وَمِن کتابٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
إلى بَعْضِ عُمّالِهِ
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَقَسْوَةً، وَاحْتِقَاراً وَجَفْوَةً، وَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلاً لِأَنْ يُدْنَوْا لِشِرْکِهِمْ، وَلا أَنْ يُقْصَوْا وَيُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ، فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ، وَدَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَالرَّأْفَةِ، وَامْزُجْ لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ وَالْإِدْنَاءِ، وَالْإِبْعَادِ وَالْإِقْصَاءِ. إِنْ شَاءَ اللهُ.
از نامه هاى امام (عليه السلام) است
به بعضى از فرماندهانش
اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، گروهى از زعما و کدخدايان اهل شهر تو از خشونت و قساوت و تحقير و بدرفتارى تو شکايت کردند و من درباره آن ها انديشيدم، نه آنان را شايسته نزديک شدن (بيش از حد) يافتم، زيرا مشرک اند و نه سزاوار دورى و بدرفتارى، چراکه با آنان پيمان بسته ايم (و اهل ذمّه هستند) بنابراين لباسى از نرمش همراه کمى شدت و خشونت براى آنان بر خود بپوشان و با رفتارى ميان شدت و نرمش با آن ها معامله کن و نزديک ساختن و تقريب را با دور کردن و ابعاد آن ها با هم بياميز؛ إن شاء الله.