حکمت 114
وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ.
امام (عليه السلام) فرمود:
هنگامى که صلاح و نيکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در اين حال به ديگرى که از او گناهى ظاهر نشده، گمان بد برد به او ستم کرده است و هنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هرکس به ديگرى گمان خوب برد خود را فريب داده است!
شرح و تفسیر حکمت 114
معيار حُسن ظن و سوءظن
مسئله حسن ظن و سوءظن در اسلام از مسائل بسيار مهم است که در آيات و روايات بازتاب گسترده اى دارد. البته اصل بر حسن ظن مسلمانان به يکديگر است؛ ولى اين اصل، استثنايى هم دارد که امام (عليه السلام) در جمله گهربار مورد بحث به آن اشاره کرده، مى فرمايد: «هنگامى که صلاح و نيکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در اين حال به ديگرى که از او گناهى ظاهر نشده گمان بد برد به او ستم کرده است و هنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هرکس به ديگرى گمان خوب ببرد خود را فريب داده است»؛ (إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ).
همان گونه که گفتيم، اصل در جامعه اسلامى بر حسن ظن است، چنان که در سوره حجرات آيه 12 مى خوانيم: (يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ)؛ «اى کسانى که ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد چراکه بعضى از آن ها گناه است».
در روايات اسلامى نيز تأکيد شده که کار برادر مسلمانت را حمل بر صحت کن و از سوءظن بپرهيز؛ در حديثى از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «ضَعْ أمْرَ أخيکَ عَلى أحْسَنِهِ... مَحْمِلاً؛ عمل برادر مسلمانت را بر نيکوترين وجه ممکن حمل کن مگر اين که دليلى برخلاف آن قائم شود و هرگز درباره سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر و مادامى که مى توانى محمل نيکى براى آن بيابى حمل بر صحت کن».
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «إذا اتَّهَمَ الْمُؤمِنُ أخاهُ انْماثَ الاْيمانُ مِنْ قَلْبِهِ کَما يَنْماثُ الْمَلْحُ فِى الْماءِ؛ هنگامى که شخص باايمان برادر مسلمانش را متهم کند ايمان در قلب او ذوب مى شود همان گونه که نمک در آب ذوب مى گردد».
مطابق کلام حکمت آميز مورد بحث، اين مطلب مربوط به زمانى است که چهره اسلام در محيط نمايان باشد و غالب مردم راه صلاح بپويند؛ اما زمانى که فساد، بر زمان غالب شد و اکثر مردم به راه خلاف رفتند حسن ظن به افراد سبب مى شود انسان خود را فريب دهد بنابراين بايد جانب احتياط را نگه دارد تا گرفتار توطئه ها و مفسده ها نگردد.
اين بدان معنا نيست که انسان سوءظن خود را به اشخاص آشکار سازد وآن ها را متهم کند، منظور اين است که بدون ظاهر کردن عکس العمل منفى که سبب اهانت به مؤمن مى شود، در عمل جانب احتياط را از دست ندهد.
افرادى که در يک زمان زندگى مى کنند با هم متفاوت اند؛ بعضى سوابق خوبى دارند که بايد به آن ها حسن ظن داشت و بعضى داراى سوابق سوءاند که بايد درباره آن ها جانب احتياط را رعايت کرد، بنابراين، معيار، فساد تمام مردم زمان نيست، ازاين رو امام (عليه السلام) در اين کلام حکمت آميز فرمود: «بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ»، «حَوْبَة» به معناى گناه است، بنابراين سوءظن به کسى که سابقه سوئى از او ديده نشده ممنوع است. تعبير «فَقَدْ ظَلَمَ» به اين معناست که سوءظن به برادر مسلمانى که خلافى از او ديده نشده ظلم و ستم بر اوست. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله امکان داردکه چنين کسى به خودش نيز ستم مى کند، زيرا خود را از همکارى او محروم مى سازد.
درواقع، امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اشاره به همان قاعده «حمل شىء بر اغلب» فرموده و غلبه صلاح را براى حمل به صحت کافى دانسته مگر اين که فردى سوء سابقه داشته باشد و در مقابل، غلبه فساد را براى سوءظن و احتياط لازم مى داند مگر اين که واقعاً کسى داراى سوابق خوبى است که او را با آن سوابق مى شناسيم.
اين سخن در روابط ملت ها و دولت ها نيز کاملاً صادق است؛ هرگاه دولت هاى ستمگرى که غالبآ براى حفظ منافع خود حقوق ديگران را زير پا مى گذارند درِ باغ سبز به ما نشان دهند هرگز نبايد کار آن ها را حمل بر صحت کنيم، بلکه بايد فرض بر اين باشد که آنان براى فريب ما دامى گسترده اند.
