تفسیر خطبه 241

وَمِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
يَحُثُّ بِهِ أَصْحابَهُ عَلَى الْجِهادِ
وَ اللَّهُ مُسْتَأْدِيکُمْ شُکْرَهُ وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ، وَ مُمْهِلُکُمْ فِي مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ، لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ، فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَ اطْوُوا فُضُولَ الْخَوَاصِرِ، وَ لا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ. مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ، وَأَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِيرِ الْهِمَمِ!

ترجمه
از سخنان امام (عليه السلام) است
که در آن يارانش را به جهاد تشويق مى کند
خداوند از شما اداى شکر خويش را مى خواهد، و فرمان (حکومت) را به شما سپرده و در اين سراى آزمايش و آمادگى، در زمانى محدود به شما فرصت داده تا براى به دست آوردن جايزه او (بهشت و قرب ذات پاکش) از يکديگر پيشى بگيريد. حال که چنين است کمربندها را محکم ببنديد و دامن ها را به کمر زنيد (و آماده جهاد با دشمن و حفظ حکومت الهى شويد) و (بدانيد که) گرفتن تصميم هاى محکم (براى رسيدن به اهداف بزرگ) با خوش گذرانى و سفره هاى رنگين سازگار نيست و چه بسيار که خواب شبانه تصميم هاى محکم روز را از ميان برده و تاريکى ها، خاطره همت هاى بلند را از يادها محو کرده است.
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
همان گونه که از عنوان خطبه روشن شد، هدف امام (عليه السلام) در ذکر اين سخن تشويق يارانش به جهاد است؛ ولى نکات دقيقى را در عبارات کوتاهى بيان فرموده که از عمق تدبير امام (عليه السلام) در مسائل مربوط به حکومت و جهاد خبر مى دهد.

* * * . کمربندها را محکم ببنديد و آماده جهاد شويد!
در کتاب تمام نهج البلاغه، که به منظور گردآورى تتمه خطبه هايى که مرحوم سيد رضى در نهج البلاغه آورده و تکميل آن ها، تأليف شده است، تصريح مى کند که امام (عليه السلام) خطبه مورد بحث را در ايّام صفين بيان فرمود. محتواى خطبه نيز با اين معنا تناسب دارد.
به هر حال امام (عليه السلام) نخست با سه جمله کوتاه، مخاطبان خود را براى شنيدن پيام جهاد آماده مى سازد، مى فرمايد: «خداوند از شما اداى شکر خويش را مى خواهد و فرمان (حکومت) را به شما سپرده و در اين سراى آزمايش وآمادگى در زمانى محدود به شما فرصت داده تا براى به دست آوردن جايزه او (بهشت و قرب ذات پاک او) از يکديگر پيشى بگيريد»؛ (وَ اللهُ مُسْتَأْدِيکُمْ شُکْرَهُ وَمُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ، وَ مُمْهِلُکُمْ فِي مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ، لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ).
گرچه شکر در اين عبارت به صورت مطلق ذکر شده، و هماهنگ با اطلاقات شکر در قرآن مجيد است، مانند: (وَاشْکُرُوا لِى وَلا تَکْفُرُونِ){6} ولى به نظر مى رسد هدف مولا اميرمؤمنان (عليه السلام) بيشتر بيان شکر نعمت حکومتى است که خدا در عصر آن حضرت به صالحان سپرده بود و جمله دوم (وَ مُوَرِّثُکُمْ اَمْرَهُ) نيز تأکيد بر همين معناست، چراکه امر در اين جا نيز به معناى فرمان حکومت است.
از اين جا روشن مى شود که مسئله شکر چگونه با تشويق به جهاد تناسب دارد، زيرا جهادِ خالصانه و شجاعانه است که حکومت صالحان را حفظ مى کند و حفظ نعمت و استفاده از آن مساوى با شکر آن است. جمله «وَ مُمْهِلُکُمْ فِي مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ...» اشاره به همان چيزى است که در خطبه 28 نهج البلاغه آمده است که مى فرمايد: «أَلا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَدَآ السِّبَاقَ وَالسَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ؛ بدانيد امروز روز آزمايش و آمادگى است و فرداى قيامت ميدان مسابقه است و جايزه برندگان اين مسابقه بهشت است وسرانجام بازندگان، دوزخ».
سپس به سراغ ذى المقدمه و نتيجه مى رود و مى فرمايد: «حال که چنين است کمربندها را محکم ببنديد و دامن ها را به کمر زنيد (و آماده جهاد با دشمن وحفظ حکومت الهى شويد)»؛ (فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَاطْوُوا فُضُولَ الْخَوَاصِرِ).
