تفسیر خطبه 192

وَمِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
تُسَمِّى الْقاصِعَةُ وَهِيَ تَتَضَمَّنُ ذَمُّ إبليسَ لَعَنَهُ اللهُ، عَلَى اسْتِکْبارِهِ وَتَرْکِهِ السُّجُودَ لاِدَمَ (عليه السلام)، وَأنَّهُ أوّلُ مَنْ أَظْهَرَ الْعَصَبِيَّةَ وَتَبِعَ الْحَمِيَّةَ، وَتَحْذيرُ النَاسِ مِنْ سُلُوکِ طَريقَتِهِ.

ترجمه

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است
که خطبه قاصعه ناميده شده است اين خطبه متضمن نکوهش ابليس (لعنة الله عليه) مى باشد به دليل تکبّر ورزيدن و ترک سجده براى آدم (عليه السلام) و اين که او نخستين کسى است که تعصّب و تکبّر را ظاهر ساخت و نيز امام (عليه السلام) در اين خطبه مردم را از پيمودن راه ورسم ابليس (و تعصّب و تکبّر) بر حذر مى دارد.

شرح و تفسیر

خطبه در يک نگاه
درمورد شأن ورود اين خطبه چنين گفته اند که اهل کوفه در اواخر دوران خلافت امام (عليه السلام) (براثر فراوانى ثروت و انتقال فرهنگ فاسد بعضى از همسايگان به کشور اسلامى و مشکلاتى که در عصر خلفا در جامعه اسلامى به وجود آمد) گرفتار مفاسد زيادى شده بودند که از همه مهم تر، برترى جويى قبايل بر يکديگر و تعصّب هاى جاهلى بود تا آن جا که گاه جوانان جلف و بى بندوبار با يکديگر درگير مى شدند و هرگاه يکى از آنان مجروح يا مضروب مى شد فرياد بلند مى کرد و اهل قبيله خود را به يارى مى طلبيد آن ها نيز چشم و گوش بسته به يارى او مى شتافتند و چه بسا در اين ميان خون هاى زيادى ريخته مى شد. امام (عليه السلام) براى خاموش کردن آتش اين فتنه ها اين خطبه را که همه آن درباره مذمّت و نکوهش تکبّر و تعصّب هاى جاهلى است، ايراد فرمود و حق سخن و نصيحت را به عالى ترين وجه ادا کرد.
خطبه اى است بسيار فصيح، بليغ، کوبنده و تکان دهنده و به همين دليل نام آن را خطبه قاصعه (کوبنده) نهاده اند هر چند کلمه قاصعه در اين خطبه به کار نرفته است.
بعضى از شارحان نهج البلاغه وجوه ديگرى براى نام گذارى اين خطبه به تناسب معانى مختلفى که واژه قاصعه دارد، ذکر کرده اند؛ ازجمله مرحوم شارح خويى در وجه تسميه اين خطبه به قاصعه، هفت وجه ذکر کرده که هر کدام، از يکى از معانى «قصع» در لغت گرفته شده است؛ ولى آنچه ذکر کرديم از همه مناسب تر به نظر مى رسد.
به هرحال اين خطبه از بخش هاى متعدّدى تشکيل شده که شارحان نهج البلاغه هر کدام به سليقه خود آن را به چند بخش تقسيم کرده اند؛ بعضى به پنج بخش، بعضى به يازده بخش و بعضى به نوزده بخش.

