حکمت 136

وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
الصَّلاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِيٍّ، وَالْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِيفٍ. وَلِکُلِّ شَيْءٍ زَکَاةٌ، وَزَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّيَامُ، وَجِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
نماز وسيله تقرب هر پرهيزگارى است و حج، جهاد هر ضعيف، و براى هر چيز زکاتى است و زکات بدن روزه است و جهاد زن شوهردارى شايسته اوست.

شرح و تفسیر حکمت 136
بهترين وسيله قرب به خدا
امام (عليه السلام) در اين کلام نورانى اش به فلسفه و آثار چند حکم از احکام مهم الهى اشاره فرموده که به صورت بسيار گسترده تر در حکمت 252 نيز آمده است. مى فرمايد: «نماز موجب تقرب هر پرهيزگار و حج، جهاد هر ضعيف است وبراى هر چيز زکاتى است و زکات بدن روزه است و جهاد زن شوهردارى شايسته اوست»؛ (الصَّلاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِيٍّ، وَالْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِيفٍ. وَلِکُلِّ شَيْءٍ زَکَاةٌ، وَزَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّيَامُ، وَجِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ).
شک نيست که نماز بهترين وسيله تقرب به پروردگار است که از آن در روايات به معراج مؤمن تعبير شده است که تعبيرى بسيار گويا و رسا در تأثير نماز براى قرب الى الله است؛ ولى امام (عليه السلام) شرط آن را تقوا شمرده تقوايى که سبب مى شود انسان با بال و پر نماز به آسمان ها و ملکوت پروردگار پرواز کند. همان گونه که در قرآن مجيد در داستان قربانى فرزندان آدم (عليه السلام) آمده است: (إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ)؛ «خداوند، تنها، (قربانى را) از پرهيزگاران مى پذيرد».
«قربان» به چيزى گفته مى شود که به وسيله آن تقرب مى جويند؛ خواه اين وسيله، عبادتى از عبادات مانند نماز و روزه و حج باشد يا گوسفندان و ساير حيوانات قربانى يا صدقه اى در راه خدا. بعضى گفته اند: «قربان» مصدر از ريشه «قُرب» است ولى با توجه به اين که در محل کلام ما معناى وصفى دارد (چيزى که مايه قرب مى شود) بايد پذيرفت که مصدرى است که به معناى وصفى به کار رفته است.
اما اين که حج را جهاد هر ضعيفى شمرده ازاين روست که حج، هم جهاد با نفس است و هم آثار جهاد با دشمن را دارد، زيرا مايه وحدت ميان مسلمانان و اتحاد صفوف آنها مى شود و پشت دشمن را مى لرزاند، بنابراين افرادى که توان حضور در ميدان جهاد با دشمن را ندارند با حضور در مناسک حج به بخشى از فلسفه جهاد با دشمن فعليت مى بخشند و حتى جوانانى که در حج شرکت مى کنند با تحمل مشقات حج و گاه پياده روى هاى طولانى ومحروميت از خواب و استراحت، براى ميدان جهاد تمرين مى کنند.
امام (عليه السلام) در مورد روزه مى فرمايد: زکات بدن است، زيرا روزه چيزى از بدن مى کاهد، ولى بر برکات آن مى افزايد همان گونه که زکات مال، در ظاهر، چيزى از آن مى کاهد، اما برکات غير قابل انکارى دارد. در جهان نباتات نيز اين موضوع در مورد بسيارى از درختان عملى مى شود که شاخه هاى زيادى از آن را مى بُرند ولى بعدآ درخت نمو فوق العاده اى پيدا مى کند.
به گفته شاعر:
زکات مال به در کن که شاخه رَز را *** چون باغبان ببُرد بيشتر دهد انگور!
امام (عليه السلام) مى فرمايد: جهاد زن شوهردارى شايسته است؛ به سبب آن که در ميدان جهاد مشکلات فراوانى است: هم بذل مال است (در زمانى که مجاهدان هزينه هاى خود را از سلاح و مرکب و غذا مى پرداختند) و هم بذل جان و هم جدايى از زن و فرزند و بستگان و در بسيارى از موارد، جراحات سخت جسمى. زن ها نيز هنگامى که در برابر مشکلات خانه دارى و گاه اعتراضات و زخم زبان هاى شوهر قرار مى گيرند اگر تحمل و بردبارى نشان دهند جهاد مهمى را انجام داده اند.
