تفسیر بخش دوم
وَإِنَّ لَکَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً، وَحَقّاً مَعْلُوماً، وَشُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَةٍ، وَضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ، وَإِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ، فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ، وَإِلاَّ تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَبُوْسَى لِمَنْ ـ خَصْمُهُ عِنْدَ اللهِ ـ الْفُقَرَاءُ وَالْمَسَاکِينُ وَالسَّائِلُونَ وَالْمَدْفُوعُونَ وَالْغَارِمُونِ وَابْنُ السَّبِيلِ! وَمَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَرَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَلَمْ يُنَزِّهَ نَفْسَهُ وَدِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَالْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا، وَهُوَ فِي الاْخِرَةِ أَذَلُّ وَأَخْزَى! وَإِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ، وَأَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ، وَالسَّلامُ.
ترجمه
(بدان) براى تو در اين زکات نصيب مشخص و حق معينى است و شريکانى از مستمندان و بينوايان دارى، به يقين ما حق تو را به طور کامل خواهيم داد، تو نيز بايد حق آن ها را به طور کامل بپردازى. اگر چنين نکنى از کسانى خواهى بود که در قيامت بيش از همه دشمن و شاکى دارند، بدا به حال کسى که در پيشگاه خداوند، فقرا و مساکين و سائلان و کسانى که از حقشان محروم شده اند وبدهکاران ورشکسته و درراه ماندگان (همگى) خصم و شاکى او باشند (اين گونه افراد، خائنان به بيت المال اند) و آن کس که امانت را سبک بشمرد وبى محابا در وادى خيانت گام بگذارد و خويشتن و دينش را از آن پاک نسازد درهاى ذلت و رسوايى را در دنيا به روى خود گشوده و در سراى آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود. (و بدان) به يقين بزرگ ترين خيانت، خيانت به امّت است و رسواترين غش و تقلّب، غش و تقلّب درباره پيشوايان اسلام است، والسلام.
شرح و تفسیر
کارى کن که نيازمندان در قيامت شاکى تو نباشند
امام (عليه السلام) به نکته مهمى اشاره مى کند که مى تواند به منزله دليل براى گفتار سابقش باشد و آن اين که کارگزار امام (عليه السلام) نبايد اين حقيقت را فراموش کند که او تنها به عنوان عامل جمع آورى زکات، حقّ معينى دارد و گروه هاى ديگر از مستحقين زکات با او شريک اند و اگر حق آن ها را رعايت نکند سرنوشتش در قيامت بسيار شوم و تاريک خواهد بود، مى فرمايد: «(بدان) براى تو در اين زکات نصيب مشخص و حق معينى است و شريکانى از مستمندان و بينوايان دارى، به يقين ما حق تو را به طور کامل خواهيم داد، تو نيز بايد حق آن ها را به طور کامل بپردازى»؛ (وَإِنَّ لَکَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً، وَحَقّاً مَعْلُوماً، وَشُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَةٍ، وَضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ، وَإِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ، فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ).
اشاره به اين که مبادا درمورد زکات که طبق صريح آيه قرآن مجيد مال مشترکى است در ميان هشت گروه، معامله مال اختصاصى و شخصى کنى.
آن گاه به آثار زيان بار تخلف از اين دستور اشاره کرده، مى فرمايد: «اگر چنين نکنى از کسانى خواهى بود که در قيامت بيش از همه دشمن و شاکى دارند»؛ (وَإِلاَّ تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ).
اشاره به اين که در دادگاه عدل الهى گاه انسان يک يا چند مخالف دارد، شايد بتواند به نحوى رضايت آن ها را جلب کند و گاه هزاران هزار شاکى دارد که جلب رضايت همه آن ها غير ممکن است و کسانى که در زکات و اموال بيت المال خيانت کنند از اين گروه اند.
