حکمت 162

وَقَالَ عَلَيهِ السَّلامُ
مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
کسى که راز خود را بپوشاند همواره اختيار آن به دست اوست (و کسى که نپوشاند از اختيارش بيرون مى رود).

شرح و تفسیر حکمت 162
روش حفظ اسرار
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه بر حفظ اسرار تأکيد مى کند، مى فرمايد: «کسى که راز خود را بپوشاند همواره اختيار آن به دست اوست (و کسى که نپوشاند از اختيارش بيرون مى رود)»؛ (مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ).
منظور از سرّ، امورى است مربوط به انسان که اگر ديگران از آن آگاه شوند ممکن است مشکلات عظيمى براى وى فراهم سازند؛ مثلاً شخصى که معتقد به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) است و در ميان متعصبان لجوج و نادانى از مخالفان قرار گرفته، بديهى است که اگر سرّ خويش را فاش کند جانش به خطر مى افتد و گاه افشاى اسرار سبب مى شود که حسودان انسان را از رسيدن به نتيجه کارش بازدارند و به اصطلاح، چوب لاى چرخ هايش بگذارند يا رقيبانى باشند که براى حفظ منافع خود پيش دستى کنند و کارى را که او ابداع کرده از وى بگيرند و به ثمر برسانند و از فوايد آن بهره گيرند و ابداع کننده اصلى را محروم سازند.
بديهى است که عقل مى گويد: در چنين مواردى اسرار را بايد مکتوم داشت و حتى براى عزيزترين عزيزان بازگو نکرد، زيرا آن عزيزان هم عزيزانى دارند که براى آن ها بازگو مى کنند و چيزى نمى گذرد که آن سرّ، همه جا منتشر مى شود وصاحب سرّ در رسيدن به اهدافش ناکام مى ماند. در نامه 31 نهج البلاغه (نامه امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى (عليهما السلام)) نيز اشاره به کتمان سرّ شده است. همچنين در حکمت 6 و 48 نيز امام (عليه السلام) بر اين معنا تأکيد کرده است.
مسئله کتمان اسرار به قدرى اهميت دارد که در حديثى امام صادق (عليه السلام) آن را همچون خونى مى شمرد که فقط بايد در درون رگ هاى خود انسان جريان يابد، مى فرمايد: «سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلا تُجْرِيهِ فِي غَيْرِ أَوْدَاجِکَ».
البته مسئله کتمان سرّ در مسائل اجتماعى که براى يک جامعه سرنوشت ساز است از اهميت بسيار بيشترى برخوردار است و چه بسا افشاى يک سرّ سبب حمله غافلگيرانه دشمن و ريخته شدن خون هاى بى گناهان گردد. در تاريخ زندگى پيامبر (صلي الله عليه و آله) موارد زيادى مى بينيم که آن حضرت از طريق کتمان، از خسارات مهمى براى جامعه اسلامى پيشگيرى کرد و از آن جمله مسئله کتمان اسرار در فتح مکه بود که با دقت انجام شد و هنگامى که لشکر اسلام با عِدّه و عُدّه فراوان در کنار مکه فرود آمدند تازه مکيان از جريان باخبر شدند و همين امر سبب شد مقاومتى نشان ندهند و خونى ريخته نشود و فوج فوج اسلام را پذيرا شوند.
گاه مى شد رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) هنگامى که به گروهى براى يکى از جنگ هاى اسلام مأموريت مى داد براى اين که دشمن از هدف آگاه نشود دستور مى داد نامه اى بنويسند و آن را به صورت سربسته به فرمانده لشکر مى داد و مى فرمود: هنگامى که به فلان نقطه رسيديد نامه را بگشاييد و مطابق دستور عمل کنيد وبه اين صورت دشمن از نقشه هاى مسلمانان آگاه نمى شد. اين سخن را با حديث پربار ديگرى از اميرمؤمنان (عليه السلام) ادامه مى دهيم که فرمود: «جُمِعَ خَيْرُ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ فِي کِتْمَانِ السِّرِّ وَمُصَادَقَةِ الْأَخْيَارِ وَجُمِعَ الشَّرُّ فِي الْإِذَاعَةِ وَمُوَاخَاةِ الْأَشْرَارِ؛ خير دنيا و آخرت در دو چيز جمع شده است: کتمان سرّ و دوستى با نيکان، و تمام شرور در دو چيز جمع شده است: فاش کردن اسرار و دوستى با اشرار».
البته اين قاعده کلى مانند غالب قواعد کلّى استثناى محدودى نيز دارد وآن درموردى است که انسان مى خواهد با شخص عاقل و دانايى مشورت کند و با کلى گويى نمى تواند نظر او را جلب نمايد، بلکه بايد جزئيات مطلب را با او در ميان بگذارد تا بتواند از مشورت او بهره گيرد. هرگاه چنين کسى انسان رازدارى باشد مى توان براى رسيدن به اهداف مشورت، اسرار را در اختيار او گذاشت.
امام صادق (عليه السلام) در حديثى که درباره شرايط شخص مورد مشورت بيان کرده مى فرمايد: «چهارمين شرط (بعد از عقل و ديانت و صداقت) اين است: «أَنْ تُطْلِعَهُ عَلَى سِرِّکَ فَيَکُونَ عِلْمُهُ بِهِ کَعِلْمِکَ بِنَفْسِکَ ثُمَّ يُسِرَّ ذلِکَ وَيَکْتُمَهُ فَإِنَّهُ... إِذَا أَطْلَعْتَهُ عَلَى سِرِّکَ فَکَانَ عِلْمُهُ بِهِ کَعِلْمِکَ تَمَّتِ الْمَشُورَةُ وَکَمَلَتِ النَّصِيحَةُ؛ او را بر سرّ خود آگاه سازى و همان گونه که تو درباره موضوع مورد مشورت آگاهى دارى او هم آگاهى داشته باشد سپس سرّ تو را پنهان ومکتوم دارد... هرگاه او را بر سرّت آگاه ساختى و علم او به آن موضوع مانند علم تو شد مشورت کامل مى شود و خيرخواهى به کمال مى رسد». نکته
