تفسیر خطبه 204

وَمِن کلامٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
کانَ کَثِيرآ ما يُنادِي بِهِ أصْحابَهُ
تَجَهَّزُوا، رَحِمَکُمُ آللّهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيکُمْ بِالرَّحِيلِ، وَ أَقِلُّوا آلْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ آلزَّادِ، فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَؤُوداً، وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً، لابُدَّ مِنَ آلْوُرُودِ عَلَيْهَا، وَ آلْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ آعْلَمُوا أَنَّ مَلاحِظَ آلْمَنِيَّةِ نَحْوَکُمْ دَانِيَةٌ، وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِـبِهَا وَقَدْ نَشِبَتْ فِيکُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِيهَا مُفْظِعَاتُ آلْأُمُورِ، وَ مُعْضِلاتُ آلْمَحْذُورِ. فَقَطِّعُوا عَلائِقَ آلدُّنْيَا وَ آسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى.

ترجمه
از سخنان امام (عليه السلام) است
که همواره اصحاب خويش را با آن مخاطب مى ساخت
خداوند شما را رحمت کند، آماده کوچ (از اين جهان) شويد، چراکه نداى رحيل در ميان شما داده شده است، علاقه و تکيه خود را به دنيا، کم کنيد و با تهيّه زاد و توشه از اعمال صالحى که در قدرت داريد (به سوى آخرت) بازگرديد، زيرا گردنه اى سخت و منزلگاه هاى مخوف و هولناکى در پيش داريد که بايد در آن ها وارد شويد و نزد هر يک توقّف کنيد (و پاسخ گوى اعمال خود باشيد). بدانيد که فاصله نگاه هاى مرگ به شما کوتاه و نزديک است. گويى در چنگال مرگ گرفتاريد، در حالى که پنجه هايش را در جان شما فرو برده، و حوادث هولناک و مشکلات شديد، شما را غافلگير ساخته است. حال که چنين است وابستگى هاى دنيا را به خود، قطع کنيد (از دنياپرستان فاصله بگيريد) و بر توشه تقوا تکيه کنيد.
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
از عنوانى که مرحوم سيّد رضى به خطبه داده استفاده مى شود که امام (عليه السلام) کرارآ اصحاب خود را مخاطب ساخته و اين سخن را تکرار مى فرمود. نيز از روايتى که در مصادر نهج البلاغه آمده استفاده مى شود که آن حضرت بعد از نماز عشا سه بار مردم را صدا مى زد تا همه بشنوند و اين سخن را به گوش آن ها مى رساند. اين خطبه درواقع هشدارى است به همه انسان ها که زندگى دنيا کوتاه است و منازل وحشتناکى از قبر، برزخ و قيامت در پيش روست که بايد آماده آن شوند. هشدارى است درباره قطع وابستگى هاى بى حدّ و حساب به دنيا و اين که عمر دنيا کوتاه است و پايان عمر نزديک؛ هشدارى است درباره فراهم کردن زاد و توشه تقوا براى سفر طولانى و خطرناکى که در پيش است.

* * * از دنياپرستان فاصله بگيريد
اين خطبه شبيه خطبه گذشته و در آن حال و هواست و هشدار اکيدى است به دنياپرستان که موقعيت خود را در دنيا فراموش نکنند و روزهايى را که در پيش دارند به خاطر بياورند و آماده آن شوند.
نخست مى فرمايد: «خداوند شما را رحمت کند، آماده کوچ (از اين جهان) شويد، چراکه نداى رحيل در ميان شما داده شده است و علاقه و تکيه خود را به دنيا، کم کنيد»؛ (تَجَهَّزُوا، رَحِمَکُمُ آللّهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيکُمْ بِالرَّحِيلِ، وَ أَقِلُّوا آلْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا).
امام (عليه السلام) در اين سخن، جامعه بشرى را به کاروانى تشبيه کرده که مقصد مهمى در پيش دارد و او به عنوان رهبر کاروان فرياد مى زند که برخيزيد و آماده حرکت شويد.
