تفسیر حکمت 32

وَ قَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ
فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.

ترجمه
امام (عليه السلام) فرمود:
انجام دهنده کار نيک از کار نيکش بهتر است و انجام دهنده کار بد از کار بدش بدتر.
شرح و تفسیر
بهتر از خوب و بدتر از بد
امام (عليه السلام) در اين جمله کوتاه و پرمعنا مى فرمايد: «انجام دهنده کار نيک از کار نيکش بهتر است و انجام دهنده کار بد از کار بدش بدتر»؛ (فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ).
درباره اين که چگونه فاعل خير بهتر از فعل خود است و فاعل شر بدتر از فعل خود؛ وجوهى به نظر مى رسد:
نخست اين که همواره فاعل از فعل خود قوى تر است به همين دليل اگر کار، نيک باشد آن فاعل از کارش قوى تر و اگر کار، بد باشد از کارش بدتر است.
ديگر اين که شخصى که کارى انجام مى دهد غالبا داراى ملکه آن است و آن ملکه مى تواند سرچشمه کارهاى فراوانى شود، بنابراين اگر کسى را ببينيم که مثلاً يتيمى را نوازش مى کند و دست افتاده اى را مى گيرد مى دانيم که او داراى صفتى درونى است که مى تواند سرچشمه ده ها و گاه صدها و هزاران کار مانند آن شود و به همين دليل از کارش بهتر است.
سوم اين که کسانى که کار نيکى انجام مى دهند بسيار مى شود که آرزو دارند بهتر از آن را انجام دهند ولى امکانات آن در اختيارشان نيست و به تعبير ديگر، همتشان از آنچه انجام مى دهند بسيار بالاتر است و گاه به زبان جارى کرده، مى گويند: افسوس که بيش از اين توان نداريم و اگر مى توانستيم، چنين و چنان مى کرديم. به همين شکل، بسيار مى شود که شروران داراى چنين باطنى هستند؛ يعنى اگر قدرت و توانى داشتند شرارت را به مرتبه بالاترى مى رساندند.
در حديثى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم: «نِيَّةُ الْمُوْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذلِکَ لأَنَّهُ يَنْوِي مِنَ الْخَيْرِ مَا لا يُدْرِکُهُ وَ نِيَّةُ الْکَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذلِکَ لأَنَّ الْکَافِرَ يَنْوِي الشَّرَّ وَ يَأْمُلُ مِنَ الشَّرِّ مَا لا يُدْرِکُهُ؛ نيت مؤمن از عملش بهتر است، زيرا کارهاى خيرى در دل دارد که نمى تواند آن ها را انجام دهد و نيت کافر بدتر از عمل اوست، زيرا کارهاى بدى در سر دارد که توان آن را ندارد».
بعضى براى اين تفاوت، وجه چهارمى نيز ذکر کرده اند که هر کس کار خيرى انجام مى دهد معمولاً عوامل بازدارنده اى از جمله هوى و هوس ها را در دل دارد و در برابر آن ها مقاومت مى کند و آن عوامل را به عقب مى راند و کار خير را انجام مى دهد به همين دليل از کارش باارزش تر است. و به عکس، کسى که کار بدى انجام مى دهد نيز عوامل بازدارنده از قبيل فطرت الهى، و اوامر و نواهى آسمانى در برابر اوست ولى به همه آن ها پشت پا مى زند و به سراغ شر مى رود، به همين دليل از عملش بدتر است.
البته منافاتى ميان اين وجوه چهارگانه نيست و همه آن ممکن است در معناى حديث جمع باشد. .