حکمت 163
شرح و تفسیر حکمت 163
بلاى فقر!
امام (عليه السلام) در اين گفتار کوتاه و حکيمانه به آثار زيان بار فقر و تهى دستى اشاره کرده، مى فرمايد: «فقر، مرگ بزرگ تر است»؛ (الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ).
درمورد نکوهش فقر در همين کلمات قصار تعبيرات متعددى ديده مى شود؛ ازجمله در حکمت 3 آمده بود: «وَالْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِينَ عَنْ حُجَّتِهِ؛ فقر، انسان هوشمند را از بيان دليل و حجت خود گنگ مى سازد». در حکمت 56 آمده بود : «وَالْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ؛ فقير حتى در وطنش غريب است». در حکمت 319 مى خوانيم: «فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ؛ فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب کينه مى گردد». و در حکمت 372 آمده است: «إذا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ؛ هرگاه اغنيا از کمک به ديگران بخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنيايشان مى فروشند».
از مجموع اين کلمات حکيمانه و ساير رواياتى که از رسول خدا و ائمه هدى: به ما رسيده به خوبى استفاده مى شود که اسلام براى مسئله فقرزدايى اهميت بسيار قائل است.
در حديث معروف رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) که در کتاب کافى آمده است مى خوانيم: «کادَ الْفَقْرُ أنْ يَکُونَ کُفْرآ؛ نزديک است که فقر، انسان را به مرحله کفر برساند». دليل تمام اين موارد اين است که فقر زمينه انواع انحرافات عقيدتى و اخلاقى را به ويژه در وجود افراد کم ظرفيت فراهم مى سازد. بسيار ديده شده است که افراد فقير کلمات کفرآميز بر زبان جارى مى کنند و هنگامى که زن و فرزند خود را گرسنه مى بينند دست به هر کارى مى زنند، قوانين اجتماعى را مى شکنند، آداب واخلاق انسانى را به فراموشى مى سپارند و براى رفع فقر خود هر کارى را مجاز مى شمارند و اگر شخص فقير کم ظرفيت واقعاً کافر نشود، به مرز کفر نزديک مى گردد و حداقل رضايت به قضاى الهى را از دست مى دهد.
اين احتمال نيز مى رود که مراد از کفر، کفر عملى باشد که همان آلوده شدن به انواع معصيت هاست.
تعبير «الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ؛ مرگ بزرگ تر» اشاره به اين است که انسان به هنگام مرگ، حداقل از مشکلات اين جهان آسوده مى شود در حالى که فقيرى که با فقر دست و پنجه نرم مى کند گويى پيوسته در حال جان دادن است.
بنابراين همان گونه که ما هنگام بيمارى و تهديد به مرگِ جسمانى به دنبال طبيب و درمان به هر سو مى رويم، هنگامى هم که فقر دامان فرد يا جامعه را مى گيرد بايد براى نجات از آن تلاش و کوشش کنيم. نکته ها
1. فقرزدايى در تعليمات اسلام
توجه اسلام، تنها به زندگى جاويدان آخرت نيست بلکه به زندگى آبرومند اين دنيا نيز که مقدمه اى براى آن است توجه فوق العاده اى دارد، ازجمله اين که مسئله فقرزدايى را يکى از مهم ترين دستورات خود قرار داده و راهکارهاى آن را نشان داده است.
از يک طرف به همه دستور سعى و کوشش و کسب و کار مى دهد و جوان بى کار را بى منزلت مى شمرد و اداى حق کارگران و کارمندان را از مهم ترين واجبات مى داند، بلکه کار را از مهم ترين عبادات قلمداد مى کند، کارگر خسته در حال خواب را در حال عبادت مى داند تا آن جا که توجه به معيشت و زندگى مادى را کفاره مهم ترين گناهان ذکر مى کند، چنان که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى فرمايد: «إنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوبآ لا يُکَفِّرُها صَلاةٌ وَلا صَدَقَةٌ قيلَ: يا رَسُولَ اللهِ فَما يُکَفِّرُها؟ قالَ: الْهُمُومُ في طَلَبِ الْمَعيشَةِ؛ بعضى از گناهان را نماز و صدقه وزکات هم نمى تواند جبران کند. عرض کردند: اى رسول خدا! پس چه چيز آن ها را جبران مى کند؟ فرمود: به فکر معيشت و زندگى بودن و براى آن تلاش کردن».
از طرف ديگر نيز به اين نکته اشاره مى کند که خداوند براى حل مشکل فقر، امکانات کافى در روى زمين آفريده است ازجمله آب و زمين که اگر کسى در اختيار دارد و براى عمران و آبادى و بهره گيرى از آن تلاش کند مى تواند فقر را از خود دور سازد، چنان که در حديث معروفى مى خوانيم: «مَنْ وَجَدَ ماءً وَتُرابآ ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللهُ؛ دور باد از رحمت خدا کسى که آب و زمينى به دست آورد و باز هم فقير باشد».
