تفسیر بخش سوم
فَسَابِقُوا ـ رَحِمَکُمُ آللهُ ـ إِلَى مَنَازِلِکُمْ الَّتِي أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَالَّتِي رَغِبْتُمْ فِيهَا، وَدُعِيتُمْ إِلَيْهَا. وَآسْتَتِمُّوا نِعَمَ آللهِ عَلَيْکُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَتِهِ، وَآلْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِيَتِهِ، فَإِنَّ غَدآ مِنَ آلْيَوْمِ قَرِيبٌ. مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِي آلْيَوْمِ، وَأَسْرَعَ آلْأَيَّامَ فِي الشَّهْرِ، وَأَسْرَعَ الشُّهُورَ فِي السَّنَةِ، وَأَسْرَعَ السِّنِينَ فِي آلْعُمُرِ!
ترجمه
ـ خدا شما را رحمت کند ـ به سوى منازلى که مأمور عمران آن ها هستيد و به آن ها ترغيب و دعوت شده ايد، بشتابيد. نعمت هاى خدا را با صبر و استقامت ودورى از معصيت، بر خويش کامل کنيد، زيرا فردا به امروز نزديک است، وچقدر ساعات در روز با شتاب و سرعت مى گذرد و روزها در ماه و ماه ها در سال و سال ها در عمر!
شرح و تفسیر
راه نجات
امام (عليه السلام) در ادامه بخش پيشين خطبه که از مرگ و پايان زندگى و انتقال سريع به جهان آخرت و تأسّف از کوتاهى ها و تقصيرها سخن مى گفت، در اين بخش پايانى خطبه، راه نجات را نشان مى دهد و مى فرمايد: «(اکنون که چنين است) ـ خدا شما را رحمت کند ـ به سوى منازلى که مأمور عمران آن ها هستيد و به آن ها ترغيب و دعوت شده ايد، بشتابيد»؛ (فَسَابِقُوا ـ رَحِمَکُمُ آللهُ ـ إِلَى مَنَازِلِکُمْ الَّتِي أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَالَّتِي رَغِبْتُمْ فِيهَا، وَدُعِيتُمْ إِلَيْهَا). به يقين منظور از منازل، منازل آخرت است که هم در آيات و روايات، دستور به عمران و آباد ساختن آن ها داده شده و هم ترغيب و دعوت به سوى آن ها شده است، چنان که قرآن مجيد مى گويد: (وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّنْ رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ)؛ «و شتاب کنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که وسعت آن آسمان ها و زمين است و براى پرهيزکاران آماده شده است».
در جاى ديگر مى فرمايد: (وَاللهُ يَدْعُوا إِلَى دَارِ السَّلامِ وَيَهْدِى مَنْ يَشَآءُ إِلى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ)؛ «و خداوند به سراى صلح و آرامش دعوت مى کند و هر کس را بخواهد و شايسته ببيند به راه راست هدايت مى نمايد». در سوره بقره مى فرمايد: (وَاللهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ)؛ «و خدا به فرمان خود دعوت به بهشت و آمرزش مى کند».
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به يکى ديگر از راه هاى نجات اشاره کرده، مى فرمايد: «نعمت هاى خدا را با صبر و استقامت و دورى از معصيت، بر خويش کامل کنيد»؛ (وَآسْتَتِمُّوا نِعَمَ آللهِ عَلَيْکُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَتِهِ، وَآلْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِيَتِهِ).
اين سخن مى تواند اشاره به تکميل نعمت هاى مادى دنيا باشد و يا تکميل اين نعمت ها با افزودن نعمت هاى گران بهاى پروردگار در قيامت، زيرا صبر بر طاعت و دورى از معصيت به مقتضاى (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ) سبب فزونى نعمت هاى مادى و معنوى، و دنيوى و اخروى است و مى دانيم که شکر حقيقى آن است که انسان نعمت هاى خدا را در مسير طاعت او به کار گيرد و هرگز از آن ها در جهت نافرمانى و گناه، بهره نبرد. در حديثى از حضرت على (عليه السلام) مى خوانيم: «اَقَلُّ ما يَلْزِمُکُم لِلهِ أنْ لا تَسْتَعينُوا بِنِعَمِهِ عَلى مَعاصيهِ؛ کمترين چيزى که براى خدا بر شما لازم است اين است که از نعمت هاى او براى انجام گناه کمک نگيريد».
در پايان به صورت ذکر دليل براى آنچه قبلا گفته شد، چنين مى فرمايد: «زيرا فردا به امروز نزديک است، و چقدر ساعات در روز با شتاب و سرعت مى گذرد و روزها در ماه و ماه ها در سال و سال ها در عمر»؛ (فَإِنَّ غَدآ مِنَ آلْيَوْمِ قَرِيبٌ. مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِي آلْيَوْمِ، وَأَسْرَعَ آلْأَيَّامَ فِي الشَّهْرِ، وَأَسْرَعَ الشُّهُورَ فِي السَّنَةِ، وَأَسْرَعَ السِّنِينَ فِي آلْعُمُرِ!).
