تفسیر نامه 15
وَمِن دُعَاءٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
کانَ يَقُولُ إذا لَقِيَ الْعَدوَّ مُحارِباً
اللَّهُمَّ إِلَيْکَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ، وَمُدَّتِ الْأَعْنَاقُ، وَشَخَصَتِ الْأَبْصَارُ، وَنُقِلَتِ الْأَقْدَامُ، وَأُنْضِيَتِ الْأَبْدَانُ. اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَکْنُونُ الشَّنَآنِ، وَجَاشَتْ مَرَاجِلُ الْأَضْغَانِ. اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَيْکَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا، وَکَثْرَةَ عَدُوِّنَا، وَتَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا (رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَبَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ، وَأَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ).
ترجمه
که همواره به هنگام روبه رو شدن با دشمن در ميدان جنگ مى خواند
خداوندا! قلب ها به تو پيوسته، گردن ها به سوى تو کشيده شده، چشم ها به جانب تو خيره گشته، قدم ها در راه تو جابه جا شده و بدن ها فرسوده گرديده است.
خداوندا! کينه نهانى اين گروه آشکار شده و ديگ هاى دشمنى و عداوت در سينه آنان به جوش آمده است، خداوندا! شکايت خود را به سوى تو مى آوريم که پيامبرمان از ميان ما رفته، دشمنان ما فراوان گشته و خواسته ها و اهدافمان مختلف و متشتت شده است.
پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق داورى کن (و درهاى پيروزى، صلح وعدالت را به روى ما بگشا) که تو بهترين داورى کنندگانى.
شرح و تفسیر
امام (عليه السلام) در اين دعا ناراحتى خود را از بروز و ظهور جنگ، آشکار مى سازد
و از کثرت اعدا و پراکندگى مسلمانان در نبود پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به خدا شکايت مى کند و سرانجام از خداوند صلح و عدالت و پايان گرفتن جنگ را طلب مى فرمايد.
اين ها همه نشان مى دهد که اسلام هرگز طرفدار جنگ نيست و جنگ همواره امرى تحميلى محسوب مى شود، زيرا آثار زيان بار جنگ ها گاهى در نسل هاى متوالى ادامه دارد؛ مخصوصآ در جنگ هاى امروز که آثار تخريبى آن بسيار بيش از گذشته است.
براى مثال، ساليان درازى است که آتش جنگ هاى جهانى خاموش شده، ولى هنوز معلولان فراوان آن در گوشه و کنار جهان به چشم مى خورند.
* * *
دعاى جامعى براى ميدان نبردهمان گونه که اشاره شد حضرت هر زمان که در ميدان جنگ دربرابر دشمن قرار مى گرفت، اين دعا را مى خواند. اين نشان مى دهد که امام (عليه السلام) همواره يارانش را به اين نکته متوجه مى کرده که اين جنگ براى برترى جويى و غلبه بر دشمن به منظور رسيدن به مال و مقام نيست، بلکه جهادى است که از مهم ترين عبادت ها محسوب مى شود و بايد به نام خدا و به ياد خدا در اين ميدان گام نهاد و پيروزى خود را از او خواست، با نيّتى خالص گام برداشت و با قلبى مملوّ از عشقِ خدا به دشمنان حق حمله کرد.
نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! قلب ها به تو پيوسته، گردن ها به سوى تو کشيده شده، چشم ها به جانب تو خيره گشته، قدم ها در راه تو جابه جا شده وبدن ها فرسوده گرديده است»؛ (اللَّهُمَّ إِلَيْکَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ وَمُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَشَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَنُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَأُنْضِيَتِ الْأَبْدَانُ).
اشاره به اين که هدف نهايى تويى و هر گامى که برمى داريم براى تو و به سوى توست.
