تفسیر خطبه 207

وَمِن کلامٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
في بَعْضِ أيّامِ صِفِّينَ وَ قَدْ رَأَى الْحَسَنَ ابْنَهُ (عليه السلام) يَتَسَرَّعُ إلَى الْحَرْبِ
أَمْلِکُوا عَنّي هذَا آلْغُلامَ لا يَهُدَّنِي، فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهذَيْنِ ـ يَعْني آلْحَسَنَ وَ آلْحُسَيْنَ (عليهما السلام) ـ عَلَى آلْمَوْتِ لِئَلاَّ يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ آللّهِ (صلي الله عليه و آله).

ترجمه
از سخنان امام (عليه السلام) است
که در بعضى از روزهاى جنگ صفين هنگامى که مشاهده کرد فرزندش امام حسن (عليه السلام) براى جنگ شتاب دارد، بيان فرمود
اين جوان (امام حسن (عليه السلام)) را از طرف من بگيريد و نگاه داريد (تا به ميدان جنگ پا نگذارد) مبادا (مرگ او) مرا درهم بکوبد، زيرا من هرگز حاضر نيستم اين دو ـ يعنى امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) ـ را از دست بدهم تا نسل رسول خدا (صلي الله عليه و آله) با مرگ آن ها قطع نشود.
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
اين سخن کوتاه اميرمؤمنان على (عليه السلام) ناظر به حفظ امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) از آسيب هاست تا نسل رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به وسيله آن ها در جهان باقى بماند و اين معنا تحقق يافت و امروز ميليون ها نفر هستند که نسبشان به وسيله امام حسن يا امام حسين (عليهما السلام) به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مى رسد و شاخ و برگ اين درخت پربرکت روزبه روز در جهان گسترده تر مى گردد.