«رحيل» به معناى کوچ کردن است و اين که مراد از آن، حرکت به سوى آخرت است يا سير و سلوک الى الله؟ هر دو تفسير در کلام شارحان آمده است و مانعى ندارد که توده مردم، مخاطب فرمان آمادگى براى حرکت به سوى قيامت باشند وخواص براى سير و سلوک الى الله.
در بعضى از روايات به جاى مجهّز شدن براى سفر آخرت، تعبير به «استعداد للموت» آمده است. شخصى از اميرمؤمنان (عليه السلام) پرسيد: «مَا الاْسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ؟؛ آماده شدن براى مرگ و سفر آخرت چگونه است؟ فرمود: أداءُ الْفَرائِضِ وَاجْتِنَابُ الْمَحارِمِ وَالْإِشْتِمَالُ عَلَى الْمَکارِمِ ثُمَّ لايُبَالي أوَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ؛ انجام واجبات و پرهيز از محرمات و دارا بودن فضايل اخلاقى است. سپس تفاوتى نمى کند که او به سراغ مرگ برود (مانند استقبال از شهادت در ميدان جهاد) و يا مرگ به سراغ او آيد».
درباره اين که ندا دهنده چه کسى و يا چه چيزى است؟ احتمالات متعددى داده شده است: نخست اين که فرشته اى از فرشتگان خدا باشد، آن گونه که در يکى از کلمات قصار نهج البلاغه آمده است و بعضى از شعرا آن را به شعر درآورده اند:
لَهُ مَلَکٌ يُنادي کُلَّ يَوْمٍ *** لِدُوا لِلْمَوْتِ وَابْنُوا لِلْخَرابِ
خداوند فرشته اى دارد که هر روز ندا مى دهد: براى مردن بزاييد و براى ويرانى بسازيد.
يا اين که ندا دهنده حوادث و آفاتى است که همچون طوفان همه روزه صحنه زندگى انسان ها را درمى نوردد و يا اشاره به آثار پيرى است که به صورت پژمرده شدن چهره، سفيد شدن موها و خميدگى قامت ظاهر مى شود و به زبان حال نداى رحيل را سرمى دهد.
اگر رحيل را به معناى سير و سلوک الى الله و تهذيب نفوس بدانيم، ندا دهنده خداوند در قرآن مجيد و معصومان (عليهم السلام) در روايات اسلامى هستند که نداى مرگ و مسافرت از دنيا در اين کلمات به گوش مى خورد.
تعبير به «عرجه» با توجه به اين که به معناى اقامت است مفهومش اين است که علاقه به اقامت در دنيا را کم کند و همچون دنياپرستان، دنيا را عملا جاودان نپندارد.
سپس به دنبال اين سخن برنامه آمادگى براى سفر آخرت را به اين صورت بيان مى فرمايد: «با تهيّه زاد و توشه از اعمال صالحى که در قدرت داريد (به سوى آخرت) بازگرديد»؛ (وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ آلزَّادِ). تعبير به «اِنْقَلِبُوا» تعبير لطيفى است که اشاره به تحولى درونى دارد؛ يعنى توجّه خود را از دنياپرستى به تهيه زاد و توشه آخرت بازگردانيد.
تعبير «بِحَضْرَتِکُمْ» اشاره به توانايى ها و فرصت هاست که انسان ها در اختيار دارند.
آنگاه امام (عليه السلام) به ذکر دليلى براى لزوم تحصيل زاد و توشه جهت سفر آخرت، پرداخته، مى فرمايد: «زيرا گردنه سخت و منزلگاه هاى مخوف و هولناکى در پيش داريد که بايد در آن ها وارد شويد و نزد هر يک توقّف کنيد (و پاسخ گوى اعمال خود باشيد)»؛ (فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَؤُوداً، وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً، لابُدَّ مِنَ آلْوُرُودِ عَلَيْهَا، وَ آلْوُقُوفِ عِنْدَهَا).