حضرت در ادامه مى فرمايد: «بدا به حال کسى که در پيشگاه خداوند، فقرا ومساکين و سائلان و کسانى که از حقشان محروم شده اند و بدهکاران ورشکسته و درراه ماندگان (همگى) خصم و شاکى او باشند»؛ (وَبُوْسَى لِمَنْ ـ خَصْمُهُ عِنْدَاللهِ ـ الْفُقَرَاءُ وَالْمَسَاکِينُ وَالسَّائِلُونَ وَالْمَدْفُوعُونَ، وَالْغَارِمُونَ وَابْنُ السَّبِيلِ).
واژه هاى «فُقَراء»، «مَساکين»، «سائِلُون» و «مَدْفُوعُون» همه اشاره به نيازمندان است؛ با اين تفاوت که بسيارى از مفسّران قرآن مجيد معتقدند که مسکين از فقير بيچاره تر است، گويى شدت فقرِ او به حدى است که او را زمين گير کرده است (زيرا «مسکين» از ماده «سکون» است). آن ها بايد کاملاً مورد توجّه باشند چراکه به سبب شرم و حيا ممکن است مطلقآ از کسى و حتى از بيت المال درخواست نکنند در حالى که «سائلون» شرم و حيا را کنار گذاشته و از باب ناچارى درخواست کمک مى کنند و «مدفوعون» کسانى هستند که ممکن است بالقوه غنى و بى نياز باشند، يعنى اموال قابل ملاحظه اى دارند؛ اما اموالشان را غاصبان گرفته و آن ها را از حقشان محروم ساخته اند و فعلا فقير و نيازمندند.
«غارِمُون» به معناى بدهکارانى است که از پرداخت بدهى خود عاجز شده اند يا بدون تقصير ورشکست گرديده اند.
بعضى از مفسّران نهج البلاغه، «مَدْفُوعون» را معادل «فى سَبيلِ الله» که در مصارف زکات آمده دانسته اند به اعتبار اين که آن ها را به وسيله زکات به کارهاى الهى وادار مى کنند و «سائلون» را معادل «فى الرِّقاب» (بردگانى که در رنج وزحمت اند) دانسته اند به اعتبار اين که تقاضاى آزادى از بردگى را دارند.
از مصارف هشت گانه زکات، شش مصرف در اين جا ذکر شده و يک مصرف که «عامِلُونَ عَلَيها» (کسانى که فعاليتى براى جمع آورى زکات مى کنند) هستند، قبلاً امام (عليه السلام) به آن اشاره کرده و باقى مى ماند هشتمين مصرف، يعنى «مؤلفة قلوبهم» که در عبارت امام (عليه السلام) نيامده است، شايد به اين دليل که در آن محيط محل ابتلا نبوده است. به علاوه به گفته مرحوم علّامه مجلسى، امام (عليه السلام) در اين بيان خود درصدد ذکر همه مصارف هشت گانه نبوده است تا بخواهيم با تکلفاتى همه آن ها را در کلام امام (عليه السلام) درج کنيم.
آن گاه امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به استدلال محکمى پرداخته و بدى حال خيانت کاران به بيت المال را اين گونه شرح داده است: «(اين گونه افراد، خائنان به بيت المال اند) و آن کس که امانت را سبک بشمرد و بى محابا در وادى خيانت گام بگذارد و خويشتن و دينش را از آن پاک نسازد درهاى ذلت و رسوايى را در دنيا به روى خود گشوده و در سراى آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود»؛ (وَمَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ، وَرَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ، وَلَمْ يُنَزِّهَ نَفْسَهُ وَدِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَالْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا، وَهُوَ فِي الاْخِرَةِ أَذَلُّ وَأَخْزَى).
ذلت و رسوايى در دنيا اين است که خيانت هاى گسترده معمولا پنهان نمى ماند و دير يا زود فاش مى شود و صاحب آن رسوا مى گردد و مردم با چشم حقارت به او نگاه مى کنند و در آخرت که نامه هاى افراد به دستشان داده مى شود، و «يوم البروز» و روز آشکار شدن اعمال پنهانى است، پرونده آن ها دربرابر اهل محشر گشوده مى شود و ذلت و رسوايى بزرگ در آن جاست.