* * * حفظ نسل پيامبر (صلي الله عليه و آله)
امام (عليه السلام) در اين سخن کوتاه، به اصحابش درباره امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) در روز جنگ صفين براى حفظ هدف مهمى سفارش اکيدى فرموده و مى گويد: «اين جوان (امام حسن (عليه السلام)) را از طرف من بگيريد و نگاه داريد (تا به ميدان جنگ پا نگذارد) مبادا (مرگ او) مرا درهم بکوبد، زيرا من هرگز حاضر نيستم اين دو ـ يعنى امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) ـ را از دست بدهم مبادا نسل رسول خدا (صلي الله عليه و آله) با مرگ آن ها قطع شود»؛ (أَمْلِکُوا عَنّي هذَا آلْغُلامَ لا يَهُدَّنِي، فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهذَيْنِ ـ يَعْني آلْحَسَنَ وَ آلْحُسَيْنَ (عليهما السلام) ـ عَلَى آلْمَوْتِ لِئَلاَّ يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ آللّهِ (صلي الله عليه و آله)).
تعبير به «املکوا» از ريشه «ملک» درواقع تأکيدى است براى جلوگيرى کردن از شتاب امام حسن (عليه السلام) به سوى ميدان جنگ، زيرا انسان هنگامى که مالک چيزى مى شود آن را به تمام معنا در اختيار مى گيرد و اين بالاترين تأکيدى است که درمورد بازداشتن کسى از چيزى مى توان به کار برد. به همين دليل مرحوم سيّد رضى؛ در ذيل اين کلام مى گويد: «اين تعبير از فصيح ترين و برترين تعبيرات است».
جمله «لا يَهُدَّني» تأکيد ديگرى بر اين معناست، زيرا مى فرمايد: اگر او و برادرش حسين (عليه السلام) به شهادت برسند وجود مرا در هم مى کوبند.
امام (عليه السلام) براى اين که تصوّر نشود اين تأکيدات تنها از مهر فرزندى سرچشمه مى گيرد، در پايان فرموده است: من هدف بزرگى را دنبال مى کنم و آن اين است که نسل پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) هرچه بهتر و بيشتر از طريق اين دو، در جهان باقى بماند که اين خود يکى از اسباب پايندگى اسلام است.
* * *
مرحوم سيّد رضى در پايان اين گفتار مى گويد: «جمله امام (عليه السلام) «أَمْلِکُوا عَنّي هذَا آلْغُلامَ» از برترين سخنان و فصيح ترين جمله هاست»؛ (قالَ السيِّدُ الشَّريفُ وَقَوْلُهُ (عليه السلام): أَمْلِکُوا عَنّي هذَا آلْغُلامَ مِنْ أعلَى الْکَلامِ وَ أَفْصَحِهِ).
منظور سيّد اين است که جمله «أَمْلِکُوا عَنّي» يعنى «ازسوى من مالک بشويد» تأکيد زيبا و لطيفى است بر اين معنا که با سرعت و جديّت برويد و اين جوان را نگاه داريد تا از دست نرود، زيرا انسان بيشترين محافظت را از املاک خويش دارد و اين تعبير از «نگاه داشتن» و «گرفتن» و «بازگرفتن» و «محافظت» بليغ تر و رساتر است. نکته
پاسخ به چند سؤال
1. بى شک امام حسن مجتبى (عليه السلام) در آن روز بيش از سى سال داشت، زيرا ميلاد مبارک ايشان در سال سوم هجرى بود و حادثه صفين در سال 37 واقع شد، بنابراين، تعبير به «غلام» که به معناى «نوجوان» است چه مناسبتى دارد؟
در پاسخ بايد به اين نکته توجه کرد که واژه غلام هرچند معمولا به نوجوان وحدّ فاصل ميان طفل و شابّ (کودک و جوان) گفته مى شود؛ ولى همان گونه که بعضى از ارباب لغت تصريح کرده اند به افراد بزرگسال نيز اطلاق مى گردد.
افزون بر اين که پدران اين تعبير را درباره فرزندان در هر سنّ و سالى به کار مى برند. در عرف عرب به خادمان نيز در هر سنّ و سالى باشند واژه «غلام» اطلاق مى شود.
در هر حال اطلاق غلام ازسوى امام (عليه السلام) به فرزندش امام حسن (عليه السلام) مطلب بعيدى نيست.
2. مطابق آنچه گفته شد، امام حسن و همچنين امام حسين (عليهما السلام) در آن زمان بيش از سى سال سن داشتند (زيرا فاصله سنى آن دو بزرگوار يک سال يا کمتر از يک سال بود) و قاعدتآ در آن زمان صاحب همسر و فرزند بودند با اين حال، چگونه امام (عليه السلام) مى فرمايد: مى ترسم با شهادت اين دو، نسل رسول خدا قطع شود؟
در پاسخ مى گوييم: منظور اين بوده که آن ها بمانند و هرچه بيشتر نسل پيامبر (صلي الله عليه و آله) فزونى يابد، زيرا با وجود دشمنان بسيار، اين نسل بابرکت از جوانب مختلف در خطر بوده است. 3. چگونه امام (عليه السلام) بقاى نسل پيامبر (صلي الله عليه و آله) را به بقاى آن دو بزرگوار وفرزندانشان دانسته، در حالى که معمول عرب اين بوده که نسل را از طريق پسر مى دانستند، نه از طريق دختر؟ و مى دانيم که حسن و حسين (عليهما السلام) نوه هاى دخترى پيامبر (صلي الله عليه و آله) هستند!
در پاسخ اين سؤال بايد گفت که اين طرز تفکّر به عصر جاهليت بازمى گردد که آن ها مطلقآ زنان را به حساب نمى آوردند و فرزندان دختر را فرزند محسوب نمى کردند و مى گفتند:
بَنُونا بَنُو أبْناءِنا وَ بَناتُنا *** بَنُوهُنَّ أبناءُ الرِّجالِ الأَباعِدِ
«فرزندان ما تنها فرزندان پسران ما هستند و فرزندان دختران ما فرزندان مردان بيگانه و دورند».
لذا در آيه مباهله که مى فرمايد: (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ) مفسّران در اين مسئله اتفاق نظر دارند که واژه «ابناءنا» در اين آيه شريفه اشاره به امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) است و «نساءنا» اشاره به حضرت فاطمه (عليها السلام)، و خطاب «يابن رسول الله (صلي الله عليه و آله)» به امامان اهل بيت (عليهم السلام) در روايات، بسيار است.
در آيه شريفه 85 سوره انعام (وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَ... * ... عِيسى) حضرت مسيح (عليه السلام) از ذريّه حضرت ابراهيم (عليه السلام) شمرده شده، در حالى که از ناحيه مادر (مريم) به حضرت ابراهيم (عليه السلام) منتهى مى شود.

* * *