اين گردنه سخت و منزلگاه هاى خوفناک، اشاره به مرگ و منزلگاه هاى آخرت است، زيرا در روايتى امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «در قيامت پنجاه موقف است وهر موقفى به اندازه هزار سال از سال هاى دنيا به طول مى انجامد؛ إِنَّ في الْقِيامَةِ خَمْسِينَ مَوْقِفآ کُلُّ مَوْقِفٍ مِثْلُ أَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» شبيه همين معنا به صورت مشروح ترى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده است و احتمالا در هر موقفى از اين مواقف يکى از اعمال واجبه مانند نماز و روزه و امر به معروف و نهى از منکر و يا گناهان کبيره مورد سؤال قرار مى گيرد که صاحبان آن ها بايد در شرايط سخت و هول انگيزى پاسخ گو باشند. اگر از آن ها به سلامت بگذرند، راهىِ کانون رحمت خدا، بهشت برين مى شوند، وگرنه گرفتار خواهند شد.
به تعبير ديگر، همان گونه که مرحوم شيخ مفيد فرموده است: منظور از اين عقبات (گردنه ها) اعمال واجب است که هرکدام تشبيه به گردنه اى شده وهمان گونه که عبور از گردنه ها سخت و طاقت فرساست، جواب گويى به اين اعمال نيز دشوار است.
قرآن مجيد در سوره «بلد» مى فرمايد: (فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعَامٌ فِى يَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ * يَتِيمآ ذَا مَقْرَبَةٍ * أَوْ مِسْکِينآ ذَا مَتْرَبَةٍ)؛ «ولى او از آن گردنه مهم نگذشت و تو چه مى دانى آن گردنه چيست؟ آزاد کردن برده اى است، يا غذا دادن در روز گرسنگى به يتيمى از خويشاوندان يا مستمندى خاک نشين».
منظور از عقبات، خواه عقبات دنيوى باشد مانند انجام فرايض مهم، يا عقبات و موقف هاى سخت قيامت و يا هر دو، مشکلى در مفهوم کلام امام (عليه السلام) ايجاد نمى کند. به ويژه که درباره عرصه قيامت آمده است: (وَيَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّى نَسْفآ * فَيَذَرُهَا قَاعآ صَفْصَفآ * لاَّ تَرَى فِيهَا عِوَجآ وَلاَ أَمْتآ)؛ «از تو درباره کوهها سؤال مى کنند، بگو: پروردگارم آن ها را (در قيامت متلاشى کرده) بر باد مى دهد. سپس زمين را صاف و هموار مى سازد، به گونه اى که در آن هيچ پستى و بلندى نمى بينى».
بنابراين، اعتراض مرحوم علّامه مجلسى به شيخ مفيد که نبايد الفاظ را از معانى اصلى به معانى مجازى برد، به نظر وارد نمى رسد، زيرا اين ايراد هنگامى وارد است که قرائنى در کار نباشد و با وجود قرينه مشکلى ندارد.
درمورد وحشت قيامت همين بس که قرآن مجيد مى گويد: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْءٌعَظِيمٌ *يَوْمَ تَرَوْنَهَاتَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللهِ شَدِيدٌ)؛ «اى مردم! از عذاب پروردگارتان بترسيد که زلزله رستاخيز امر عظيمى است. روزى که آن را مى بينيد (آن چنان وحشت سراپاى همه را فرامى گيرد که) هر مادر شيردهى کودک شيرخوارش را فراموش مى کند و هر باردارى جنين خود را بر زمين مى نهد و مردم را مست مى بينى در حالى که مست نيستند؛ ولى عذاب خدا شديد است».
سپس امام (عليه السلام) به شرح بيشترى در اين زمينه پرداخته و به همگان هشدار مى دهد: «بدانيد که فاصله نگاه هاى مرگ به شما کوتاه و نزديک است. گويى در چنگال مرگ گرفتاريد، در حالى که پنجه هايش را در جان شما فرو برده، وحوادث هولناک و مشکلات شديد، شما را غافلگير ساخته است»؛ (وَ آعْلَمُوا أَنَّ مَلاحِظَ آلْمَنِيَّةِ نَحْوَکُمْ دَانِيَةٌ، وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِـبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ{6} فِيکُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ{7} فِيهَا مُفْظِعَاتُ{8} آلْأُمُورِ، وَ مُعْضِلاتُ{9} آلْمَحْذُورِ).
