حکمت 100

وَقَالَ (عليه السلام) وَمَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ
فَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ

اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي، وَأَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ، اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَاغْفِرْ لَنَا مَا لا يَعْلَمُونَ.

گروهى دربرابر امام (عليه السلام) او را مدح کردند، امام (عليه السلام) فرمود:
خداوندا! تو به من از خودم آگاه ترى و من به خودم از آن ها آگاه ترم. خداوندا! ما را بهتر از آنچه آن ها گمان مى کنند قرار ده و آنچه را که (درباره ما) نمى دانند بر ما ببخش.

شرح و تفسیر حکمت 100
دربرابر مداحان...!
اين کلام حکمت آميز را امام (عليه السلام) زمانى فرمود که «گروهى او را در مقابلش ستودند، فرمود: خداوندا! تو به من از خودم آگاه ترى و من به خودم از آن ها آگاه ترم»؛ (وَمَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي، وَأَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ).
سپس افزود: «خداوندا! ما را بهتر از آنچه آن ها گمان مى کنند قرار ده و آنچه را که (درباره ما) نمى دانند بر ما ببخش»؛ (اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لَنَا مَا لا يَعْلَمُونَ).
ازجمله امورى که در روايات اسلامى از آن به شدت نهى شده، مدح و ستايش افراد دربرابر خود آن هاست، ازاين رو در روايات ديگرى مدح و ستايش نوعى ذبح شمرده شده است.
در روايتى از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «إذا مَدَحْتَ أخاکَ فى وَجْهِهِ فَکَأنَّما أمْرَرْتَ عَلى حِلْقِهِ الْمُوسى؛ هنگامى که برادرت را دربرابرش مدح و ستايش کنى مانند اين است که کارد بر گلويش مى کشى».
در حديثى از امام على بن ابى طالب (عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: «أجْهَلُ النّاسِ الْمُغْتَرُّ بِقَوْلِ مادِحٍ مُتَمَلِّقٍ يُحْسِّنُ لَهُ الْقَبيحَ وَ يُبَغِّض إلَيْهِ النَّصيحَ؛ نادان ترين مردم کسى است که به گفته ستايش کننده اى که از راه تملق، زشتى ها را در نظرش زيبا جلوه مى دهد و زيبايى ها را مبغوض مى دارد، مغرور شود».
اگر در آثار زيان بار مدح و ستايش هاى افراطى و تملق آميز خوب بينديشيم خواهيم ديد که اثرات آن فوق العاده مخرب است؛ از يک سو انسان را مغرور مى کند و همين غرور مانع راه تکامل او مى شود و ازسوى ديگر عيوب و نقايص خود را نمى بيند، بلکه گاه آن ها را حسن مى شمرد و در مقام اصلاح خويشتن برنمى آيد و ازسوى سوم، غالبا به مداحان علاقه پيدا مى کند در حالى که آنان خواسته هاى نامشروعى دارند و او به انجام خواسته هاى نامشروعشان کشيده مى شود و عمل خود را به نوعى توجيه مى کند.
در اين جا سؤال معروفى مطرح مى شود که چگونه امام (عليه السلام) با آن مقام عصمت اعتراف به نقص يا گناه مى کند و از خدا آمرزش مى طلبد؟
بعضى در جواب اين گونه تعبيرات و تعابير ديگرى که در دعاها آمده و امامان معصوم (عليهم السلام) با تمام وجودشان از خداوند طلب آمرزش مى کنند مى گويند: اين گونه سخنان همه به عنوان سرمشق براى مردم است و خودشان به آن نيازى نداشتند.
اين توجيه، توجيه صحيحى به نظر نمى رسد و با لحن دعاها سازگار نيست، به خصوص اين که از رواياتى استفاده مى شود آنان هنگام خواندن اين دعاها اشک مى ريختند و به خود مى پيچيدند و بى تابى مى کردند.
جمع ديگر معتقدند که اين ها همه به سبب ترک اولى هايى است که انجام داده اند. معناى ترک اولى اين نيست که ـ نعوذ بالله ـ خلافى انجام شده باشد، بلکه ممکن است از مستحب مهم ترى به مستحب کمترى منتقل شده باشند؛ مثلاً اگر کسى در اطراف خانه اش دو مسجد باشد يکى دورتر و پرجمعيت و ديگرى نزديک تر و کم جمعيت به يقين جماعت پرجمعيت تر ثوابش بيشتر است حال اگر در جماعت دوم شرکت کند با اين که کار مستحب مهمى انجام داده ولى ترک اولى اى هم از او سرزده که در جماعت پرجمعيت تر شرکت نکرده است. اين گونه اعمال براى افراد معمولى و حتى کسانى که در مسير سير و سلوک الى الله اند عيب و نقص نيست ولى پيامبران و امامان معصوم (عليهم السلام) آن را براى خود نوعى گناه مى شمردند و از آن استغفار مى کردند.
گاه ممکن است تمام کوشش خود را انجام مى دادند ولى باز هم اعمال خود را لايق مقام پروردگار نمى ديدند و از آن استغفار مى کردند؛ مانند کسى که ميهمان بسيار محترمى دارد و آخرين تلاش خود را براى پذيرايى به خرج مى دهد و بعد مى گويد: از اين که توان بيش از اين نداشتم عذرخواهى مى کنم و شرمنده ام.
اساسآ، معصومان (عليهم السلام) با توجه به عظمت مقام پروردگار عبادات خود را لايق او نديده و مى گفتند: «ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ».

* * *