار نعمت هايى که خداوند ويژه شما قرار داد و شما را مشمول رحمت خاص خود گردانيد، شما عيب هاى خويش را آشکار کرديد و او پوشاند، خود را در معرض مجازاتش قرار داديد، اما او به شما مهلت داد.
شرح و تفسیر
توصيه به تقوا و شکر
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه ـ همان گونه که اشاره شد ـ همه مخاطبان خود را به تقوا و حمد و سپاس الهى در برابر نعمت ها دعوت مى کند و مى فرمايد: «اى مردم! شما را به تقواى الهى و شکر بسيار خداوند در برابر نعمت هاى معنوى و مادى که به شما بخشيده و در برابر آزمايش هايش (که سبب ترفيع مقام شما مى شود) سفارش مى کنم»؛ (أُوصِيکُمْ، أَيُّهَا النَّاسُ، بِتَقْوَى اللهِ وَکَثْرَةِ حَمْدِهِ عَلَى آلائِهِ إِلَيْکُمْ، وَنَعْمَائِهِ عَلَيْکُمْ، وَبَلائِهِ لَدَيْکُمْ). گرچه «آلاء» و «نعماء» در بسيارى از موارد به يک معنا که همان نعمت هاست به کار مى رود؛ ولى بعضى معتقدند که آلاء اشاره به نعمت هاى معنوى و نعماء اشاره به نعمت هاى مادى است، به خصوص هنگامى که اين دو واژه در کنار هم قرار گيرند.
واژه «بلاء» گاه به معناى آزمايش و امتحان و گاه به معناى حوادث خير يا شر مى آيد و در جمله مذکور، به تناسب جمله هاى قبل از آن به معناى حوادث خير است. بعضى نيز گفته اند: مقصود حوادث دردناکى است که خداوند انسان را با آن آزمايش مى کند و سبب ارتقاى رتبه و فزونى پاداش او در درگاه خدا مى شود که از اين نظر نعمت محسوب مى گردد.
به هرحال اين سخن امام (عليه السلام) شبيه همان چيزى است که علماى کلام در بحث معرفة الله بر آن تکيه دارند و مى گويند: انگيزه اصلى اين بحث همان مسئله شکر منعم است، زيرا انسان خود را غرق نعمت هايى مى بيند و چون شکر بخشنده نعمت در فطرت آدمى نهفته است، به فکر بخشنده نعمت مى افتد، به سراغ او مى رود تا او را بشناسد و همين امر مى تواند سبب اطاعت او و ترک عصيانش شود.
سپس امام (عليه السلام) به شرح بعضى از اين نعمت ها پرداخته، مى فرمايد: «چه بسيار نعمت هايى که خداوند ويژه شما قرار داد و شما را مشمول رحمت خاص خود گردانيد، شما عيب هاى خويش را آشکار کرديد و او پوشاند، و خود را در معرض مجازاتش قرار داديد، اما او به شما مهلت داد»؛ (فَکَمْ خَصَّکُمْ بِنِعْمَةٍ، وَتَدَارَکَکُمْ بِرَحْمَةٍ! أَعْوَرْتُمْ لَهُ فَسَتَرَکُمْ، وَتَعَرَّضْتُمْ لِأَخْذِهِ فَأَمْهَلَکُمْ!).
امام (عليه السلام) در اين بخش نخست اشاره به نعمت ها و رحمت هايى مى کند که اختصاص به اين امّت دارد؛ مانند خاتميت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و بهترين امّت بودن و عدم نزول بلا بر امّت، تا هنگامى که پيامبر (صلي الله عليه و آله) در ميان آن هاست يا تا هنگامى که مشغول استغفارند. و بعد از آن به مسئله پرده پوشى پروردگار در مقابل پرده درى افراد گنهکار، همچنين دادن فرصت کافى براى توبه و بازگشت به سوى خود و عدم تعجيل در مجازات آن ها، مى پردازد، که هر يک از آن ها نعمتى بسيار بزرگ است.
* * * .
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه ـ همان گونه که اشاره شد ـ همه مخاطبان خود را به تقوا و حمد و سپاس الهى در برابر نعمت ها دعوت مى کند و مى فرمايد: «اى مردم! شما را به تقواى الهى و شکر بسيار خداوند در برابر نعمت هاى معنوى و مادى که به شما بخشيده و در برابر آزمايش هايش (که سبب ترفيع مقام شما مى شود) سفارش مى کنم»؛ (أُوصِيکُمْ، أَيُّهَا النَّاسُ، بِتَقْوَى اللهِ وَکَثْرَةِ حَمْدِهِ عَلَى آلائِهِ إِلَيْکُمْ، وَنَعْمَائِهِ عَلَيْکُمْ، وَبَلائِهِ لَدَيْکُمْ). گرچه «آلاء» و «نعماء» در بسيارى از موارد به يک معنا که همان نعمت هاست به کار مى رود؛ ولى بعضى معتقدند که آلاء اشاره به نعمت هاى معنوى و نعماء اشاره به نعمت هاى مادى است، به خصوص هنگامى که اين دو واژه در کنار هم قرار گيرند.