منظور از «غد» در اين عبارت، يا روز مرگ است، چنان که شاعر مى گويد:
أرى المَوْتِ إعْدادُ النُّفُوسِ وَلا أرى *** بَعيدآ غَدَآ ما أَقْرَبَ الْيَوْمَ مِن غَدٍ
«من مرگ را سبب آمادگى نفوس انسان مى بينم و فرداى مرگ را دور نمى بينم چه نزديک است امروز به فردا».
يا منظور فرداى قيامت است، آن گونه که در خطبه 28 آمده است: «ألا وَإنَّ الْيَوْمَ الْمِضمارُ وَغَدآ السِّباقُ؛ بدانيد که امروز روز تمرين است و فرداى قيامت روز مسابقه».
ولى با توجّه به اين که بخش مهمّى از اين خطبه درباره مرگ و پايان زندگى وبسته شدن پرونده اعمال، سخن مى گويد در اين جا مناسب، همان معناى اوّل است و جمله هاى ذيل آن که درباره سرعتِ گذشتِ روزها و ماه ها و سال ها و عمر سخن مى گويد، شاهد ديگرى بر اين معناست.
جالب اين که امام (عليه السلام) براى نشان دادن شتاب گذشت عمر از اجزاى کوچک آن آغاز کرده است؛ نخست عبور سريع ساعت ها را در روز، بيان مى دارد، سپس گذشت روزها در ماه و ماه ها در سال و سال ها در عمر، تا اين گذشت سريع کاملا مفهوم گردد و راستى چنين است. بسيارى از پيران در برابر اين سؤال که عمرتان چگونه گذشت؟ مى گويند: به سرعت برق و با يک چشم بر هم زدن، گويى ديروز بود که با کودکان در کوچه ها بازى مى کرديم و با جوانان مى گفتيم و مى خنديديم، ناگهان در آينه ديديم برف پيرى بر سر و صورت ما نشسته است، اندام، سست شده وتاب و توان از اعضا رفته، قامت خميده و نفس ها به شماره افتاده است.
مجموع اين خطبه به خصوص بخش آخر آن هشدار بسيار مؤثّرى است براى بيدار کردن عقل هاى خفته. ابن ابى الحديد در يکى از سخنان خود در پايان اين خطبه چنين مى گويد: «کَلامٌ شَريفُ وَجيزٌ بالغٌ فى مَعْناه وَالْفَصْلُ کُلُّه نادِرٌ لا نَظيرَ لَهُ؛ اين، سخنِ پرارزشِ فشرده گويايى است و همه اين فصل، کم نظير، بلکه بى مانند است».
* * *
امام (عليه السلام) در ادامه بخش پيشين خطبه که از مرگ و پايان زندگى و انتقال سريع به جهان آخرت و تأسّف از کوتاهى ها و تقصيرها سخن مى گفت، در اين بخش پايانى خطبه، راه نجات را نشان مى دهد و مى فرمايد: «(اکنون که چنين است) ـ خدا شما را رحمت کند ـ به سوى منازلى که مأمور عمران آن ها هستيد و به آن ها ترغيب و دعوت شده ايد، بشتابيد»؛ (فَسَابِقُوا ـ رَحِمَکُمُ آللهُ ـ إِلَى مَنَازِلِکُمْ الَّتِي أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَالَّتِي رَغِبْتُمْ فِيهَا، وَدُعِيتُمْ إِلَيْهَا). به يقين منظور از منازل، منازل آخرت است که هم در آيات و روايات، دستور به عمران و آباد ساختن آن ها داده شده و هم ترغيب و دعوت به سوى آن ها شده است، چنان که قرآن مجيد مى گويد: (وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّنْ رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ)؛ «و شتاب کنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که وسعت آن آسمان ها و زمين است و براى پرهيزکاران آماده شده است».
در جاى ديگر مى فرمايد: (وَاللهُ يَدْعُوا إِلَى دَارِ السَّلامِ وَيَهْدِى مَنْ يَشَآءُ إِلى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ)؛ «و خداوند به سراى صلح و آرامش دعوت مى کند و هر کس را بخواهد و شايسته ببيند به راه راست هدايت مى نمايد». در سوره بقره مى فرمايد: (وَاللهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ)؛ «و خدا به فرمان خود دعوت به بهشت و آمرزش مى کند».
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به يکى ديگر از راه هاى نجات اشاره کرده، مى فرمايد: «نعمت هاى خدا را با صبر و استقامت و دورى از معصيت، بر خويش کامل کنيد»؛ (وَآسْتَتِمُّوا نِعَمَ آللهِ عَلَيْکُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَتِهِ، وَآلْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِيَتِهِ).
