تفسیر حکمت 14
وَ قَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ
مَنْ ضَيَّعَهُ الأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الأَبْعَدُ.
ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
کسى که نزديکانش او را رها سازند آن ها که دورند (براى حمايت از او و يارى اش) آماده مى شوند.
کسى که نزديکانش او را رها سازند آن ها که دورند (براى حمايت از او و يارى اش) آماده مى شوند.
شرح و تفسیر
نتيجه بى مِهرى بستگان
امام (عليه السلام) در اين جمله به کسانى که بستگان نزديکشان به آن ها بى مهرى مى کنند و رهايشان مى سازند دلدارى و اميدوارى مى دهد که نبايد از اين جريان مأيوس گردند؛ خداوند راه ديگرى به روى آن ها مى گشايد؛ مى فرمايد: «کسى که نزديکانش او را رها سازند آن ها که دورند (براى حمايت از او و يارى اش) آماده مى شوند»؛ (مَنْ ضَيَّعَهُ الأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الأَبْعَدُ).
در واقع اين حکمت و رحمت الهى است که انسان ها به وسيله بستگان و دوستان نزديک حمايت شوند؛ ولى اگر آن ها به وظيفه خود عمل نکردند و به صله رحم و مسئوليت هاى دوستى پشت پا زدند اين مسئوليت را بر عهده ديگران مى گذارد تا بنده اش در ميان طوفان حوادث تنها نماند.
مثلاً طائفه قريش که نزديک ترين نزديکان پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بودند نه تنها حمايتش نکردند بلکه به دشمنى با او برخاستند؛ اما خداوند دورافتاده ترين قبايل از قبيله قريش يعنى اوس و خزرج را به حمايت او برانگيخت که از جان و دل او را حمايت کردند و آيين او را پيش بردند و جالب اين که اوس و خزرج با هم عداوت و دشمنى ديرينه اى داشتند ولى در حمايت از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) متحد و متفق بودند و امثال اين موضوع در طول تاريخ بسيار ديده شده است.
در حديث پرمعنايى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم که براى دلدارى و تسلى خاطر مى فرمايد: «کُنْ لِمَا لا تَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو؛ به آنچه اميدى به آن ندارى از آنچه اميد به آن دارى اميدوارتر باش» و جالب اين که در ذيل اين حديث اشاره به داستان موسى (عليه السلام) شده و مى فرمايد: «موسى براى به دست آوردن شعله آتشى به دنبال نورى که از درخت برمى خاست روان شد ولى در آن جا پيام نبوت را دريافت کرد».
احتمال ديگرى که در تفسير اين کلمه حکمت آميز وجود دارد اين است که امام (عليه السلام) مى خواهد بفرمايد: در صورتى که نزديکان و بستگان از نيروهاى يکديگر استفاده نکنند و به هم بى اعتنا باشند دورافتادگان آن ها را مى ربايند و از وجود آنان بهره مى گيرند.
نمونه اين مطلب مسئله اى است که در اين ايام کشور ما و بسيارى از کشورها با آن روبرو هستند که «فرار مغزها» معروف است؛ هنگامى که ما از مغزهاى لايق و آماده و افکار بلند و استعدادهاى سرشار جوانانمان استفاده نکنيم آن ها از ميان ما فرار کرده و دورافتادگان، از نيروهاى آن ها استفاده مى کنند که اين ضايعه اى است بزرگ و غير قابل جبران.
در واقع تفسير اول دلدارى و تسلى خاطرى است به تضييع شدگان و تفسير دوم سرزنشى است براى تضييع کنندگان.
البته تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند جمع ميان دو تفسير نيز امکان پذير است.
«أُتيحَ» از ماده «تَيح» (بر وزن شَىء) در اصل به معناى مهيا شدن براى انجام کارى است و هنگامى که به باب افعال مى رود به معناى مهيا کردن است و گاه به معناى مقدر ساختن نيز آمده که آن هم نوعى مهيا کردن است. .
امام (عليه السلام) در اين جمله به کسانى که بستگان نزديکشان به آن ها بى مهرى مى کنند و رهايشان مى سازند دلدارى و اميدوارى مى دهد که نبايد از اين جريان مأيوس گردند؛ خداوند راه ديگرى به روى آن ها مى گشايد؛ مى فرمايد: «کسى که نزديکانش او را رها سازند آن ها که دورند (براى حمايت از او و يارى اش) آماده مى شوند»؛ (مَنْ ضَيَّعَهُ الأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الأَبْعَدُ).
در واقع اين حکمت و رحمت الهى است که انسان ها به وسيله بستگان و دوستان نزديک حمايت شوند؛ ولى اگر آن ها به وظيفه خود عمل نکردند و به صله رحم و مسئوليت هاى دوستى پشت پا زدند اين مسئوليت را بر عهده ديگران مى گذارد تا بنده اش در ميان طوفان حوادث تنها نماند.
مثلاً طائفه قريش که نزديک ترين نزديکان پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بودند نه تنها حمايتش نکردند بلکه به دشمنى با او برخاستند؛ اما خداوند دورافتاده ترين قبايل از قبيله قريش يعنى اوس و خزرج را به حمايت او برانگيخت که از جان و دل او را حمايت کردند و آيين او را پيش بردند و جالب اين که اوس و خزرج با هم عداوت و دشمنى ديرينه اى داشتند ولى در حمايت از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) متحد و متفق بودند و امثال اين موضوع در طول تاريخ بسيار ديده شده است.
در حديث پرمعنايى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم که براى دلدارى و تسلى خاطر مى فرمايد: «کُنْ لِمَا لا تَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو؛ به آنچه اميدى به آن ندارى از آنچه اميد به آن دارى اميدوارتر باش» و جالب اين که در ذيل اين حديث اشاره به داستان موسى (عليه السلام) شده و مى فرمايد: «موسى براى به دست آوردن شعله آتشى به دنبال نورى که از درخت برمى خاست روان شد ولى در آن جا پيام نبوت را دريافت کرد».
احتمال ديگرى که در تفسير اين کلمه حکمت آميز وجود دارد اين است که امام (عليه السلام) مى خواهد بفرمايد: در صورتى که نزديکان و بستگان از نيروهاى يکديگر استفاده نکنند و به هم بى اعتنا باشند دورافتادگان آن ها را مى ربايند و از وجود آنان بهره مى گيرند.
نمونه اين مطلب مسئله اى است که در اين ايام کشور ما و بسيارى از کشورها با آن روبرو هستند که «فرار مغزها» معروف است؛ هنگامى که ما از مغزهاى لايق و آماده و افکار بلند و استعدادهاى سرشار جوانانمان استفاده نکنيم آن ها از ميان ما فرار کرده و دورافتادگان، از نيروهاى آن ها استفاده مى کنند که اين ضايعه اى است بزرگ و غير قابل جبران.
در واقع تفسير اول دلدارى و تسلى خاطرى است به تضييع شدگان و تفسير دوم سرزنشى است براى تضييع کنندگان.
البته تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند جمع ميان دو تفسير نيز امکان پذير است.
«أُتيحَ» از ماده «تَيح» (بر وزن شَىء) در اصل به معناى مهيا شدن براى انجام کارى است و هنگامى که به باب افعال مى رود به معناى مهيا کردن است و گاه به معناى مقدر ساختن نيز آمده که آن هم نوعى مهيا کردن است. .