واژه «بلاء» گاه به معناى آزمايش و امتحان و گاه به معناى حوادث خير يا شر مى آيد و در جمله مذکور، به تناسب جمله هاى قبل از آن به معناى حوادث خير است. بعضى نيز گفته اند: مقصود حوادث دردناکى است که خداوند انسان را با آن آزمايش مى کند و سبب ارتقاى رتبه و فزونى پاداش او در درگاه خدا مى شود که از اين نظر نعمت محسوب مى گردد.
به هرحال اين سخن امام (عليه السلام) شبيه همان چيزى است که علماى کلام در بحث معرفة الله بر آن تکيه دارند و مى گويند: انگيزه اصلى اين بحث همان مسئله شکر منعم است، زيرا انسان خود را غرق نعمت هايى مى بيند و چون شکر بخشنده نعمت در فطرت آدمى نهفته است، به فکر بخشنده نعمت مى افتد، به سراغ او مى رود تا او را بشناسد و همين امر مى تواند سبب اطاعت او و ترک عصيانش شود.
سپس امام (عليه السلام) به شرح بعضى از اين نعمت ها پرداخته، مى فرمايد: «چه بسيار نعمت هايى که خداوند ويژه شما قرار داد و شما را مشمول رحمت خاص خود گردانيد، شما عيب هاى خويش را آشکار کرديد و او پوشاند، و خود را در معرض مجازاتش قرار داديد، اما او به شما مهلت داد»؛ (فَکَمْ خَصَّکُمْ بِنِعْمَةٍ، وَتَدَارَکَکُمْ بِرَحْمَةٍ! أَعْوَرْتُمْ لَهُ فَسَتَرَکُمْ، وَتَعَرَّضْتُمْ لِأَخْذِهِ فَأَمْهَلَکُمْ!).
امام (عليه السلام) در اين بخش نخست اشاره به نعمت ها و رحمت هايى مى کند که اختصاص به اين امّت دارد؛ مانند خاتميت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و بهترين امّت بودن و عدم نزول بلا بر امّت، تا هنگامى که پيامبر (صلي الله عليه و آله) در ميان آن هاست يا تا هنگامى که مشغول استغفارند. و بعد از آن به مسئله پرده پوشى پروردگار در مقابل پرده درى افراد گنهکار، همچنين دادن فرصت کافى براى توبه و بازگشت به سوى خود و عدم تعجيل در مجازات آن ها، مى پردازد، که هر يک از آن ها نعمتى بسيار بزرگ است.
* * * .
پاورقی ها
«بلاء» گاه از ريشه «بلو» (ناقص واوى) و گاه از ريشه «بلى» (ناقص يايى) آمده است. اوّلى به معناى آزمايش و امتحان است؛ آزمايش هايى که گاه با وفور نعمت و کاميابى ها صورت مى گيرد و گاه با سلب نعمت ها و آفات؛ قرآن مجيد مى فرمايد: (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً)؛ «و شما را با بدى ها و خوبى ها آزمايش مى کنيم»(انبياء، آيه 35).
و دومى در اصل به معناى کهنگى و فرسودگى است. سپس به معناى غم و اندوه و حوادث ناگوار آمده است که انسان را فرسوده مى کند. اين واژه به آزمايش نيز اطلاق شده، زيرا آن هم بر جسم و جان انسان سنگيني دارد.
«اعورتم» از ريشه «عار» به معناى عيب گرفته شده و به هر چيزى که اظهار آن عيب شمرده مى شود،عورت اطلاق مى کنند و هنگامى که به باب افعال برود (مانند جمله بالا) به معناى اظهار عيب است. «اخذ» در اصل به معناى گرفتن است و چون براى مجازات کردن قبلا مجرم را دستگير مى کنند اين واژه به معناى مجازات نيز به کار مى رود.
و دومى در اصل به معناى کهنگى و فرسودگى است. سپس به معناى غم و اندوه و حوادث ناگوار آمده است که انسان را فرسوده مى کند. اين واژه به آزمايش نيز اطلاق شده، زيرا آن هم بر جسم و جان انسان سنگيني دارد.
«اعورتم» از ريشه «عار» به معناى عيب گرفته شده و به هر چيزى که اظهار آن عيب شمرده مى شود،عورت اطلاق مى کنند و هنگامى که به باب افعال برود (مانند جمله بالا) به معناى اظهار عيب است. «اخذ» در اصل به معناى گرفتن است و چون براى مجازات کردن قبلا مجرم را دستگير مى کنند اين واژه به معناى مجازات نيز به کار مى رود.