شايان توجّه اين که امام (عليه السلام) تنها تعبير به خيانت در امانت نمى کند، بلکه سبک شمردن امانت را هم به عنوان «اسْتَهانَ بِالاْمانَةِ» عيب بزرگى مى شمرد و اين به علت اهمّيّت فوق العاده امانت است.
آن گاه امام (عليه السلام) در پايان اين نامه به نکته ديگرى اشاره مى فرمايد و آن اين که خيانت گاه درباره يک شخص است و گاه درباره يک امّت و به يقين خيانت درباره يک امّت بسيار زشت تر و خطرناک تر است، مى فرمايد: «(و بدان) به يقين بزرگ ترين خيانت، خيانت به امّت است و رسواترين غش و تقلب، غش و تقلب درباره پيشوايان اسلام است؛ والسلام»؛ (وَإِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ، وَأَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ، وَالسَّلامُ).
دليل آن روشن است، زيرا اگر انسان به يک يا چند نفر خيانت کند ممکن است روزى پشيمان شود و آن ها را پيدا کند و به نحوى رضايتشان را جلب نمايد، ولى اگر خيانت به امتى صورت گيرد، جبران کردن آن بسيار مشکل و گاه محال است. به علاوه خيانت به امّت، خيانت به امام امّت نيز خواهد بود و جلب رضاى او نيز بسيار مشکل است.
امام (عليه السلام) در اين عبارت از دو عنوان استفاده فرموده اند: يکى مسأله خيانت و ديگرى غش (تقلب) و اين بدان علت است که بسيارى از خيانت کاران، از پنهان کارى و غش براى کار خود استفاده مى کنند و درواقع مرتکب دو خلاف مى شوند: يکى غش و ديگرى خيانت از طريق غش، ازاين رو امام (عليه السلام) به هر دو عنوان اشاره فرموده است. علت اين که غش را دربرابر امامان و پيشوايان ذکر کرده، اين است که خائنان، از امام و پيشوايان در هراس اند، به همين دليل خيانت خود را از طريق غش و پنهان کارى اعمال مى کنند. نکته ها
1. اصناف هشت گانه مستحقين زکات
در قرآن مجيد در آيه 60 سوره توبه هشت مصرف براى زکات ذکر شده است؛ آن جا که مى فرمايد: (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساکِينِ وَالْعامِلينَ عَلَيْها وَالْمُوَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِى الرِّقابِ وَالْغارِمينَ وَفِى سَبيلِ اللهِ وَابْنِ السَّبيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللهِ وَاللهُ عَليمٌ حَکيمٌ) و تمام اين مصارف هشت گانه را در سه مصرف کلى مى توان خلاصه کرد:
نخست نيازمندان اند که شامل فقرا و مساکين و بردگانى مى شود که در زحمت اند و بدهکاران و ورشکستگان بدون تقصير و آن ها که در راه مانده اند. اين پنج گروه هر يک به نحوى نيازمندند؛ بعضى براى گذران روزانه خود، غذا، لباس و مسکن، بعضى براى بدهکارى و بعضى به سبب واماندن در راه و از دست دادن اندوخته هاى خود براى سفر (هرچند در وطن خود بى نياز و غنى باشند) و بعضى براى نجات از بردگى.
گروه دوم، کسانى هستند که براى جمع آورى زکات و حفظ آن و رساندن آن به بيت المال زحمت مى کشند که بايد اجرة المثل کار آن ها داده شود.
سوم، مصرف در مصالح عامه مسلمين است؛ هزينه هاى جهاد، بناى مساجد، تأسيس مدارس، وسايل تبليغ و کمک به آن هايى که مسلمان نيستند، ولى براى تأليف قلوب و جلب محبّت، از زکات، کمک هايى به آن ها داده مى شود.
