حکمت 174
شرح و تفسیر حکمت 174
راه پيروزى بر دشمن
امام (عليه السلام) در اين گفتار پر نور راه پيروزى بر دشمنان نيرومند را تبيين مى کند، مى فرمايد: «کسى که سرنيزه خشم را براى (رضاى) خدا تيز کند توانايى بر قتل سردمداران باطل پيدا خواهد کرد»؛ (مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ).
اشاره به اين که راه رسيدن به پيروزى در مقابل دشمنان سرسخت و نيرومند دو چيز است: آمادگى کامل، و خلوص نيت و توکل بر خدا. هرگاه اين دو با هم جمع شوند سرسخت ترين دشمنان را مى توان به زانو درآورد.
قرآن مجيد روى هر دو عامل تکيه کرده، در يک جا مى فرمايد: (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ)؛ «براى مقابله با آن ها (= دشمنان)، هر چه در توان داريد از نيرو و... آماده سازيد».
درجاى ديگرمى فرمايد:«(وَ لاتَهِنُوا وَ لاتَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)؛ «هرگز سست نشويد! و غمگين نگرديد؛ و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد».
منظور از «غضب» در اين گفتار حکيمانه امام (عليه السلام) خشم هاى زودگذر بى دليل نيست بلکه منظور قوت اراده و تصميم جدى براى مبارزه با دشمن آن هم براى خدا، تقويت آيين و دفاع از بندگان اوست. «اَشدّاءِ الْباطل» سردمداران و نيرومندان آن ها هستند.
تعبير «قتل» اشاره به هر نوع پيروزى بر آن ها و خاموش کردن و از بين بردن نفوذ آن ها در جوامع بشرى است.
غضب و خشم غالباً نکوهيده است، زيرا در آن حالت، انسان از مرز حق بيرون مى رود و دست به کارهايى مى زند که سبب پشيمانى گاه تا آخر عمر مى شود، از اين رو امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «الْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ».
ولى گاه به سبب کارهاى خلافى مانند: آشکار شدن منکرات، غصب حقوق ضعيفان، تعرض به نواميس مردم، ايجاد ناامنى در جامعه اسلامى و غلبه هوا و هوس بر اجتماع؛ انسانِ مؤمن، بيدار و غيور، خشمگين مى شود؛ نه خشمى زودگذر بلکه خشمى عميق و براى خدا و مى دانيم که در حالت خشم تمام نيروهاى انسان بسيج مى گردند و گاه يک انسان معمولى قدرت چندين نفر را پيدا مى کند و آمادگى براى مبارزه با باطل به دست مى آورد.
به همين دليل قرآن مجيد خشمگين شدن موسى (عليه السلام) را بعد از بازگشت از کوه طور و مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل به شکلى مثبت و کارى صحيح بيان کرده است، آن جا که مى فرمايد: (فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفآ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدآ حَسَنآ أَفَطَالَ عَلَيْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُّمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْکُمْ غَضَبٌ مِّنْ رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَّوْعِدِى)؛ «موسى خشمگين و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت و گفت: اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيکويى به شما نداد؟! آيا مدّت (جدايى من از) شما به طول انجاميد، يا مى خواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که از وعده من تخلّف کرديد؟!». در آيه آخر سوره فتح نيز درباره مؤمنان راستين تعبير به (أَشِدَّآءُ عَلَى الْکُفَّارِ) شده است.
در حديثى نيز که علامه مجلسى؛ در بحارالانوار آورده مى خوانيم: هنگامى که اميرمؤمنان على (عليه السلام) درباره اموال غنايم، به بعضى از جنگجويان سختگيرى کرد گروهى از آن حضرت شاکى بودند. پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) دستور داد منادى در ميان مردم ندا دهد: «ارْفَعُوا ألْسِنَتَکُمْ عَنْ عَليّ بْنِ أبيطالبٍ فَإنّه خَشِنٌ في ذاتِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ غَيْرُ مُداهِنٍ في دينِهِ؛ اى مردم! زبان شکايت را از على بن ابى طالب برداريد، چرا که او درباره اوامر الهى سختگير است و سازش کارى را در دينش مجاز نمى شمرد». مردمى که اين سخن را شنيدند لب از شکايت فرو بستند و دانستند که اين گونه سختگيرى ها مطلوب خدا و پيغمبر (صلي الله عليه و آله) است.
