حکمت 161

وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَکَ، وَمَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِي عُقُولِهَا.

امام (عليه السلام) فرمود:
کسى که (مشورت را ترک کند و) استبداد رأى داشته باشد هلاک مى شود و آن کس که با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و خرد آنها شريک مى شود.

شرح و تفسیر حکمت 161
نتيجه استبداد و مشورت
آنچه امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه خود بيان فرموده دو روى يک سکه درباره مسئله مشورت است. مى فرمايد: «کسى که (مشورت را ترک کند و) استبداد رأى داشته باشد هلاک مى شود و آن کس که با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و خرد آن ها شريک مى شود»؛ (مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَکَ، وَمَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِي عُقُولِهَا).
درباره اهميت مشورت و زيان هاى استبداد به رأى، تا کنون در اين کتاب بارها سخن گفته ايم.
در بخش کلمات قصار در حکمت هاى 54 و 113 امام (عليه السلام) به اهميت مشورت اشاره فرموده و در عهدنامه مالک اشتر به صورت گسترده ترى از مشورت وشرايط آن سخن گفته است؛ ولى هرقدر درباره اهميت مشورت بحث شود کم است، زيرا مطلبى است سرنوشت ساز. قرآن مجيد، هم به مؤمنان دستور مشورت مى دهد: (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُم) و هم به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) که عقل کل بود: (وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ)، قرآن حتى در موضوعات ساده نيز به مشورت اهميت داده است ازجمله درباره بازگرفتن کودک شيرخوار از شير مادر مى فرمايد: (فَإِنْ أَرَادَا فِصَالا عَنْ تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا)؛ «و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضايت يکديگر و مشورت بخواهند (کودک را زودتر) از شير بازگيرند؛ گناهى بر آن ها نيست».
همچنين روايات اسلامى به طور گسترده بر آن تأکيد ورزيده است. در دنياى امروز نيز همه دولت ها حداقل در ظاهر بر تشکيل شوراها براى قانون گذارى و امور اجرايى در سطوح مختلف تأکيد دارند و اصل مشورت به عنوان اصلى اساسى شمرده مى شود.
دليل آن هم روشن است، زيرا خداى متعال همه مزاياى فکرى را به يک نفر نداده، بلکه هشيارى مانند ساير نعمت ها در ميان مردم تقسيم شده است. به همين دليل هيچ کس بى نياز از افکار ديگران نيست و هنگامى که انسان ها به مشورت بنشينند و عقل ها به يکديگر ضميمه شوند احتمال خطا بسيار کم مى شود، زيرا جوانب مسئله به وسيله افراد مختلف که هر يک جانبى را مى بيند روشن مى گردد و مصداق تعبيرى که در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) در غررالحکم آمده است خواهد بود، مى فرمايد: «حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ يُضِيفَ إلى رَأيِهِ رَأْيَ الْعُقَلاءِ وَيَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ؛ بر هر عاقلى لازم است که رأى عاقلان ديگر را (از طريق مشورت) به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خويش بيفزايد».
بعضى ممکن است تصور کنند که حتمآ بايد با کسى مشورت کرد که عقل او از انسان قوى تر يا لااقل با او مساوى باشد در حالى که چنين نيست؛ انسان اگر دسترسى به چنين اشخاصى پيدا نکند سزاوار است حتى با زيردستان خود مشورت کند، چنان که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل مى کند که يکى از ياران امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) مى گويد: خدمت آن حضرت بوديم سخن از پدرش (امام کاظم (عليه السلام)) به ميان آمد. فرمود: «کَانَ عَقْلُهُ لا تُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الاَْسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِيلَ لَهُ: تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه؛ عقل او قابل مقايسه با عقول ديگران نبود ولى با اين حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى کرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنين شخصى مشورت مى کنيد؟ فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشکل را بر زبان او جارى کند».
يکى از فوايد مشورت چيزى است که امام کاظم (عليه السلام) در حديث نورانى اش به آن اشاره کرده، مى فرمايد: «مَنِ اسْتَشَارَ لَمْ يَعْدَمْ عِنْدَ الصَّوَابِ مَادِحاً وَعِنْدَ الْخَطَاَ عَاذِراً؛ کسى که مشورت کند اگر به حق راه يابد او را ستايش مى کنند و اگر به راه خطا برود او را معذور مى دارند (در حالى که اگر مشورت نکند نه در حال خطا کسى عذر او را موجه مى داند و نه در صواب، کسى او را ستايش مى کند)».
احاديث درباره مشورت از معصومان (عليهم السلام) بسيار فراوان است. اين سخن را با حديثى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) پايان مى دهيم که فرمود: «الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِيرَ ذَا الرَّأْيِ وَتُطِيعَ أَمْرَهُ؛ حزم و دورانديشى ايجاب مى کند که با صاحب نظر مشورت کرده واز امر او اطاعت کنى».

* * *