* * *
مسئله حسن ظن و سوءظن در اسلام از مسائل بسيار مهم است که در آيات و روايات بازتاب گسترده اى دارد. البته اصل بر حسن ظن مسلمانان به يکديگر است؛ ولى اين اصل، استثنايى هم دارد که امام (عليه السلام) در جمله گهربار مورد بحث به آن اشاره کرده، مى فرمايد: «هنگامى که صلاح و نيکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در اين حال به ديگرى که از او گناهى ظاهر نشده گمان بد برد به او ستم کرده است و هنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هرکس به ديگرى گمان خوب ببرد خود را فريب داده است»؛ (إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ).
همان گونه که گفتيم، اصل در جامعه اسلامى بر حسن ظن است، چنان که در سوره حجرات آيه 12 مى خوانيم: (يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ)؛ «اى کسانى که ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد چراکه بعضى از آن ها گناه است».
در روايات اسلامى نيز تأکيد شده که کار برادر مسلمانت را حمل بر صحت کن و از سوءظن بپرهيز؛ در حديثى از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «ضَعْ أمْرَ أخيکَ عَلى أحْسَنِهِ... مَحْمِلاً؛ عمل برادر مسلمانت را بر نيکوترين وجه ممکن حمل کن مگر اين که دليلى برخلاف آن قائم شود و هرگز درباره سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر و مادامى که مى توانى محمل نيکى براى آن بيابى حمل بر صحت کن».
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «إذا اتَّهَمَ الْمُؤمِنُ أخاهُ انْماثَ الاْيمانُ مِنْ قَلْبِهِ کَما يَنْماثُ الْمَلْحُ فِى الْماءِ؛ هنگامى که شخص باايمان برادر مسلمانش را متهم کند ايمان در قلب او ذوب مى شود همان گونه که نمک در آب ذوب مى گردد».
مطابق کلام حکمت آميز مورد بحث، اين مطلب مربوط به زمانى است که چهره اسلام در محيط نمايان باشد و غالب مردم راه صلاح بپويند؛ اما زمانى که فساد، بر زمان غالب شد و اکثر مردم به راه خلاف رفتند حسن ظن به افراد سبب مى شود انسان خود را فريب دهد بنابراين بايد جانب احتياط را نگه دارد تا گرفتار توطئه ها و مفسده ها نگردد.
اين بدان معنا نيست که انسان سوءظن خود را به اشخاص آشکار سازد وآن ها را متهم کند، منظور اين است که بدون ظاهر کردن عکس العمل منفى که سبب اهانت به مؤمن مى شود، در عمل جانب احتياط را از دست ندهد.
افرادى که در يک زمان زندگى مى کنند با هم متفاوت اند؛ بعضى سوابق خوبى دارند که بايد به آن ها حسن ظن داشت و بعضى داراى سوابق سوءاند که بايد درباره آن ها جانب احتياط را رعايت کرد، بنابراين، معيار، فساد تمام مردم زمان نيست، ازاين رو امام (عليه السلام) در اين کلام حکمت آميز فرمود: «بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ»، «حَوْبَة» به معناى گناه است، بنابراين سوءظن به کسى که سابقه سوئى از او ديده نشده ممنوع است. تعبير «فَقَدْ ظَلَمَ» به اين معناست که سوءظن به برادر مسلمانى که خلافى از او ديده نشده ظلم و ستم بر اوست. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله امکان داردکه چنين کسى به خودش نيز ستم مى کند، زيرا خود را از همکارى او محروم مى سازد.
درواقع، امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اشاره به همان قاعده «حمل شىء بر اغلب» فرموده و غلبه صلاح را براى حمل به صحت کافى دانسته مگر اين که فردى سوء سابقه داشته باشد و در مقابل، غلبه فساد را براى سوءظن و احتياط لازم مى داند مگر اين که واقعاً کسى داراى سوابق خوبى است که او را با آن سوابق مى شناسيم.
اين سخن در روابط ملت ها و دولت ها نيز کاملاً صادق است؛ هرگاه دولت هاى ستمگرى که غالبآ براى حفظ منافع خود حقوق ديگران را زير پا مى گذارند درِ باغ سبز به ما نشان دهند هرگز نبايد کار آن ها را حمل بر صحت کنيم، بلکه بايد فرض بر اين باشد که آنان براى فريب ما دامى گسترده اند.
* * *