در حديث مشهورى نيز مى خوانيم که پيغمبر (صلي الله عليه و آله) روزى از مردم سؤال کرد: «أيُّ عُرَى الاْيمانِ أوْثَقٌ؛ کدام يک از دستگيره هاى ايمان محکم تر است؟» جمعى گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند؛ بعضى نماز، برخى ديگر زکات، عده اى روزه، گروهى حج و عمره و جمعى ديگر جهاد را ذکر کردند. پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «آنچه گفتيد داراى فضيلت است ولى پاسخ من نيست (سپس فرمود:) محکم ترين دستگيره هاى ايمان حبُّ فى الله و بغض فى الله و دوست داشتن اولياءالله و بيزارى از دشمنان خداست».
اين سخن را با حديثى که علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است پايان مى دهيم، او مى گويد: در روايتى آمده است که خداى متعال به موسى (عليه السلام) گفت : «هَلْ عَمِلْتَ لِي عَمَلاً؟! قالَ: صَلَّيْتُ لَکَ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقُتُ وَ ذَکَرْتُ لَکَ، قالَ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى: وَ امَّا الصَّلاةَ فَلَکَ بُرهانٌ، وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ، وَ الذِّکُرْ نُورٌ، فَاىُّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِي؟! قالَ مُوْسى: دُلَّنِي عَلَى العَمَلِ الَّذي هُوَ لَکَ، قالَ: يا مُوسى هَلْ والَيْتَ لِي وَلِيّاً وَ هَلْ عادَيْتَ لى عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسى أنَّ افْضَلَ الأَعْمالِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ؛ آيا هرگز براى من کارى انجام داده اى؟ موسى عرض کرد: براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام و صدقه داده ام. خداوند متعال به او فرمود: اما نماز براى تو نشانه ايمان است و روزه سپرى در برابر آتش و انفاق سايه اى در محشر و ذکر خدا نور است کدام عمل را براى من به جا آورده اى اى موسى! عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در اين مورد راهنمايى فرما. فرمود: آيا کسى را براى من دوست داشته اى و براى من کسى را دشمن داشته اى؟ در اين جا بود که موسى دانست بهترين اعمال، دوستى براى خدا و دشمنى براى خداست». .
امام (عليه السلام) در اين گفتار پر نور راه پيروزى بر دشمنان نيرومند را تبيين مى کند، مى فرمايد: «کسى که سرنيزه خشم را براى (رضاى) خدا تيز کند توانايى بر قتل سردمداران باطل پيدا خواهد کرد»؛ (مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ).
اشاره به اين که راه رسيدن به پيروزى در مقابل دشمنان سرسخت و نيرومند دو چيز است: آمادگى کامل، و خلوص نيت و توکل بر خدا. هرگاه اين دو با هم جمع شوند سرسخت ترين دشمنان را مى توان به زانو درآورد.
قرآن مجيد روى هر دو عامل تکيه کرده، در يک جا مى فرمايد: (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ)؛ «براى مقابله با آن ها (= دشمنان)، هر چه در توان داريد از نيرو و... آماده سازيد».
درجاى ديگرمى فرمايد:«(وَ لاتَهِنُوا وَ لاتَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)؛ «هرگز سست نشويد! و غمگين نگرديد؛ و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد».
منظور از «غضب» در اين گفتار حکيمانه امام (عليه السلام) خشم هاى زودگذر بى دليل نيست بلکه منظور قوت اراده و تصميم جدى براى مبارزه با دشمن آن هم براى خدا، تقويت آيين و دفاع از بندگان اوست. «اَشدّاءِ الْباطل» سردمداران و نيرومندان آن ها هستند.
تعبير «قتل» اشاره به هر نوع پيروزى بر آن ها و خاموش کردن و از بين بردن نفوذ آن ها در جوامع بشرى است.
غضب و خشم غالباً نکوهيده است، زيرا در آن حالت، انسان از مرز حق بيرون مى رود و دست به کارهايى مى زند که سبب پشيمانى گاه تا آخر عمر مى شود، از اين رو امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «الْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ».