اين گروه هاى سه گانه که به صورت هشت مصرف در قرآن مجيد ذکر شده اند درواقع دربر گيرنده تمام نيازهاى جامعه اسلامى هستند و اگر زکات (و همچنين خمس) به طور دقيق پرداخت شود، قسمت عمده مشکلات مالى حل خواهد شد؛ همان گونه که در روايات آمده است که امام صادق (عليه السلام) فرمود: «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً... وَإِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَلا احْتَاجُوا وَلا جَاعُوا وَلا عَرُوا إِلاَّ بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاء؛ اگر همه مردم زکات اموال خود را بپردازند، مسلمانى فقير و نيازمند باقى نخواهد ماند... و مردم، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمى شوند مگر به سبب گناه ثروتمندان».
2. امانت دارى، اصولى ترين اصل اخلاقى در اسلام
امانت دارى و درستکارى و در کنارش صدق و راستگويى، دو اصل بسيار مهم از آموزه هاى دينى است که نه تنها در قرآن مجيد و روايات اسلامى بازتاب بسيار وسيعى دارد، بلکه جزء اساسى ترين تعليمات همه انبيا بوده است. در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلاَّ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ؛ خداوند متعال هيچ پيامبرى را مبعوث نکرد مگر اين که راستگويى و اداى امانت، جزء برنامه هاى اصلى او بود، خواه امانت مربوط به نيکوکار باشد يا بدکار».
اين دو به اندازه اى اهمّيّت دارند که از نشانه هاى اصلى ايمان و تقوا شمرده شده اند، همان گونه که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى فرمايد: «لا تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَصَوْمِهِمْ وَکَثْرَةِ الْحَجِّ وَالْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ وَلَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْأَمَانَةِ؛ به فزونى نماز و روزه مردم و کثرت حج و انفاق وکمک هاى آن ها و سروصدايشان در عبادات شبانه نگاه نکنيد، بلکه به راستگويى و اداى امانت آن ها نگاه کنيد (تا به ايمان و تقواى آن ها پى ببريد)».
در حديث مشابهى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «لا تَغْتَرُّوا بِصَلاتِهِمْ وَلابِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَلَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْآَمَانَةِ؛ فريب نماز و روزه بعضى ها را نخوريد، زيرا ممکن است بعضى چنان شيفته نماز و روزه باشند که اگر آن را ترک کنند به وحشت مى افتند، بلکه آن ها را با راستگويى و اداى امانت بيازماييد». و تعبيرات تکان دهنده ديگرى که در روايات ديگر آمده است.
دليل اين همه تأکيدات نيز روشن است، زيرا مهم ترين سرمايه جامعه اسلامى اعتماد متقابل است که اگر اعتماد و اطمينان نباشد، رشته هاى همکارى از هم مى گسلد و سرمايه بزرگ اعتماد و اطمينان در صورتى حفظ مى شود که اصل صداقت و امانت بر جامعه حاکم باشد، زيرا با خيانت و دروغ کاخ باشکوه اعتماد فرو مى ريزد و جامعه انسانى به صورت بيابان وحشتناکى درمى آيد که پناهگاهى در آن نيست.
از همه خيانت ها مهم تر ـ همان گونه که امام (عليه السلام) در اين نامه اشاره فرموده است ـ خيانت به امّت و خيانت به بيت المال و حکومت اسلامى است که آثار زيان بار آن بسيار گسترده تر از خيانت هاى فردى است.
* * *
امام (عليه السلام) به نکته مهمى اشاره مى کند که مى تواند به منزله دليل براى گفتار سابقش باشد و آن اين که کارگزار امام (عليه السلام) نبايد اين حقيقت را فراموش کند که او تنها به عنوان عامل جمع آورى زکات، حقّ معينى دارد و گروه هاى ديگر از مستحقين زکات با او شريک اند و اگر حق آن ها را رعايت نکند سرنوشتش در قيامت بسيار شوم و تاريک خواهد بود، مى فرمايد: «(بدان) براى تو در اين زکات نصيب مشخص و حق معينى است و شريکانى از مستمندان و بينوايان دارى، به يقين ما حق تو را به طور کامل خواهيم داد، تو نيز بايد حق آن ها را به طور کامل بپردازى»؛ (وَإِنَّ لَکَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً، وَحَقّاً مَعْلُوماً، وَشُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَةٍ، وَضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ، وَإِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ، فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ).