اين دو تعبير (کمربند را محکم بستن و دامن به کمر زدن) کنايه از آمادگى کامل براى انجام کار است، زيرا شخصى که کمربند خود را محکم ببندد ستون فقراتش براى انجام کارهاى سنگين قوى تر مى شود و هنگامى که دامن هاى بلند معمول آن زمان را برچيند و زير کمربند قرار دهد، راه رفتن و حرکت براى او آسان تر مى شود. حتى امروز که دامان بلندى براى مردان وجود ندارد، اين کنايه همچنان رايج و معمول است، مى گويند: فلان کس دامن همّت به کمر بسته تا اين کار را انجام دهد.
جمعى از شارحان اين احتمال را نيز بعيد ندانسته اند که منظور از جمله «وَاَطْوُوا فُضُولَ الْخَواصِرِ» ترک پرخورى و تن پرورى است؛ ولى تفسير اوّل بسيار مناسب تر است. آنگاه امام (عليه السلام) با سه جمله بسيار پرمعنا و فصيح و بليغ به مخاطبان خود هشدار مى دهد و راه پيروزى را براى آن ها روشن مى سازد.
نخست مى فرمايد: «و (بدانيد که) گرفتن تصميم هاى محکم (براى رسيدن به اهداف بزرگ) با خوش گذرانى و سفره هاى رنگين سازگار نيست»؛ (و لا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ).
«و چه بسيار که خواب شبانه تصميم هاى محکم روز را از ميان برده است»؛ (مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ).
«و تاريکى ها خاطره همت هاى بلند را از يادها محو کرده است»؛ (وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِيرِ الْهِمَمِ!).
امام (عليه السلام) در اين بيان کوتاه و فشرده و پرمحتوا به چند نکته مهم براى پيروزى وموفقيت در زندگى و در مديريت ها اشاره فرموده است:
1. حفظ آمادگى ها در هر حال و در هر شرايط يا به تعبيرى که امام (عليه السلام) فرموده است: کمربندها را محکم بستن و دامن به کمر زدن.
2. ترک تن پرورى و خوش گذرانى که نتيجه اى جز سستى و تنبلى ندارد.
3. مبارزه با عوامل فراموش کارى که سبب مى شود انسان گرفتار بى برنامگى وضعف و زبونى شود.
4. بالا بردن افق همّت ها و مبارزه با هرچيزى که همّت را سست و ضعيف مى کند و پايين مى آورد.
اگر اين اصول چهارگانه مورد توجّه مديران جوامع اسلامى قرار گيرد، به يقين مى توانند بر همه مشکلات پيروز شوند. نکته
زيان هاى خوش گذرانى و پرخورى
آنچه در خطبه مورد بحث، در اين زمينه آمد، به صورت گسترده در روايات اسلامى از آن ياد شده است.
در حديثى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم که فرمود: «لا تُميتُوا الْقُلُوبَ بِکَثْرَةِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ فَإِنَّ الْقُلُوبَ تَمُوتُ کَالزُّرُوعِ إذا کَثُرَ عَلَيْهِ الْماءُ؛ دل هاى خود را با فزونى طعام و آب نميرانيد (و پرخورى نکنيد) زيرا دل مى ميرد همچون زراعت ها که آب زياد به داخل آن بفرستند».
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اَلْقَلْبُ يَمُجُّ الْحِکْمَةَ عِنْدَ امْتِلاءِ الْبَطْنِ؛ دل، علم و دانش را از خود بيرون مى کند هنگامى که شکم پر از غذا شود».
نيز در حديثى از همان حضرت مى خوانيم: «مَنْ قَلَّ أکْلُهُ صَفا فِکْرُهُ؛ کسى که کمتر غذا بخورد فکرش صاف و نورانى مى شود».
سرانجام در حديث چهارم از آن حضرت مى خوانيم: «إيّاکُمْ وَ فُضُولَ الْمَطْعَمِ فَإِنَّهُ يَسُمُّ الْقَلْبَ بِالْقَسْوَةِ وَ يُبْطِىءُ بِالْجَوارِحِ لِلطَّاعَةِ وَ يُصِمُّ الْهِمَمَ عَنْ سَماعِ الْمَوْعِظَةِ؛ از پرخورى بپرهيزيد که بر قلب علامت قساوت مى نهد و اعضا را از اطاعت حق بازمى دارد و عقول را از شنيدن موعظه کر مى کند».