اين سخن، اشاره به اين است که ميان انسان و مرگ در هيچ سن و سالى فاصله اى وجود ندارد. هر لحظه ممکن است حادثه ناگهانى روى دهد و هر زمان ممکن است بيمارى خطرناکى به سراغ انسان بيايد و يا دشمنى او را به طور ناگهانى از پاى درآورد. گلوگير شدن يک لقمه ممکن است به زندگى انسان پايان دهد و گرفتگى رگ هاى قلب يا مغز با چند لخته بسيار کوچک خون، وى را در کام مرگ فرو برد و يا با ضربه اى ناگهانى، نخاع انسان قطع شود و براى هميشه زمين گير گردد.
حضرت در پايان، در يک نتيجه گيرى روشن و گويا مى فرمايد: «حال که چنين است وابستگى هاى دنيا را به خود، قطع کنيد (از دنياپرستان فاصله بگيريد) و بر توشه تقوا تکيه کنيد»؛ (فَقَطِّعُوا عَلائِقَ آلدُّنْيَا وَ آسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى).
منظور از علايق دنيا وابستگى شديد به مال و مقام و همسر و فرزند است؛ وابستگى اى که انسان را از خدا غافل مى کند و ارتکاب گناه را براى رسيدن به دنيا آسان مى سازد و زرق وبرق ها را در نظر جلوه مى دهد.
تعبير به «استظهار به زاد تقوا» اشاره به اين است که در اين سفر پرخوف وخطر آخرت، انسان نياز به تکيه گاهى دارد که پيمودن اين راه را براى او آسان مى سازد، و تکيه گاهى بهتر از زاد و توشه تقوا نيست.
* * *
مرحوم سيّد رضى به اين جا که مى رسد، مى گويد: «بخشى از اين کلام با تفاوت هايى پيش از اين گذشت»؛ (وَ قَدْ مَضى شَئٌ مِنْ هذا الْکَلامِ فيما تَقَدَّمَ بِخِلافِ هذِهِ الرِّوايَةِ).
ظاهرآ منظور او خطبه 85 است که در چند جمله با خطبه مورد بحث، مشترک است.
* * * .
پاورقی ها
امالى صدوق، ص 110، ح 8.
نهج البلاغه، حکمت 132. «حضرت» به معناى «حضور» است و در جمله بالا اشاره به فرصت هايى است که در پيش روى انسان وجود دارد. استعمال اين واژه درباره بزرگان براى اين است که نمى خواهند خود آن ها را خطاب کنند، بلکه جايگاه و محضرشان را مورد توجّه قرار مى دهند. «کؤود» از ريشه «کأد» به معناى شدّت و صعوبت گرفته شده و عقبه «کئود»، گردنه سخت و صعب العبور است. «مهولة» از ريشه «هول» به معناى ترس است و «مهول» اسم مفعول است؛ يعنى خوفناک. امالى مفيد، ص 274، ح 1. بحارالانوار، ج 7، ص 111، ح 42. بلد، آيات 11-16. طه، آيات 105-107. براى آگاهى از کلام مرحوم شيخ مفيد و علّامه مجلسى به کتاب بحار الانوار، ج 7، ص 129 مراجعه فرماييد. حج، آيات 1 و 2. «ملاحظ» جمع «ملحظ» مصدر ميمى، به معناى نگاه کردن يا با گوشه چشم نگاه کردن است. «منيّه» از ريشه «منى» بر وزن «سعى» به معناى تقدير گرفته شده و از آن جا که مرگ در سرنوشت انسان مقدّر است، اين واژه به مرگ اطلاق مى شود. «دانيه» به معناى نزديک از ريشه «دنوّ» بر وزن «علوّ». «مخالب» جمع «مخلب» ناخن و چنگال حيوانات يا پرندگان است. «نشبت» از ريشه «نشب» بر وزن «غصب» به معناى فرو رفتن است. «دهمت» از ريشه «دهم» به معناى غافلگير ساختن است. «مفظعات» جمع «مفظعه» به معناى حادثه اى است که بيش از حد شديد باشد. «معضلات» جمع «معضله»؛ يعنى چيزى که فوق العاده انسان را در تنگنا قرار دهد. به جاده تنگ نيز معضله گويند. «استظهروا» از ريشه «استظهار» به معناى کمک گرفتن از شخص يا چيزى است و ريشه اصلى آن «ظهر» به معناى پشت است و واژه پشتيبانى به معناى حمايت و تقويت مى آيد.