اشاره به اين که مبادا درمورد زکات که طبق صريح آيه قرآن مجيد مال مشترکى است در ميان هشت گروه، معامله مال اختصاصى و شخصى کنى.
آن گاه به آثار زيان بار تخلف از اين دستور اشاره کرده، مى فرمايد: «اگر چنين نکنى از کسانى خواهى بود که در قيامت بيش از همه دشمن و شاکى دارند»؛ (وَإِلاَّ تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ).
اشاره به اين که در دادگاه عدل الهى گاه انسان يک يا چند مخالف دارد، شايد بتواند به نحوى رضايت آن ها را جلب کند و گاه هزاران هزار شاکى دارد که جلب رضايت همه آن ها غير ممکن است و کسانى که در زکات و اموال بيت المال خيانت کنند از اين گروه اند.
حضرت در ادامه مى فرمايد: «بدا به حال کسى که در پيشگاه خداوند، فقرا ومساکين و سائلان و کسانى که از حقشان محروم شده اند و بدهکاران ورشکسته و درراه ماندگان (همگى) خصم و شاکى او باشند»؛ (وَبُوْسَى لِمَنْ ـ خَصْمُهُ عِنْدَاللهِ ـ الْفُقَرَاءُ وَالْمَسَاکِينُ وَالسَّائِلُونَ وَالْمَدْفُوعُونَ، وَالْغَارِمُونَ وَابْنُ السَّبِيلِ).
واژه هاى «فُقَراء»، «مَساکين»، «سائِلُون» و «مَدْفُوعُون» همه اشاره به نيازمندان است؛ با اين تفاوت که بسيارى از مفسّران قرآن مجيد معتقدند که مسکين از فقير بيچاره تر است، گويى شدت فقرِ او به حدى است که او را زمين گير کرده است (زيرا «مسکين» از ماده «سکون» است). آن ها بايد کاملاً مورد توجّه باشند چراکه به سبب شرم و حيا ممکن است مطلقآ از کسى و حتى از بيت المال درخواست نکنند در حالى که «سائلون» شرم و حيا را کنار گذاشته و از باب ناچارى درخواست کمک مى کنند و «مدفوعون» کسانى هستند که ممکن است بالقوه غنى و بى نياز باشند، يعنى اموال قابل ملاحظه اى دارند؛ اما اموالشان را غاصبان گرفته و آن ها را از حقشان محروم ساخته اند و فعلا فقير و نيازمندند.
«غارِمُون» به معناى بدهکارانى است که از پرداخت بدهى خود عاجز شده اند يا بدون تقصير ورشکست گرديده اند.
بعضى از مفسّران نهج البلاغه، «مَدْفُوعون» را معادل «فى سَبيلِ الله» که در مصارف زکات آمده دانسته اند به اعتبار اين که آن ها را به وسيله زکات به کارهاى الهى وادار مى کنند و «سائلون» را معادل «فى الرِّقاب» (بردگانى که در رنج وزحمت اند) دانسته اند به اعتبار اين که تقاضاى آزادى از بردگى را دارند.
از مصارف هشت گانه زکات، شش مصرف در اين جا ذکر شده و يک مصرف که «عامِلُونَ عَلَيها» (کسانى که فعاليتى براى جمع آورى زکات مى کنند) هستند، قبلاً امام (عليه السلام) به آن اشاره کرده و باقى مى ماند هشتمين مصرف، يعنى «مؤلفة قلوبهم» که در عبارت امام (عليه السلام) نيامده است، شايد به اين دليل که در آن محيط محل ابتلا نبوده است. به علاوه به گفته مرحوم علّامه مجلسى، امام (عليه السلام) در اين بيان خود درصدد ذکر همه مصارف هشت گانه نبوده است تا بخواهيم با تکلفاتى همه آن ها را در کلام امام (عليه السلام) درج کنيم.