اميرمؤمنان على (عليه السلام) نيز در نامه معروف «عثمان بن حنيف» در پاسخ کسانى که مى گفتند: على با اين غذاى کم و ساده چگونه مى تواند در مقابل قهرمانان در ميدان جنگ بايستد، مى فرمايد: «أَلا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرَيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتاتِ الِعذْيَةَ أَقْوَى وَقُودآ؛ بدانيد که درختان بيابانى چوبشان محکم تر و درختان سرسبز (که در کنار نهرها مى رويند) پوستشان نازک تر و گياهان صحرايى آتششان قوى تر و خاموشى آن ها ديرتر است».
تعبير «وليمه» در کلام امام (عليه السلام) کنايه از هرگونه لذت و خوش گذرانى است وتنها به خوردن و خوراک محدود نمى شود.
شاعر معروف عرب «متنبى» نيز در اين زمينه مى گويد:
بِقَدْرِ الْکَدِّ تُکْتَسَبُ الْمَعالي *** وَ مَنْ طَلَبَ الْعُلى سَهَرَ اللّيالي
تَرُومُ الْعِزَّ ثُمَّ تَنامُ لَيْلاً *** يَغُوثُ الْبَحْرَ مَنْ طَلَبَ اللَّئالي
به اندازه کوشش و زحمت، افتخارات به دست مى آيد و کسى که طالب افتخار و برترى است، بايد شب بيدار بماند.
تو عزت مى خواهى، سپس تمام شب را تا به صبح مى خوابى در حالى که آن ها که طالب لؤلؤ و گوهرند بايد در دريا فرو روند.
تاريخ زندگى اقوام مختلف نيز آنچه را که در اين روايات و خطبه مورد بحث آمده است، تصديق و تأييد مى کند. اقوامى در دنيا به اوج قدرت رسيدند که سخت کوش و پرتوان بودند؛ ولى اقوام و افراد خوش گذران و تن پرور همواره عقب افتاده و سرافکنده بودند.
* * *
مرحوم سيّد رضى در پايان اين خطبه که درواقع پايان مجموع خطب نهج البلاغه است، بر پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و آلش (عليهم السلام) درود مى فرستد و بخش خطبه ها را پايان مى دهد، مى گويد:
وَ صَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدنا مُحَمَّدِ النَّبِيِّ الْأُمِيِّ وَ عَلى آلِهِ مَصابيحِ الدُّجى وَالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ سَلَّمَ تَسليمآ کَثيرآ.
درود خدا بر سيّد و سرور ما محمّد پيامبر امى و بر خاندانش چراغ هاى روشنى بخش تاريکى ها و رشته هاى محکم الهى و سلام فراوان خداوند بر آن ها باد.
* * *
خدا را شکر مى گوييم که توفيق داد پس از چهارده سال کار مداوم، شرح خطبه هاى نهج البلاغه را که مهم ترين بخش آن و در حدود دوسوم مجموع کتاب شريف نهج البلاغه را تشکيل مى دهد، به پايان آوريم.
پايان خطبه هاى نهج البلاغه
پاورقی ها
تمام نهج البلاغه، ص 465.
«مستأدى» به معناى طلب کننده است و از ماده «استأداء» و از ريشه «ادا» به معناى طلب اداى چيزى کردن آمده است. «ممهل» به معناى مهلت دهنده است. «مضمار» ميدان و محلى است که اسب ها را براى مسابقه، با تمرين هاى مختلف آماده و لاغر مى کنند. اين واژه به معناى اسم زمان نيز آمده است. «سبق» به معناى مالى است که براى برندگان مسابقه تعيين مى شود. بقره، آيه 152. «عقد» جمع «عقده» به معناى گره يا وسايلى است که چيزى را با آن محکم مى بندند. «مآزر» جمع «مأزر» بر وزن «منبر» به معناى لنگ و روپوش است. «اطووا» يعنى بپيچيد از ريشه «طى» به معناى پيچيدن گرفته شده است. «خواصر» جمع «خاصره» به معنى پهلو و تهى گاه است. بهج الصباغة (شوشترى)، ج 13، ص 298؛ شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 4، ص 336. «وليمة» طعامى است که براى عروسى تهيه مى شود. سپس به هرگونه طعام که براى دعوت از ميهمانان تهيه مى گردد اطلاق شده است و در جمله بالا کنايه از بساط خوش گذرانى است. «ظلم» جمع «ظلمت» به معناى تاريکى است. «تذاکير» جمع «تذکار» بر وزن «منقار» به معناى يادآورى است. مکارم الاخلاق، ص 150. مجموعه ورام، ج 2، ص 119. غرر الحکم، ص 320، ح 7402. بحارالانوار، ج 100، ص 27، ح 40. نهج البلاغه، ضمن نامه 45. منهاج البراعة (خوئى)، ج 16، ص 193.