حکمت 85
شرح و تفسیر حکمت 85
خطرات ترک «نمى دانم»
در اين گفتار حکيمانه سخنى که در حکمت 82 بود به صورت جالب ديگرى آمده است، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «کسى که کلمه «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسيب پذير خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است»؛ (مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لا أَدْرِي» أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ).
اشاره به اين که با اين کار خود را به هلاکت مى افکند و اين هلاکت ممکن است جنبه دنيوى داشته باشد در آن جا که سخنان نسنجيده و خطرآفرين است و يا جنبه اخروى، در آن جا که سخنانش لطمه به حيثيت و آبروى اشخاص وارد مى کند يا مردم را به گمراهى مى کشاند.
«مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن که اگر ضربه بر آن وارد شود حيات انسان به مخاطره مى افتد تفسير کرده اند؛ مانند سر و سينه و امثال آن.
ابن ابى الحديد در شرح اين سخن حکيمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد، گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد که بگويى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه به من مى دهد در برابر چيزهايى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چيزى به من بدهد تمام بيت المال او نيز کفايت نمى کرد (اشاره به اين که مسائلى که ما نمى دانيم بسيار بيشتر از آن است که مى دانيم).
نيز از بعضى فضلا نقل مى کند که اگر کسى در برابر چيزهايى که نمى داند بگويد: نمى دانم، او را تعليم مى دهيم تا بداند و اگر بگويد: مى دانم، امتحانش مى کنيم تا بگويد: نمى دانم (و رسوا شود).
شبيه اين سخن را مرحوم مغنيه در فى ظلال نهج البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى کند که دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را ياد بگيريد، چرا که اگر بگوييد نمى دانم به شما تعليم مى دهند تا بدانيد و اگر بگوييد مى دانم از شما سؤال مى کنند و نمى دانيد و رسوا مى شويد. سپس مى افزايد: احدى از ياران رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ادعا نکرد که همه چيز را مى داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسيد) جز على بن ابى طالب (عليه السلام).
در همين باره ضرب المثلى نقل شده است که آن نيز محتواى کلام امام (عليه السلام) را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَيْنَ فَکَّيْهِ»؛ موضع آسيب پذير انسان در ميان دو فک او قرار دارد (يعنى زبان او مايه هلاکت او مى شود)».
مرحوم شوشترى از قتاده (فقيه معروف اهل سنت) نقل مى کند که روزى ادعا کرد: من هر چه را که تا به حال شنيده ام يا به حافظه سپرده ام هرگز فراموش نکرده ام. بعد از اين سخن به خدمتکارش گفت: کفش مرا بياور بپوشم. خدمتکار گفت: کفش شما در پاى شماست (وى از آن ادعا و اين عمل سخت شرمنده شد). .
در اين گفتار حکيمانه سخنى که در حکمت 82 بود به صورت جالب ديگرى آمده است، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «کسى که کلمه «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسيب پذير خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است»؛ (مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لا أَدْرِي» أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ).
اشاره به اين که با اين کار خود را به هلاکت مى افکند و اين هلاکت ممکن است جنبه دنيوى داشته باشد در آن جا که سخنان نسنجيده و خطرآفرين است و يا جنبه اخروى، در آن جا که سخنانش لطمه به حيثيت و آبروى اشخاص وارد مى کند يا مردم را به گمراهى مى کشاند.
«مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن که اگر ضربه بر آن وارد شود حيات انسان به مخاطره مى افتد تفسير کرده اند؛ مانند سر و سينه و امثال آن.
ابن ابى الحديد در شرح اين سخن حکيمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد، گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد که بگويى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه به من مى دهد در برابر چيزهايى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چيزى به من بدهد تمام بيت المال او نيز کفايت نمى کرد (اشاره به اين که مسائلى که ما نمى دانيم بسيار بيشتر از آن است که مى دانيم).
نيز از بعضى فضلا نقل مى کند که اگر کسى در برابر چيزهايى که نمى داند بگويد: نمى دانم، او را تعليم مى دهيم تا بداند و اگر بگويد: مى دانم، امتحانش مى کنيم تا بگويد: نمى دانم (و رسوا شود).
شبيه اين سخن را مرحوم مغنيه در فى ظلال نهج البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى کند که دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را ياد بگيريد، چرا که اگر بگوييد نمى دانم به شما تعليم مى دهند تا بدانيد و اگر بگوييد مى دانم از شما سؤال مى کنند و نمى دانيد و رسوا مى شويد. سپس مى افزايد: احدى از ياران رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ادعا نکرد که همه چيز را مى داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسيد) جز على بن ابى طالب (عليه السلام).
در همين باره ضرب المثلى نقل شده است که آن نيز محتواى کلام امام (عليه السلام) را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَيْنَ فَکَّيْهِ»؛ موضع آسيب پذير انسان در ميان دو فک او قرار دارد (يعنى زبان او مايه هلاکت او مى شود)».
مرحوم شوشترى از قتاده (فقيه معروف اهل سنت) نقل مى کند که روزى ادعا کرد: من هر چه را که تا به حال شنيده ام يا به حافظه سپرده ام هرگز فراموش نکرده ام. بعد از اين سخن به خدمتکارش گفت: کفش مرا بياور بپوشم. خدمتکار گفت: کفش شما در پاى شماست (وى از آن ادعا و اين عمل سخت شرمنده شد). .