آن گاه امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به استدلال محکمى پرداخته و بدى حال خيانت کاران به بيت المال را اين گونه شرح داده است: «(اين گونه افراد، خائنان به بيت المال اند) و آن کس که امانت را سبک بشمرد و بى محابا در وادى خيانت گام بگذارد و خويشتن و دينش را از آن پاک نسازد درهاى ذلت و رسوايى را در دنيا به روى خود گشوده و در سراى آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود»؛ (وَمَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ، وَرَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ، وَلَمْ يُنَزِّهَ نَفْسَهُ وَدِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَالْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا، وَهُوَ فِي الاْخِرَةِ أَذَلُّ وَأَخْزَى).
ذلت و رسوايى در دنيا اين است که خيانت هاى گسترده معمولا پنهان نمى ماند و دير يا زود فاش مى شود و صاحب آن رسوا مى گردد و مردم با چشم حقارت به او نگاه مى کنند و در آخرت که نامه هاى افراد به دستشان داده مى شود، و «يوم البروز» و روز آشکار شدن اعمال پنهانى است، پرونده آن ها دربرابر اهل محشر گشوده مى شود و ذلت و رسوايى بزرگ در آن جاست.
شايان توجّه اين که امام (عليه السلام) تنها تعبير به خيانت در امانت نمى کند، بلکه سبک شمردن امانت را هم به عنوان «اسْتَهانَ بِالاْمانَةِ» عيب بزرگى مى شمرد و اين به علت اهمّيّت فوق العاده امانت است.
آن گاه امام (عليه السلام) در پايان اين نامه به نکته ديگرى اشاره مى فرمايد و آن اين که خيانت گاه درباره يک شخص است و گاه درباره يک امّت و به يقين خيانت درباره يک امّت بسيار زشت تر و خطرناک تر است، مى فرمايد: «(و بدان) به يقين بزرگ ترين خيانت، خيانت به امّت است و رسواترين غش و تقلب، غش و تقلب درباره پيشوايان اسلام است؛ والسلام»؛ (وَإِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ، وَأَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ، وَالسَّلامُ).
دليل آن روشن است، زيرا اگر انسان به يک يا چند نفر خيانت کند ممکن است روزى پشيمان شود و آن ها را پيدا کند و به نحوى رضايتشان را جلب نمايد، ولى اگر خيانت به امتى صورت گيرد، جبران کردن آن بسيار مشکل و گاه محال است. به علاوه خيانت به امّت، خيانت به امام امّت نيز خواهد بود و جلب رضاى او نيز بسيار مشکل است.
امام (عليه السلام) در اين عبارت از دو عنوان استفاده فرموده اند: يکى مسأله خيانت و ديگرى غش (تقلب) و اين بدان علت است که بسيارى از خيانت کاران، از پنهان کارى و غش براى کار خود استفاده مى کنند و درواقع مرتکب دو خلاف مى شوند: يکى غش و ديگرى خيانت از طريق غش، ازاين رو امام (عليه السلام) به هر دو عنوان اشاره فرموده است. علت اين که غش را دربرابر امامان و پيشوايان ذکر کرده، اين است که خائنان، از امام و پيشوايان در هراس اند، به همين دليل خيانت خود را از طريق غش و پنهان کارى اعمال مى کنند. نکته ها
1. اصناف هشت گانه مستحقين زکات
در قرآن مجيد در آيه 60 سوره توبه هشت مصرف براى زکات ذکر شده است؛ آن جا که مى فرمايد: (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساکِينِ وَالْعامِلينَ عَلَيْها وَالْمُوَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِى الرِّقابِ وَالْغارِمينَ وَفِى سَبيلِ اللهِ وَابْنِ السَّبيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللهِ وَاللهُ عَليمٌ حَکيمٌ) و تمام اين مصارف هشت گانه را در سه مصرف کلى مى توان خلاصه کرد:
نخست نيازمندان اند که شامل فقرا و مساکين و بردگانى مى شود که در زحمت اند و بدهکاران و ورشکستگان بدون تقصير و آن ها که در راه مانده اند. اين پنج گروه هر يک به نحوى نيازمندند؛ بعضى براى گذران روزانه خود، غذا، لباس و مسکن، بعضى براى بدهکارى و بعضى به سبب واماندن در راه و از دست دادن اندوخته هاى خود براى سفر (هرچند در وطن خود بى نياز و غنى باشند) و بعضى براى نجات از بردگى.