مسلّم است که تمام بخش هاى اين خطبه بر يک محور دور مى زند و آن کوبيدن تعصّب هاى جاهلى و تکبّر و خودبرتربينى، به خصوص تعصّبات قبيلگى، نژادى و گروهى است که سرچشمه بسيارى از اختلافات و نابسامانى ها و مفاسد اجتماعى است و دقّت در مجموع خطبه و همچنين شأن ورود آن اين حقيقت را روشن مى سازد.
بر اين اساس ما آن را به بيست بخش عمده تقسيم کرديم:
در بخش اوّل، نخست به حمد و سپاس خداوند مى پردازد و سپس به طرد شيطان به دليل تعصّب و تکبّر در برابر آدم (عليه السلام) اشاره مى کند.
بخش دوم، اشاره به آفرينش انسان از خاک کرده که روح تواضع را زنده مى کند، سپس بار ديگر عاقبت شومِ شيطان را به علّت کبر و تعصّبش يادآور مى شود.
بخش سوم، هشدار به همه مردم است که در دام شيطان نيفتند و راه او را نپويند.
در بخش چهارم، کسانى را نکوهش مى کند که در دام تکبّر و افتخارات موهوم جاهليّت افتاده اند.
بخش پنجم، شامل هشدار به همگان است که از اطاعت و پيروى حاکمان متکبّر و متعصّب بپرهيزند.
بخش ششم، دستور به عبرت گرفتن از امّت هاى پيشين مى دهد همانان که متکبّرانشان بيچاره شدند و متواضعانشان که در رأس آن ها انبيا بودند، به سعادت نائل آمدند.
بخش هفتم، اشاره به زندگى ساده موسى بن عمران (عليه السلام) و برادرش هارون و لباس ساده اى که آن ها به هنگام ملاقات با فرعون متکبّر و خودخواه بر تن داشتند، مى کند و تواضع انبيا و اولياى الهى را که در همه زندگانى آن ها منعکس بود، نشان مى دهد.

بخش هشتم، اين نکته را بيان مى کند که کعبه در سرزمين خشک و سوزان و با مصالح ساده بنا شده تا کبر و غرور را از سرها بيرون کند و مراسمى را که مظهر ساده زيستى و تواضع کامل است، به تصوير بکشد.
در بخش نهم، امام (عليه السلام) به دام هاى مختلف شيطان به خصوص ظلم و ستم اشاره مى کند و انجام فرائض دينى، مانند نماز و روزه و زکات را وسيله دفاع در برابر شيطان مى شمرد.
بخش دهم، به سرچشمه هاى تعصّب و غرور اشاره مى کند.
بخش يازدهم، درباره تعصّب مثبت و نشانه ها و آثار آن است.
بخش دوازدهم، سرنوشت امت هاى پيشين را درس عبرت مى شمرد وهمگان را به مطالعه احوال آن ها دعوت مى کند.
بخش سيزدهم، به آثار بسيار ارزنده وحدت و اتّحاد و عواقب شوم تشتّت واختلاف اختصاص دارد.
در بخش چهاردهم، اميرمؤمنان (عليه السلام) بار ديگر مخاطبان را به تاريخ گذشته بازمى گرداند و آثار شوم اختلاف فرزندان اسماعيل و اسحاق (عليهما السلام) و بنى اسرائيل را برمى شمرد.
در بخش پانزدهم، به نعمت بسيار مهم وجود پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و آثار آن در جامعه اسلامى اشاره مى فرمايد.
در بخش شانزدهم، بازگشت گروهى از مردم را به عادات جاهليّت، بعد از قيام پيامبر (صلي الله عليه و آله) مورد نکوهش شديد قرار مى دهد.
بخش هفدهم درباره اعمال زشت ناکثين و قاسطين است.
در بخش هجدهم، امام (عليه السلام) به موقعيّت خودش نسبت به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) به عنوان اوّلين کس از مردان که به او ايمان آورد و همراه با او بود اشاره مى کند.
در بخش نوزدهم، از معجزه باهره درختى که به فرمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) از جا کنده شد و به سوى او حرکت کرد، به طور مبسوط سخن مى گويد.

بخش بيستم، از امتيازات و سجاياى اهل بيت (عليهم السلام) سخن مى گويد و از باب «خِتامُهُ مِسْکٌ» خطبه را پايان مى دهد.
اين بخش هاى بيست گانه را براى شرح بيشتر در بيست و سه بخش مورد بحث و بررسى قرار مى دهيم.

* * *