آرى، مجاهدان اسلام در تمام برنامه هايى که دارند هدفشان خداست، لذا قرآن مجيد مى فرمايد:
(ما کانَ لاَِهْلِ الْمَدينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِّنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَّسُولِ اللهِ وَلايَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ فِى سَبيلِ اللهِ وَلا يَطَوُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْکُفَّارَ وَلا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَلايُضِيعُ أَجْرَالْمُحْسِنينَ * وَلايُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَلا کَبِيرَةً وَلا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ ما کانُوا يَعْمَلُونَ)؛ «سزاوار نيست که اهل مدينه و کسانى از اعراب باديه نشين که اطراف آن ها هستند، از پيامبر خدا جدا شوند؛ و براى حفظ جان خويش، از جان او چشم بپوشند؛ زيرا هيچ گونه تشنگى و خستگى و گرسنگى در راه خدا به آن ها نمى رسد و هيچ گامى که موجب خشم کافران مى شود برنمى دارند، و ضربه اى از دشمن نمى خورند مگر اين که به خاطر آن عمل صالحى براى آن ها نوشته مى شود؛ زيرا خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نمى کند و هيچ مال کوچک يا بزرگى را (در اين راه) صرف نمى کنند و هيچ سرزمينى را (به سوى ميدان جهاد يا در بازگشت) نمى پيمايند جز اين که براى آن ها نوشته مى شود؛ تا خداوند آن را به عنوان بهترين اعمالشان، پاداش دهد».
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به انگيزه دشمنان براى جنگ با او اشاره مى کند تا سربازانش به حقيقت امر آگاه گردند؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! کينه نهانى اين گروه آشکار شده و ديگ هاى دشمنى و عداوت در سينه آنان به جوش آمده است»؛ (اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَکْنُونُ الشَّنَآنِ، وَجَاشَتْ مَرَاجِلُ الْأَضْغَانِ).
اشاره به اين که کينه هاى اين ها همان کينه هاى عصر جاهليّت و زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) است که در زمان پيروزى آن حضرت همه را مخفى داشتند و به ظاهر مسلمان شدند و بعد از زمان حيات پيامبر (صلي الله عليه و آله) زمينه را براى آشکار ساختن آن کينه ها مناسب ديدند.
چه کسى انکار مى کند که معاويه، فرزند دشمن شماره يک پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ابوسفيان و هند معروف به جگرخوار است و همدستان او گروهى از منافقان و دشمنان اسلام در عصر ظهور اسلام و يا فرزندان آن ها بودند و احقاد بدريّه و حنينيّه و غير آن را دربرابر امام (عليه السلام) بروز دادند؟
اين درسى است براى اصحاب و يارانش تا بدانند با چه کسى مى جنگند و براى چه جهاد مى کنند.
آن گاه در پايان اين دعا بار ديگر دست توسّل را به دامان لطف پروردگار زده، با تعبيرى که از صفاى دل و نورانيّت باطن و محبّت به همه کس حتى به دشمن حکايت مى کند، عرضه مى دارد: «خداوندا! شکايت خود را به سوى تو مى آوريم که پيامبرمان از ميان ما رفته، دشمنان ما فراوان گشته و خواسته ها و اهدافمان مختلف و متشتّت شده است. پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق داورى کن (ودرهاى پيروزى، صلح و عدالت را به روى ما بگشا) که تو بهترين داورى کنندگانى»؛ (اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَيْکَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا، وَکَثْرَةَ عَدُوِّنَا، وَتَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا (رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَبَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ)).
اين تعبيرات بيانگر نهايت لطف و محبّت امام (عليه السلام) حتى به دشمنان فريب خورده و گمراه اوست. تعبير «قَوْمِنا» و تعبير به «داورى کن» به جاى «پيروز نما» و تعبيراتى که با صيغه جمع بيان شده است: «غَيْبَةَ نَبِيِّنَا، وَتَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا» همه نشان مى دهد که هدف نهايى امام (عليه السلام) اين است که آن ها به سوى حق بازگردند و با ساير مسلمانان دست به دست هم دهند و دربرابر دشمنان بايستند.
* * *
پاورقی ها
«شخصت» از ريشه «شخوص» به معناى خيره شدن چشم به چيزى است به گونه اى که پلک را باز و بسته نکند. «انضيت» از ريشه «انضاء» به معناى لاغر و نحيف کردن بدن انسان يا حيوان است و به معناى فرسوده و رنجور ساختن نيز آمده است. توبه، آيات 120 و 121. «جاشت» از ريشه «جيش» بر وزن «عيش» به معناى جوشيدن و به غليان آمدن است. اين واژه به غليان ظاهرى اشيا و يا غليان معنوى و درونى؛ مانند غليان غم و غصه در درون سينه ها اطلاق مى شود. «مراجل» جمع «مرجل» بر وزن «منبر» به معناى ديگ است. «اضغان» جمع «ضغن» به معناى کينه است. «افتح» از ريشه «فتح» گاه به معناى پيروزى و گاه به معناى گشودن و گاه به معناى داورى کردن است که همه آن ها به نوعى گشودن محسوب مى شوند. اعراف، آيه 89.