ازسويى ديگر به حکومت اسلامى توصيه مى کند که مسئله فقرزدايى را در رأس کارهاى خود قرار دهد و با استفاده از زکات و خمس و انفال و مال الخراج، و مبارزه با احتکار، و تعيين قيمت در صورت لزوم و دعوت به ساده زيستن با فقر مبارزه کند.
امروز نيز اگر جوامع اسلامى بخواهند عزت و احترام و سربلندى و استقلال خويش را بازيابند بايد از طريق همکارى با يکديگر را استفاده از تمام منابعى که خدا به صورت فراوان در اختيار آنان گذاشته است با فقر مبارزه کنند. 2. پاسخ به يک سؤال
بعضى مى گويند: همان گونه که در روايات مذکور و امثال آن به شدت از فقر مذمت شده و حتى فقر مايه روسياهى در دو جهان شمرده شده است: «اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجْهِ فِي الدّارَيْنِ» در پاره اى از روايات نيز از فقر مدح بليغى شده؛ ازجمله پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: «الْفَقْرُ فَخْري وَبِهِ أفْتَخِرُ» و حتى قرآن مجيد همه افراد را مخاطب ساخته و مى گويد: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ)؛ «اى مردم! شما همگى نيازمند به خداييد» دليل اين تضاد چيست؟
جواب روشن است، آنچه مايه افتخار انسان است فقر الى اللّه است نه فقر دربرابر انسان ها و به بيان ديگر: فخر و افتخار اين است که انسان خداوند را منبع تمام خيرات بداند و خود را در همه چيزها نيازمند او بشمارد و با امکاناتى که خدا به او داده است از مواهب الهى بهره گيرد.
اين احتمال نيز هست که منظور از «فقر» ممدوح همان زندگى ساده و زاهدانه است که بعضى آن را فقر مادى مى پندارند ولى انبيا و اوليا به چنين زندگى اى افتخار مى کردند همان گونه که مولاى ما على (عليه السلام) به لباس و غذاى بسيار ساده افتخار مى کرد.
شرح مبسوطى را درباره فقر مذموم و ممدوح در جلد هشتم همين کتاب در شرح خطبه 225 صفحه 429 به بعد آورده ايم.
* * * .
امام (عليه السلام) در اين گفتار کوتاه و حکيمانه به آثار زيان بار فقر و تهى دستى اشاره کرده، مى فرمايد: «فقر، مرگ بزرگ تر است»؛ (الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ).
درمورد نکوهش فقر در همين کلمات قصار تعبيرات متعددى ديده مى شود؛ ازجمله در حکمت 3 آمده بود: «وَالْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِينَ عَنْ حُجَّتِهِ؛ فقر، انسان هوشمند را از بيان دليل و حجت خود گنگ مى سازد». در حکمت 56 آمده بود : «وَالْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ؛ فقير حتى در وطنش غريب است». در حکمت 319 مى خوانيم: «فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ؛ فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب کينه مى گردد». و در حکمت 372 آمده است: «إذا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ؛ هرگاه اغنيا از کمک به ديگران بخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنيايشان مى فروشند».
از مجموع اين کلمات حکيمانه و ساير رواياتى که از رسول خدا و ائمه هدى: به ما رسيده به خوبى استفاده مى شود که اسلام براى مسئله فقرزدايى اهميت بسيار قائل است.
در حديث معروف رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) که در کتاب کافى آمده است مى خوانيم: «کادَ الْفَقْرُ أنْ يَکُونَ کُفْرآ؛ نزديک است که فقر، انسان را به مرحله کفر برساند». دليل تمام اين موارد اين است که فقر زمينه انواع انحرافات عقيدتى و اخلاقى را به ويژه در وجود افراد کم ظرفيت فراهم مى سازد. بسيار ديده شده است که افراد فقير کلمات کفرآميز بر زبان جارى مى کنند و هنگامى که زن و فرزند خود را گرسنه مى بينند دست به هر کارى مى زنند، قوانين اجتماعى را مى شکنند، آداب واخلاق انسانى را به فراموشى مى سپارند و براى رفع فقر خود هر کارى را مجاز مى شمارند و اگر شخص فقير کم ظرفيت واقعاً کافر نشود، به مرز کفر نزديک مى گردد و حداقل رضايت به قضاى الهى را از دست مى دهد.
اين احتمال نيز مى رود که مراد از کفر، کفر عملى باشد که همان آلوده شدن به انواع معصيت هاست.