گروه دوم، کسانى هستند که براى جمع آورى زکات و حفظ آن و رساندن آن به بيت المال زحمت مى کشند که بايد اجرة المثل کار آن ها داده شود.
سوم، مصرف در مصالح عامه مسلمين است؛ هزينه هاى جهاد، بناى مساجد، تأسيس مدارس، وسايل تبليغ و کمک به آن هايى که مسلمان نيستند، ولى براى تأليف قلوب و جلب محبّت، از زکات، کمک هايى به آن ها داده مى شود.
اين گروه هاى سه گانه که به صورت هشت مصرف در قرآن مجيد ذکر شده اند درواقع دربر گيرنده تمام نيازهاى جامعه اسلامى هستند و اگر زکات (و همچنين خمس) به طور دقيق پرداخت شود، قسمت عمده مشکلات مالى حل خواهد شد؛ همان گونه که در روايات آمده است که امام صادق (عليه السلام) فرمود: «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً... وَإِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَلا احْتَاجُوا وَلا جَاعُوا وَلا عَرُوا إِلاَّ بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاء؛ اگر همه مردم زکات اموال خود را بپردازند، مسلمانى فقير و نيازمند باقى نخواهد ماند... و مردم، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمى شوند مگر به سبب گناه ثروتمندان».
2. امانت دارى، اصولى ترين اصل اخلاقى در اسلام
امانت دارى و درستکارى و در کنارش صدق و راستگويى، دو اصل بسيار مهم از آموزه هاى دينى است که نه تنها در قرآن مجيد و روايات اسلامى بازتاب بسيار وسيعى دارد، بلکه جزء اساسى ترين تعليمات همه انبيا بوده است. در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلاَّ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ؛ خداوند متعال هيچ پيامبرى را مبعوث نکرد مگر اين که راستگويى و اداى امانت، جزء برنامه هاى اصلى او بود، خواه امانت مربوط به نيکوکار باشد يا بدکار».
اين دو به اندازه اى اهمّيّت دارند که از نشانه هاى اصلى ايمان و تقوا شمرده شده اند، همان گونه که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى فرمايد: «لا تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَصَوْمِهِمْ وَکَثْرَةِ الْحَجِّ وَالْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ وَلَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْأَمَانَةِ؛ به فزونى نماز و روزه مردم و کثرت حج و انفاق وکمک هاى آن ها و سروصدايشان در عبادات شبانه نگاه نکنيد، بلکه به راستگويى و اداى امانت آن ها نگاه کنيد (تا به ايمان و تقواى آن ها پى ببريد)».
در حديث مشابهى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «لا تَغْتَرُّوا بِصَلاتِهِمْ وَلابِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَلَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْآَمَانَةِ؛ فريب نماز و روزه بعضى ها را نخوريد، زيرا ممکن است بعضى چنان شيفته نماز و روزه باشند که اگر آن را ترک کنند به وحشت مى افتند، بلکه آن ها را با راستگويى و اداى امانت بيازماييد». و تعبيرات تکان دهنده ديگرى که در روايات ديگر آمده است.