«اصبغ بن نباته» که از ياران خاص على (عليه السلام) است از آن حضرت نقل مى کند که فرمود: «کَتَبَ اللهُ الْجِهادَ عَلَى الرِّجالِ وَالنِّساءِ فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ وَنَفْسِهِ حَتّى يُقْتَلَ في سَبيلِ اللهِ وَجِهادُ الْمَرْأَةِ أنْ تَصْبِرَ عَلى ما رَأى مِنْ أذى زَوْجِها وَغَيْرَتِهِ؛ خداوند جهاد را بر مردان و زنان واجب کرده است. جهاد مرد در اين است که مال و جان خود را انفاق کند تا آنجا که در راه خدا شهيد شود و جهاد زن در اين است که در برابر آزارى که از شوهرش مى بيند و در برابر تعصب ها وحساسيت هاى او صبر پيشه کند».
در حديث ديگرى که در کتاب در المنثورِ سيوطى آمده است مى خوانيم که «اسماء» از طائفه انصار نزد پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آمد در حالى که آن حضرت در ميان اصحابش نشسته بود. عرض کرد: پدر و مادرم به قربانت باد! من به عنوان نماينده زنان خدمت شما آمده ام. جانم به فدايت باد! بدان که هيچ زنى در شرق و غرب نيست که آمدن مرا نزد تو شنيده باشد مگر اين که او هم همين رأى و نظر مرا دارد. خداوند تو را به حق به سوى مردان و زنان مبعوث کرده و ما به تو و خدايى که تو را فرستاده ايمان آورده ايم؛ ولى ما زنان در حقيقت در محاصره و گرفتار محروميت هايى هستيم: بايد در خانه بنشينيم و خواسته هاى مردان را به جاى آوريم، فرزندان شما را متولد مى سازيم و شما گروه مردان بر ما برترى پيدا کرده ايد در جمعه و جماعات و عيادت بيماران و تشييع جنازه و حج بعد از حج و از همه اينها بالاتر جهاد در راه خداست. هنگامى که يکى از شما براى حج يا عمره يا شرکت در جهاد خارج مى شود ما اموالتان را حفظ مى کنيم، براى شما لباس مى بافيم و اولاد شما را پرورش مى دهيم. اى رسول خدا! در چه پاداشى با شما شريک هستيم؟
پيغمبر (صلي الله عليه و آله) با تمام صورت به سوى اصحابش برگشت سپس فرمود: سخن اين زن را شنيديد؟ هرگز بهتر از اين سؤال در امر دين از کسى شنيده ايد؟ همگى عرض کردند: اى رسول خدا! ما باور نمى کرديم زنى به چنين مطالبى برسد (وچنين سخن بگويد) آن گاه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) رو به او کرد و فرمود: «اِنْصَرِفي أيَّتُهَا الْمَرْاَةَ وَأعْلَمِي مَنْ خَلْفَکَ مِنَ النِّساءِ أنَّ حُسْنَ تَبَعُّلِ إحداکُنَّ لِزَوْجِها وَطَلَبَها مَرْضاتَهُ وَاتِّباعَها مُوافَقَتَهُ يَعْدِلُ ذلِکَ کُلِّهِ؛ اى بانو! برگرد و به زنانى که پشت سر تو هستند (و از طرف آنها آمده اى) اعلام کن که شوهردارى يکى از شما به صورت شايسته و به دست آوردن خشنودى او و پيروى از موافقتش معادل تمام اين اعمال خير است».
«فَأدْبَرَتِ الْمَرْأَةُ وَهِىَ تُهَلِّلُ وَتُکَبِّرُ اسْتِبْشارآ؛ آن زن بازگشت و از روى شادى تکبير و لا اله الا الله مى گفت». نکته
فلسفه احکام
به يقين تمام احکام الهى فلسفه و حکمت هايى دارد که به ما باز مى گردد. خداوند حکيم است؛ نه بى حساب به چيزى فرمان مى دهد و نه بى دليل از چيزى نهى مى کند و از آنجا که او هستى کامل و بى عيب و نقص است، فلسفه هاى اين احکام به ذات پاکش برنمى گردد، بلکه همگى براى تربيت نفوس انسان هاست. اين مطلبى است که هر کس کمترين توجهى به حکيم بودن خداوند داشته باشد آن را درک مى کند؛ ولى با نهايت تأسف جمعى در ميان مسلمانان پيدا شده اند که تبعيت احکام را از مصالح و مفاسد و حسن و قبح زير سؤال برده اند و اين در حالى است که هم در قرآن مجيد و هم در روايات اسلامى به طور گسترده اشاره به فلسفه بسيارى از احکام شده است و اين نشان مى دهد که ما حق داريم فلسفه احکام را جستجو کنيم که در کلام حکيمانه مورد بحث به بخشى از آن اشاره شده است و فايده مهم آن تشويق همه مکلفان به اطاعت از اين احکامِ داراى چنين فوائد بزرگى است؛ درست مانند اين که طبيب آثار شفابخش داروهاى خود را براى بيمارش شرح دهد تا او را تشويق کند که با دل و جان به نسخه اش عمل نمايد.
شرح بيشتر درباره اين مطلب را ذيل حکمت 252 خواهيم داد إن شاءالله، ودر ذيل خطبه 110 نيز بحث مبسوطى در اين زمينه بيان داشتيم. همچنين در کتاب دائرة المعارف فقه مقارندرجلداول بحث بسيار مشروحى در اين زمينه آورده ايم.

* * *