اين سخن مى تواند اشاره به تکميل نعمت هاى مادى دنيا باشد و يا تکميل اين نعمت ها با افزودن نعمت هاى گران بهاى پروردگار در قيامت، زيرا صبر بر طاعت و دورى از معصيت به مقتضاى (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ) سبب فزونى نعمت هاى مادى و معنوى، و دنيوى و اخروى است و مى دانيم که شکر حقيقى آن است که انسان نعمت هاى خدا را در مسير طاعت او به کار گيرد و هرگز از آن ها در جهت نافرمانى و گناه، بهره نبرد. در حديثى از حضرت على (عليه السلام) مى خوانيم: «اَقَلُّ ما يَلْزِمُکُم لِلهِ أنْ لا تَسْتَعينُوا بِنِعَمِهِ عَلى مَعاصيهِ؛ کمترين چيزى که براى خدا بر شما لازم است اين است که از نعمت هاى او براى انجام گناه کمک نگيريد».
در پايان به صورت ذکر دليل براى آنچه قبلا گفته شد، چنين مى فرمايد: «زيرا فردا به امروز نزديک است، و چقدر ساعات در روز با شتاب و سرعت مى گذرد و روزها در ماه و ماه ها در سال و سال ها در عمر»؛ (فَإِنَّ غَدآ مِنَ آلْيَوْمِ قَرِيبٌ. مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِي آلْيَوْمِ، وَأَسْرَعَ آلْأَيَّامَ فِي الشَّهْرِ، وَأَسْرَعَ الشُّهُورَ فِي السَّنَةِ، وَأَسْرَعَ السِّنِينَ فِي آلْعُمُرِ!).
منظور از «غد» در اين عبارت، يا روز مرگ است، چنان که شاعر مى گويد:
أرى المَوْتِ إعْدادُ النُّفُوسِ وَلا أرى *** بَعيدآ غَدَآ ما أَقْرَبَ الْيَوْمَ مِن غَدٍ
«من مرگ را سبب آمادگى نفوس انسان مى بينم و فرداى مرگ را دور نمى بينم چه نزديک است امروز به فردا».
يا منظور فرداى قيامت است، آن گونه که در خطبه 28 آمده است: «ألا وَإنَّ الْيَوْمَ الْمِضمارُ وَغَدآ السِّباقُ؛ بدانيد که امروز روز تمرين است و فرداى قيامت روز مسابقه».
ولى با توجّه به اين که بخش مهمّى از اين خطبه درباره مرگ و پايان زندگى وبسته شدن پرونده اعمال، سخن مى گويد در اين جا مناسب، همان معناى اوّل است و جمله هاى ذيل آن که درباره سرعتِ گذشتِ روزها و ماه ها و سال ها و عمر سخن مى گويد، شاهد ديگرى بر اين معناست.
جالب اين که امام (عليه السلام) براى نشان دادن شتاب گذشت عمر از اجزاى کوچک آن آغاز کرده است؛ نخست عبور سريع ساعت ها را در روز، بيان مى دارد، سپس گذشت روزها در ماه و ماه ها در سال و سال ها در عمر، تا اين گذشت سريع کاملا مفهوم گردد و راستى چنين است. بسيارى از پيران در برابر اين سؤال که عمرتان چگونه گذشت؟ مى گويند: به سرعت برق و با يک چشم بر هم زدن، گويى ديروز بود که با کودکان در کوچه ها بازى مى کرديم و با جوانان مى گفتيم و مى خنديديم، ناگهان در آينه ديديم برف پيرى بر سر و صورت ما نشسته است، اندام، سست شده وتاب و توان از اعضا رفته، قامت خميده و نفس ها به شماره افتاده است.
مجموع اين خطبه به خصوص بخش آخر آن هشدار بسيار مؤثّرى است براى بيدار کردن عقل هاى خفته. ابن ابى الحديد در يکى از سخنان خود در پايان اين خطبه چنين مى گويد: «کَلامٌ شَريفُ وَجيزٌ بالغٌ فى مَعْناه وَالْفَصْلُ کُلُّه نادِرٌ لا نَظيرَ لَهُ؛ اين، سخنِ پرارزشِ فشرده گويايى است و همه اين فصل، کم نظير، بلکه بى مانند است».
* * *
پاورقی ها
آل عمران، آيه 133.
يونس، آيه 25. بقره، آيه 221. ابراهيم، آيه 7. نهج البلاغه، حکمت 330. «عُمُر»، بر وزن «دهل» و «عمر» بر وزن «ظهر» هر دو به معناى مدت زندگانى است و بعضى گفته اند: «عُمر» به چهل سال اوّل گفته مى شود و «عُمُر» به تمام عمر يا قسمت دوم آن اطلاق مى گردد. اشعار الشعراء الستة، ص 69 از قول طرفة بن عبد. نهج البلاغة، ص 71، خطبه 28. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 100.
يونس، آيه 25. بقره، آيه 221. ابراهيم، آيه 7. نهج البلاغه، حکمت 330. «عُمُر»، بر وزن «دهل» و «عمر» بر وزن «ظهر» هر دو به معناى مدت زندگانى است و بعضى گفته اند: «عُمر» به چهل سال اوّل گفته مى شود و «عُمُر» به تمام عمر يا قسمت دوم آن اطلاق مى گردد. اشعار الشعراء الستة، ص 69 از قول طرفة بن عبد. نهج البلاغة، ص 71، خطبه 28. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 100.