دليل اين همه تأکيدات نيز روشن است، زيرا مهم ترين سرمايه جامعه اسلامى اعتماد متقابل است که اگر اعتماد و اطمينان نباشد، رشته هاى همکارى از هم مى گسلد و سرمايه بزرگ اعتماد و اطمينان در صورتى حفظ مى شود که اصل صداقت و امانت بر جامعه حاکم باشد، زيرا با خيانت و دروغ کاخ باشکوه اعتماد فرو مى ريزد و جامعه انسانى به صورت بيابان وحشتناکى درمى آيد که پناهگاهى در آن نيست.
از همه خيانت ها مهم تر ـ همان گونه که امام (عليه السلام) در اين نامه اشاره فرموده است ـ خيانت به امّت و خيانت به بيت المال و حکومت اسلامى است که آثار زيان بار آن بسيار گسترده تر از خيانت هاى فردى است.
* * *
پاورقی ها
«بؤسى» مانند همانند «بأساء» و «بؤس» بر وزن «قفل» به معناى شدت گرفتارى و بدحالى است که گاه بر اثر فقر و گاه عوامل ديگر حاصل مى شود.
«مدفوعون» به معناى افرادى است که ممنوع شده اند و در اين جا به معناى ممنوع از حق و محروم است. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 161. «رَتَعَ» از ريشه «رتع» بروزن «فتح» به معناى خوردن و نوشيدن فراوان مخصوصآ در فصل بهار و در روستاهاست ولى به معناى وسيع کلمه به هرگونه خوردن و نوشيدن اطلاق مى شود و حتى به چريدن حيوانات در صحراها نيز گفته مى شود و مرتع را به همين دليل مرتع گفته اند. «اَحَلَّ» از ريشه «حلول» به معناى وارد شدن است و هنگامى که به باب افعال برود به معناى وارد ساختن است. «اَفظع» از ريشه «فظاعت» به معناى بسيار زشت بودن گرفته شده است. «الغش» اين واژه گاهى به کسر غين و گاهى به فتح غين خوانده مى شود. هرگاه به کسر غين باشد جنبه اسم مصدرى دارد و به معناى فريب کارى و تقلب و خيانت است و اگر به فتح غين باشد معناى مصدرى دارد و به معناى خيانت کردن و تقلب نمودن است. من لا يحضره الفقيه، ج 2، باب علة وجوب الزکاة، ص 7، ح 1579. کافى، ج 2، باب الصدق و الامانة، ص 104، ح 1. امالى صدوق، ص 303، ح 6؛ عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2، ص 51، ح 197. کافى، ج 2، باب الصدق و الامانة، ص 104، ح 2.
«مدفوعون» به معناى افرادى است که ممنوع شده اند و در اين جا به معناى ممنوع از حق و محروم است. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 161. «رَتَعَ» از ريشه «رتع» بروزن «فتح» به معناى خوردن و نوشيدن فراوان مخصوصآ در فصل بهار و در روستاهاست ولى به معناى وسيع کلمه به هرگونه خوردن و نوشيدن اطلاق مى شود و حتى به چريدن حيوانات در صحراها نيز گفته مى شود و مرتع را به همين دليل مرتع گفته اند. «اَحَلَّ» از ريشه «حلول» به معناى وارد شدن است و هنگامى که به باب افعال برود به معناى وارد ساختن است. «اَفظع» از ريشه «فظاعت» به معناى بسيار زشت بودن گرفته شده است. «الغش» اين واژه گاهى به کسر غين و گاهى به فتح غين خوانده مى شود. هرگاه به کسر غين باشد جنبه اسم مصدرى دارد و به معناى فريب کارى و تقلب و خيانت است و اگر به فتح غين باشد معناى مصدرى دارد و به معناى خيانت کردن و تقلب نمودن است. من لا يحضره الفقيه، ج 2، باب علة وجوب الزکاة، ص 7، ح 1579. کافى، ج 2، باب الصدق و الامانة، ص 104، ح 1. امالى صدوق، ص 303، ح 6؛ عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2، ص 51، ح 197. کافى، ج 2، باب الصدق و الامانة، ص 104، ح 2.