ولى گاه به سبب کارهاى خلافى مانند: آشکار شدن منکرات، غصب حقوق ضعيفان، تعرض به نواميس مردم، ايجاد ناامنى در جامعه اسلامى و غلبه هوا و هوس بر اجتماع؛ انسانِ مؤمن، بيدار و غيور، خشمگين مى شود؛ نه خشمى زودگذر بلکه خشمى عميق و براى خدا و مى دانيم که در حالت خشم تمام نيروهاى انسان بسيج مى گردند و گاه يک انسان معمولى قدرت چندين نفر را پيدا مى کند و آمادگى براى مبارزه با باطل به دست مى آورد.
به همين دليل قرآن مجيد خشمگين شدن موسى (عليه السلام) را بعد از بازگشت از کوه طور و مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل به شکلى مثبت و کارى صحيح بيان کرده است، آن جا که مى فرمايد: (فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفآ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدآ حَسَنآ أَفَطَالَ عَلَيْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُّمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْکُمْ غَضَبٌ مِّنْ رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَّوْعِدِى)؛ «موسى خشمگين و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت و گفت: اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيکويى به شما نداد؟! آيا مدّت (جدايى من از) شما به طول انجاميد، يا مى خواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که از وعده من تخلّف کرديد؟!». در آيه آخر سوره فتح نيز درباره مؤمنان راستين تعبير به (أَشِدَّآءُ عَلَى الْکُفَّارِ) شده است.
در حديثى نيز که علامه مجلسى؛ در بحارالانوار آورده مى خوانيم: هنگامى که اميرمؤمنان على (عليه السلام) درباره اموال غنايم، به بعضى از جنگجويان سختگيرى کرد گروهى از آن حضرت شاکى بودند. پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) دستور داد منادى در ميان مردم ندا دهد: «ارْفَعُوا ألْسِنَتَکُمْ عَنْ عَليّ بْنِ أبيطالبٍ فَإنّه خَشِنٌ في ذاتِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ غَيْرُ مُداهِنٍ في دينِهِ؛ اى مردم! زبان شکايت را از على بن ابى طالب برداريد، چرا که او درباره اوامر الهى سختگير است و سازش کارى را در دينش مجاز نمى شمرد». مردمى که اين سخن را شنيدند لب از شکايت فرو بستند و دانستند که اين گونه سختگيرى ها مطلوب خدا و پيغمبر (صلي الله عليه و آله) است.
در حديث مشهورى نيز مى خوانيم که پيغمبر (صلي الله عليه و آله) روزى از مردم سؤال کرد: «أيُّ عُرَى الاْيمانِ أوْثَقٌ؛ کدام يک از دستگيره هاى ايمان محکم تر است؟» جمعى گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند؛ بعضى نماز، برخى ديگر زکات، عده اى روزه، گروهى حج و عمره و جمعى ديگر جهاد را ذکر کردند. پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «آنچه گفتيد داراى فضيلت است ولى پاسخ من نيست (سپس فرمود:) محکم ترين دستگيره هاى ايمان حبُّ فى الله و بغض فى الله و دوست داشتن اولياءالله و بيزارى از دشمنان خداست».
اين سخن را با حديثى که علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است پايان مى دهيم، او مى گويد: در روايتى آمده است که خداى متعال به موسى (عليه السلام) گفت : «هَلْ عَمِلْتَ لِي عَمَلاً؟! قالَ: صَلَّيْتُ لَکَ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقُتُ وَ ذَکَرْتُ لَکَ، قالَ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى: وَ امَّا الصَّلاةَ فَلَکَ بُرهانٌ، وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ، وَ الذِّکُرْ نُورٌ، فَاىُّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِي؟! قالَ مُوْسى: دُلَّنِي عَلَى العَمَلِ الَّذي هُوَ لَکَ، قالَ: يا مُوسى هَلْ والَيْتَ لِي وَلِيّاً وَ هَلْ عادَيْتَ لى عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسى أنَّ افْضَلَ الأَعْمالِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ؛ آيا هرگز براى من کارى انجام داده اى؟ موسى عرض کرد: براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام و صدقه داده ام. خداوند متعال به او فرمود: اما نماز براى تو نشانه ايمان است و روزه سپرى در برابر آتش و انفاق سايه اى در محشر و ذکر خدا نور است کدام عمل را براى من به جا آورده اى اى موسى! عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در اين مورد راهنمايى فرما. فرمود: آيا کسى را براى من دوست داشته اى و براى من کسى را دشمن داشته اى؟ در اين جا بود که موسى دانست بهترين اعمال، دوستى براى خدا و دشمنى براى خداست». .