تعبير «الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ؛ مرگ بزرگ تر» اشاره به اين است که انسان به هنگام مرگ، حداقل از مشکلات اين جهان آسوده مى شود در حالى که فقيرى که با فقر دست و پنجه نرم مى کند گويى پيوسته در حال جان دادن است.
بنابراين همان گونه که ما هنگام بيمارى و تهديد به مرگِ جسمانى به دنبال طبيب و درمان به هر سو مى رويم، هنگامى هم که فقر دامان فرد يا جامعه را مى گيرد بايد براى نجات از آن تلاش و کوشش کنيم. نکته ها
1. فقرزدايى در تعليمات اسلام
توجه اسلام، تنها به زندگى جاويدان آخرت نيست بلکه به زندگى آبرومند اين دنيا نيز که مقدمه اى براى آن است توجه فوق العاده اى دارد، ازجمله اين که مسئله فقرزدايى را يکى از مهم ترين دستورات خود قرار داده و راهکارهاى آن را نشان داده است.
از يک طرف به همه دستور سعى و کوشش و کسب و کار مى دهد و جوان بى کار را بى منزلت مى شمرد و اداى حق کارگران و کارمندان را از مهم ترين واجبات مى داند، بلکه کار را از مهم ترين عبادات قلمداد مى کند، کارگر خسته در حال خواب را در حال عبادت مى داند تا آن جا که توجه به معيشت و زندگى مادى را کفاره مهم ترين گناهان ذکر مى کند، چنان که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى فرمايد: «إنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوبآ لا يُکَفِّرُها صَلاةٌ وَلا صَدَقَةٌ قيلَ: يا رَسُولَ اللهِ فَما يُکَفِّرُها؟ قالَ: الْهُمُومُ في طَلَبِ الْمَعيشَةِ؛ بعضى از گناهان را نماز و صدقه وزکات هم نمى تواند جبران کند. عرض کردند: اى رسول خدا! پس چه چيز آن ها را جبران مى کند؟ فرمود: به فکر معيشت و زندگى بودن و براى آن تلاش کردن».
از طرف ديگر نيز به اين نکته اشاره مى کند که خداوند براى حل مشکل فقر، امکانات کافى در روى زمين آفريده است ازجمله آب و زمين که اگر کسى در اختيار دارد و براى عمران و آبادى و بهره گيرى از آن تلاش کند مى تواند فقر را از خود دور سازد، چنان که در حديث معروفى مى خوانيم: «مَنْ وَجَدَ ماءً وَتُرابآ ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللهُ؛ دور باد از رحمت خدا کسى که آب و زمينى به دست آورد و باز هم فقير باشد».
ازسويى ديگر به حکومت اسلامى توصيه مى کند که مسئله فقرزدايى را در رأس کارهاى خود قرار دهد و با استفاده از زکات و خمس و انفال و مال الخراج، و مبارزه با احتکار، و تعيين قيمت در صورت لزوم و دعوت به ساده زيستن با فقر مبارزه کند.
امروز نيز اگر جوامع اسلامى بخواهند عزت و احترام و سربلندى و استقلال خويش را بازيابند بايد از طريق همکارى با يکديگر را استفاده از تمام منابعى که خدا به صورت فراوان در اختيار آنان گذاشته است با فقر مبارزه کنند. 2. پاسخ به يک سؤال
بعضى مى گويند: همان گونه که در روايات مذکور و امثال آن به شدت از فقر مذمت شده و حتى فقر مايه روسياهى در دو جهان شمرده شده است: «اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجْهِ فِي الدّارَيْنِ» در پاره اى از روايات نيز از فقر مدح بليغى شده؛ ازجمله پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: «الْفَقْرُ فَخْري وَبِهِ أفْتَخِرُ» و حتى قرآن مجيد همه افراد را مخاطب ساخته و مى گويد: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ)؛ «اى مردم! شما همگى نيازمند به خداييد» دليل اين تضاد چيست؟
جواب روشن است، آنچه مايه افتخار انسان است فقر الى اللّه است نه فقر دربرابر انسان ها و به بيان ديگر: فخر و افتخار اين است که انسان خداوند را منبع تمام خيرات بداند و خود را در همه چيزها نيازمند او بشمارد و با امکاناتى که خدا به او داده است از مواهب الهى بهره گيرد.
اين احتمال نيز هست که منظور از «فقر» ممدوح همان زندگى ساده و زاهدانه است که بعضى آن را فقر مادى مى پندارند ولى انبيا و اوليا به چنين زندگى اى افتخار مى کردند همان گونه که مولاى ما على (عليه السلام) به لباس و غذاى بسيار ساده افتخار مى کرد.
شرح مبسوطى را درباره فقر مذموم و ممدوح در جلد هشتم همين کتاب در شرح خطبه 225 صفحه 429 به بعد آورده ايم.
* * * .