تفسیر نامه 57

وَمِن کتابٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
إلى أَهْلِ الْکُوفَةِ عِنْدَ مَسيرِهِ مِنَ الْمَدينَةِ إلَى الْبَصْرَةِ
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي خَرَجْتُ مِنْ حَيِّي هَذَا: إِمَّا ظَالِماً وَإِمَّا مَظْلُوماً؛ وَإِمَّا بَاغِياً وَإِمَّا مَبْغِيّاً عَلَيْهِ. وَإِنِّي أُذَکِّرُ اللهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِي هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ، فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِي، وَإِنْ کُنْتُ مُسِيئاً اسْتَعْتَبَنِي.

ترجمه
از نامه هاى امام (عليه السلام)
به اهل کوفه است که هنگام حرکت از مدينه به سوى بصره
براى آنان فرستاد
اما بعد (از حمد وثناى الهى)، من از طايفه و قبيله ام (اهل مدينه) خارج شدم (و به سوى بصره آمدم) در صورتى که از دو حال بيرون نيست: يا ستمکارم يا مظلوم، يا متجاوزم يا به من تجاوز شده است (به همين دليل) به خاطر خدا به تمام کسانى که نامه ام به آن ها مى رسد تأکيد مى کنم (کارى انجام ندهند) جز اين که به سوى من حرکت کنند تا اگر نيکوکارم يارى ام دهند و اگر گناهکارم مرا مورد عتاب قرار دهند (و از من بخواهند که از اين راه بازگردم).
شرح و تفسیر
نامه در يک نگاه
از تاريخ طبرى به خوبى استفاده مى شود: هنگامى که اميرمؤمنان على (عليه السلام) تصميم به پيکار با جمعيت ناکثين و آتش افروزان جنگ جمل گرفت، ابوموسى اشعرى با نهايت شيطنت، مشغول کارشکنى در کوفه شد. ازجمله اين که مردم را جمع کرد و چنين گفت: اى مردم! اين جريان، فتنه کورى است که اگر انسان در آن خواب باشد بهتر از بيدار بودن است و بيدار بودن (در حالى که در بستر دراز کشيده) بهتر از نشستن و نشستن بهتر از ايستادن و ايستادن بهتر از سوار شدن است. شمشيرهاى خود را در غلاف کنيد و نوک نيزه ها را بشکنيد و زهِ کمان را قطع کنيد، مظلومان را پناه دهيد تا زمانى که کار سامان يابد و فتنه خاموش گردد.
به همين دليل امام (عليه السلام) نامه مذکور را به وسيله امام حسن (عليه السلام) و عمار ياسر به کوفه فرستاد تا جلوى فتنه ابوموسى را بگيرند و مردم را براى کمک به امام (عليه السلام) به سوى بصره بسيج کنند.
اين تعبير نشان مى دهد که هدف امام (عليه السلام) در اين نامه اين است که مردم کوفه را که براثر سم پاشى هاى زشت ابوموسى اشعرى احياناً در حال ترديد به سر مى بردند، وادار به حرکت کند، زيرا محتواى نامه اين است که مى فرمايد: کار ما از دو حال خارج نيست: يا مى خواهيم ستمگرى را از پاى درآوريم يا خود ستم کنيم؛ در هر دو صورت وظيفه شما حرکت کردن به سوى ماست که اگر مى خواهيم دست ستمگر را کوتاه کنيم ما را يارى کنيد و اگر مى خواهيم دست به ستم دراز کنيم ما را از آن بازداريد.

* * * به يارى من بشتابيد
همان گونه که گفته شد، امام (عليه السلام) درواقع با اين نامه مى خواهد با اهل کوفه درباره وسوسه هاى ابوموسى اشعرى اتمام حجت کند و تمام راه هاى عذر را براى عدم شرکت در ميدان جمل، به روى آن ها ببندد، مى فرمايد: «اما بعد (از حمد وثناى الهى)، من از طايفه و قبيله ام (اهل مدينه) خارج شدم (و به سوى بصره آمدم) در صورتى که از دو حال بيرون نيست: يا ستمکارم يا مظلوم، يا متجاوزم يا به من تجاوز شده است (به همين دليل) به خاطر خدا به تمام کسانى که نامه ام به آن ها مى رسد تأکيد مى کنم (کارى انجام ندهند) جز اين که به سوى من حرکت کنند تا اگر نيکوکارم يارى ام دهند و اگر گناهکارم مرا مورد عتاب قرار دهند (و از من بخواهند که از اين راه بازگردم)»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي خَرَجْتُ مِنْ حَيِّي هَذَا: إِمَّا ظَالِماً وَإِمَّا مَظْلُوماً؛ وَإِمَّا بَاغِياً وَإِمَّا مَبْغِيّاً عَلَيْهِ. وَإِنِّي أُذَکِّرُ اللهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِي هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ، فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِي، وَإِنْ کُنْتُ مُسِيئاً اسْتَعْتَبَنِي).
بديهى است که امام (عليه السلام) افزون بر دارا بودن مقام عصمت، خود را در اين قضيه کاملا محق مى دانسته است، چراکه قاطبه مسلمين جز گروه بسيار اندکى با او بيعت کرده بودند و طلحه و زبير هم جزء بيعت کنندگان بودند و سپس بيعت را شکسته و آتش نفاق را روشن ساخته بودند، بنابراين امام (عليه السلام) به هر دليل صاحب حق بود و مظلوم، نه ظالم و ستمگر و آنچه در تعبير مورد بحث آمده فقط براى اين است که هرگونه وسوسه شيطانى را از آن ها بزدايد. درست همانند چيزى که در قرآن مجيد از زبان پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) دربرابر مشرکان آمده است که مى فرمايد: (وَإِنّا أَوْ إِيّاکُمْ لَعَلى هُدًى أَوْ فِى ضَلالٍ مُّبينٍ)؛ «و ما يا شما در (طريق) هدايت يا در گمراهى آشکار هستيم».
به همين دليل ابن ابى الحديد در شرح اين نامه مى گويد: امام براى جلب توجّه مردم کوفه (که در حيرت و سرگردانى دربرابر وسوسه هاى ابوموسى به سر مى بردند) چه تقسيم زيبايى کرده است و نهايت تواضع و حزم نفس را به خرج داده و نخست تعبير به ظالم و بعد تعبير به مظلوم کرده و آنچه را که دشمنش طالب آن بوده در اختيارش گذاشته است.
امام (عليه السلام) با اين سخن اثبات مى کند که سکوت و کناره گيرى از اين جريان در هر حال گناه است، زيرا يا ترک يارى مظلوم است و يا عدم مقابله با ظالم.
اين سخن يادآور حديثى است که از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده که فرمود: «أُنْصُرْ أخاکَ ظالِمآ أوْ مَظْلُومآ. قيلَ: يا رَسُولَ اللهِ هذا نَنْصُرهُ مَظْلُومآ فَکَيْفَ نَنْصُرُهُ ظالِمآ؟ قالَ: تَمْنَعَهُ مِنَ الظُّلْمِ؛ برادر دينى ات را يارى کن خواه ظالم باشد يا مظلوم. اصحاب عرضه داشتند: اگر مظلوم باشد بايد يارى اش کنيم ولى اگر ظالم باشد چگونه؟ فرمود: او را از ظلم و ستم بازمى داريد (اين است يارى او)».

* * * .