حفظ اسرار و اهداف مهم آن
گاه سؤال مى شود که چرا اسرار را کتمان کنيم و از ديگران پنهان داريم؟ با کمى دقت معلوم مى شود که دلايل قابل ملاحظه اى مى تواند داشته باشد ازجمله:
1. عدم توانايى طرف مقابل براى تحمل آن سرّ؛ همان گونه که درمورد ائمه هدى (عليهم السلام) و مطالب مربوط به مقامات آن ها يا معارف خاص الهى در احاديث ديده مى شود و همان گونه که در داستان خضر و موسى (عليهما السلام) در قرآن مجيد آمده که خضر (عليه السلام) ـ آن مرد الهى ـ به موسى (عليه السلام) گفت: «تو توانايى تحمل بعضى از کارهاى مرا ندارى».
2. گاه مکتوم بودن سرّ به نفع مردم است؛ مانند اين که شب قدر به صورت سرّى درآمده و سبب مى شود که مردم در ليالى مختلف به اميد درک شب قدر به در خانه خدا بروند. و يا پنهان بودن زمان ظهور تا قيام قيامت که سبب آمادگى مداوم مردم مى شود و همچنين مکتوم بودن پايان زندگى انسان ها.
3. گاه افشاى سرّ سبب سوء استفاده دشمن مى گردد و کارى که ممکن است به سادگى انجام شود بسيار پيچيده و پرهزينه گردد همان گونه که درمورد مستور ماندن زمان حرکت لشکر اسلام براى فتح مکه در تاريخ اسلام ثبت شده است.
4. گاه افشاى سرّ سبب برانگيخته شدن حسادت ها مى شود و براى پرهيز از آن چاره اى جز پوشانيدن آن نيست. همان طور که در حديثى از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «اسْتَعِينُوا عَلَى أُمُورِکُمْ بِالْکِتْمَانِ فَإِنَّ کُلَّ ذِي نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ». 5. پرهيز از توقعات بى جا؛ گاه مى شود که اگر مردم از امکانات فرد خاصى باخبر شوند ممکن است توقعات بى جا و بيش از حد از او داشته باشند و او را در تنگنا قرار دهند به همين دليل سرّ خود را مى پوشاند.
6. پرهيز از کارشکنى ها؛ گاه انسان براى کار مثبتى نقشه کشيده و اگر آن را فاش کند گروهى به هر دليل مشغول کارشکنى مى شوند، ازاين رو چاره اى جز کتمان آن سرّ نيست تا زمانى که به ثمر برسد و خود را نشان دهد.
7. پرهيز از آبروريزى افراد؛ بسيار مى شود اسرارى نزد انسان است که اگر بازگو کند آبروى افراد آبرومندى که زمانى گرفتار لغزشى شده اند مى ريزد و يا سبب شماتت خود انسان توسط دشمن مى شود، زيرا مصيبتى به انسان رسيده که اگر آن را مکتوم دارد يک مصيبت است و اگر آشکار کند مصيبت شماتت دشمنان به آن افزوده مى شود، همان گونه که شاعر مى گويد:
مگوى اندوه خويش با دشمنان *** که لا حول گويند شادى کنان
8. پرهيز از رياکارى؛ گاه انسان خدماتى به افرادى کرده که اگر آن را افشا سازد بيم رياکارى پيدا مى کند. در اين صورت، سرّ را مکتوم مى دارد که به اخلاص خويش کمک کند.
9. پرهيز از کارهاى عجولانه؛ گاه انسان سرّى دارد که اگر در افشاى آن عجله کند ممکن است به نتيجه نرسد ولى هرگاه براى مطالعه و تحقيق بيشتر آن را مکتوم دارد و در فضاى آرامى به نتيجه برساند به نفع اوست.
10. پرهيز از وحشت افراد کم ظرفيت؛ بسا حوادث تلخى ممکن است براى جامعه اى در پيش باشد که اگر مسئولين آن را فاش کنند، بسيارى از افراد وحشت زده مى شوند ازاين رو آن را مکتوم مى دارند تا آرامش برقرار باشد و يا شخصى مبتلا به بيمارى خطرناکى شده، طبيب آن را به او نمى گويد تا آرامش خود را از دست ندهد. از اين جا روشن مى شود اين که امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه مى فرمايد: «هرکس سرّ خود را بپوشاند اختيارش به دست اوست» تا چه اندازه داراى فلسفه هاى گوناگون و مثبت است.

* * * .
پاورقی ها
سند گفتار حکيمانه:
مرحوم خطيب در کتاب مصادر در ذيل اين حکمت اشاره مى کند که ما در حکمت 159 به منابع اين کلام حکيمانه نيز اشاره کرديم، زيرا اين کلام حکمت آميز به اضافه کلام ديگرى در امالى صدوق به صورت مسند و در تحف العقول به صورت مرسل آمده است. مرحوم مفيد نيز در کتاب اختصاص آن را مسندآ ذکر کرده است (و پيداست که هيچ کدام از اين بزرگواران آن را از نهج البلاغه نگرفته اند، زيرا يا قبل از سيد رضى مى زيسته اند و يا با اضافاتى و به صورت مسند نقل کرده اند که نشان مى دهد منابع ديگرى داشته اند). (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 139). در کتاب کافى، ج 8، ص 152، ح 137 نيز اين گفتار حکيمانه به ضميمه گفتار ديگرى آمده است.