تفسیر بخش اوّل

فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَآسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ، حَتَّى لا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِکَ لَهُمْ، وَلايَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّ اللهَ تَعَالَى يُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَالْکَبِيرَةِ، وَالظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ، وَإِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ.

ترجمه
بال هاى محبّت و حمايتت را براى آن ها بگستران و دربرابر همه متواضع باش، چهره خويش را براى آن ها گشاده دار (و با همه خوب برخورد کن) مساوات را در ميان آن ها حتى در نگاه ها و مشاهده با گوشه چشم رعايت کن، تا بزرگان وزورمندان کشور در نقض عدالت به نفع خود طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأيوس نشوند؛ زيرا خداوند از شما بندگان درمورد اعمال کوچک وبزرگ و آشکار و پنهان، بازخواست خواهد کرد، اگر کيفرتان کند شما استحقاق بيشتر از آن را داريد و اگر عفوتان کند به مقتضاى کرمش عمل کرده است.
شرح و تفسیر
برخورد خوب با همه
همان گونه که اشاره شد، نخستين بخش اين نامه ناظر به يک سلسله دستورات اخلاقى است که محمد بن ابى بکر مأمور مى شود آن ها را درباره مردم انجام دهد و درواقع بايد همه مسلمانان درباره يکديگر چنين باشند، و آن، چهار دستور است: نخست رعايت محبّت درباره همه مردم است؛ مى فرمايد: «بال هاى محبّت وحمايتت را با تواضع براى آن ها بگستران»؛ (فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ).
اين تعبير برگرفته از قرآن مجيد است که در برخورد با مؤمنان به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مى فرمايد: (وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)؛ «و پر و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنانى که از تو پيروى مى کنند فرود آر»، که تعبيرى کنايى است و از طرز رفتار مرغ با جوجه هاى خود گرفته شده است؛ هنگامى که جوجه ها نزد مادرشان مى آيند، مادر بال هاى خود را مى گستراند و آن ها را در زير بال و پر خود مى گيرد که هم اظهار محبّت به آن هاست و هم حمايت از آن ها.
در دومين دستور مى فرمايد: «و دربرابر همه متواضع باش»؛ (وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ).
اين تعبير نيز برگرفته از قرآن مجيد است، آن جا که مى فرمايد: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ)؛ «به سبب رحمت الهى، دربرابر مؤمنان نرم و مهربان شدى».
در سومين دستور مى فرمايد: «چهره خويش را براى آن ها گشاده دار (و با همه خوب برخورد کن)»؛ (وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ).
مبادا با قيافه عبوس و تندخويى با کسى برخورد کنى که اين کار باعث پراکندگى مردم از اطراف تو مى شود، همان گونه که قرآن مجيد به پيغمبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مى گويد: (وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک)؛ «و اگر خشن وسنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى شدند».
چهارمين دستور، ناظر به رعايت عدالت در همه زمينه ها حتى در جزئيات است؛ مى فرمايد: «مساوات را در ميان آن ها حتى در نگاه ها و مشاهده با گوشه چشم رعايت کن تا بزرگان و زورمندان کشور در نقض عدالت به نفع خود طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأيوس نشوند»؛ (وَآسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ، حَتَّى لا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِکَ لَهُمْ وَلا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَيْهِمْ).
اشاره به اين که اگر فردى ثروتمند و زورمند، همراه فردى ضعيف و مستمند دربرابر تو براى داورى يا غير آن حضور مى يابند آن قدر عدالت را در ميان آن ها رعايت کن که اگر چند ثانيه به اين نگاه مى کنى به همان اندازه به ديگرى نگاه کن نه اين که تمام توجّه خود را به آن فرد ثروتمند اختصاص دهى و فقير و ضعيف را ناديده بگيرى. اگر در همه مسائل، ازجمله در اين جزئيات، عدالت را رعايت کنى، هرگز در امور مهم تر انتظار تبعيض و ظلم و جور و طرفدارى از گروه خاصى، از تو نخواهند داشت.
اين همان دستورى است که در برنامه هاى قضايى اسلام درمورد عدالت قاضى وارد شده که بايد با دو نفرى که براى دادخواهى نزد قاضى حاضر مى شوند کاملاً به صورت يکسان رفتار شود. اگر بخواهند بنشينند، هر دو بنشينند

و اگر بناست بايستند، هر دو بايستند، اگر قاضى به يکى سلام کرد و تحيّت گفت به ديگرى نيز سلام کند و تحيّت بگويد. اگر لحظاتى به يکى نگاه مى کند به همان اندازه به ديگرى نگاه کند. اصرار اسلام به رعايت اين گونه دستورات براى پيشگيرى از ظلم و ستم هاى فراتر است و ما تصور نمى کنيم در هيچ يک از قوانين قضايى و حکومتى دنيا يک چنين دقت هايى درمورد رعايت اصل عدالت شده باشد.
در حديثى که مرحوم کلينى در کافى آورده است از اميرمؤمنان (عليه السلام) مى خوانيم: «مَنِ ابْتُلِيَ بِالْقَضَاءِ فَلْيُوَاسِ بَيْنَهُمْ فِي الْإِشَارَةِ وَفِي النَّظَرِ وَفِي الْمَجْلِسِ؛ کسى که عهده دار قضاوت در ميان مردم شد، بايد در ميان آن ها در اشاره و در نگاه و در مجلس، مساوات برقرار سازد (و يکى را بر ديگرى در هيچ چيز برترى ندهد)».
شبيه همين معنا در نامه 46 که براى بعضى از کارگزاران امام (عليه السلام) نوشته شده، آمده است.
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن دليلى براى اين دستور بيان مى کند، مى فرمايد: «زيرا خداوند از شما بندگان درمورد اعمال کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان، بازخواست خواهد کرد، اگر کيفرتان کند شما استحقاق بيشتر از آن را داريد و اگر عفوتان کند به مقتضاى کرمش عمل کرده است»؛ (فَإِنَّ اللهَ تَعَالَى يُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَالْکَبِيرَةِ، وَالظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ، وَإِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ).

* * *

پاورقی ها
شعراء، آيه 215.
«ألِنْ» از ريشه «لين» بر وزن «چين» به معناى نرمش گرفته شده است. آل عمران، آيه 159. آل عمران، آيه 159. «آس» از ريشه «مواساة» به معناى برابر ساختن با يکديگر گرفته شده است. «لحظة» نگاه کردن با گوشه چشم است به خلاف «نظرة» که نگاه کردن با تمام چشم است و عبارت بالا اشاره به اين است که نه تنها در نگاه مستقيم و با تمام چشم، بلکه نگاه کردن با گوشه چشم هم بايد درباره آن ها يکسان باشد. «حيف» به معناى انحراف از حق، و ظلم و جور است خواه در قضاوت و داورى باشد يا در امور ديگر. ضمير در «لهم» به «عظماء» بر مى گردد و معناى جمله اين است که زورمندان طمع نکنند که به نفع آن ها ظلم و ستمى بر ديگران روا دارى و اين احتمال که ضمير به «رعيّت» بر گردد بسيار بعيد است، زيرا «لام» بايد به معناى «على» استعمال شود به علاوه کلمه «رعيّت» و «ضعفاء» در جمله هاى قبل نيامده است تا ضمير به آن برگردد و اگر در آغاز نامه بوده فاصله زيادى مى شود. ضمير «عليهم» به «ضعفا» بر مى گردد و «على» در اين جا به معناى لام است؛ يعنى ضعفا از عدالت در حقشان مأيوس نشوند. در بعضى از نسخ به جاى «على» «بـ» آمده است که مناسب تر به نظر مى رسد. کافى، ج 7، باب ادب الحکم، ص 413، ح 3.