حکمت 217

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
فِي تَقَلُّبِ الأَحْوَالِ، عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
در دگرگونى حالات، گوهر مردان شناخته مى شود.

شرح و تفسیر حکمت 217
راه شناخت افراد
امام (عليه السلام) مى فرمايد: «در دگرگونى حالات، گوهر مردان شناخته مى شود»؛ (فِي تَقَلُّبِ الأَحْوَالِ، عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ).
در کافى در ادامه اين کلام نورانى آمده است «وَ الاْيّامُ تُوضِحُ لَکَ السَّرائِرَ الْکامِنَةَ؛ و گذشت روزها اسرار پنهانى را بر تو آشکار مى سازد».
«جواهر» جمع «جوهر» به معناى اشياى گران بهايى است که از معدن استخراج مى کنند، به ذات و طبيعت هر چيزى نيز اطلاق مى شود و در اين جا نيز منظور همين است.
ظاهر و باطن بسيارى از افراد، مختلف است؛ ظاهرى آراسته دارند در حالى که درون آن ها آلوده است. ظاهرش پاک دامن، زاهد، شجاع و پرمحبت است؛ ولى باطن کاملاً برخلاف آن است و گاه به عکس، افرادى ظاهرآ کم استقامت، فاقد سخاوت و بى تفاوت به نظر مى رسند در حالى که در باطن شجاع و نيرومند و باتقوا هستند. چگونه مى توان به اين تفاوت ها پى برد و درون اشخاص را کشف کرد و معيارى براى همکارى و عدم همکارى با آن ها يافت؟ بهترين راه همان است که مولا (عليه السلام) در کلام مورد بحث فرموده است. هنگامى که طوفان هاى اجتماعى مى وزد و تحولات آشکار مى شود و صفحات اجتماع زيرورو مى گردد اين جاست که افراد باطن خود را که در حال عادى نشان نمى دادند آشکار مى سازند.
به تعبير ديگر، بهترين راه براى شناخت حقيقت و باطن هر چيز، تجربه و آزمايش و امتحان است. اين حکم درباره انسان ها نيز صادق است و بهترين طريق تجربه، حالاتى است که از خود در دگرگونى هاى اجتماعى بروز مى دهند؛ ديروز ثروتى نداشت، امروز به نوايى رسيده و يا مقامى نداشت و مقامى به دست آورده است. گاه چنان بر مرکب غرور سوار مى شود که هيچ کس به گرد او نمى رسد. اين ها در امتحان شخصيت مردود شده اند؛ ولى به عکس، افرادى را مى بينيم که نه مال و ثروت و نه جاه و مقام و نه مشکلات زندگى هيچ يک بر آن ها تأثيرى نمى گذارد؛ همان راه مستقيمى را مى پيمايند که پيش از اين مى پيمودند و همان مناسبات خوبى را با دوستانشان دارند که در گذشته داشتند.
«تَقَلُّب اَحوال» مفهوم جامعى دارد که هر گونه دگرگونى زندگى را شامل مى شود: رسيدن به مال و ثروت يا فقر، پيدا کردن مقام يا سقوط از آن، بهبودى و تندرستى يا بيمارى، فراهم آمدن اسباب شادى يا مصائب و حوادث دردناک، اين ها و مانند اين ها بوته هاى امتحانى هستند که انسان ها در آن آزموده مى شوند. درست مانند بوته و کوره هاى معمولى که طلاى ناب را در آن مى آزمايند و يا سياه سيم زراندود را به آن مى برند تا باطن آن آشکار شود.
به گفته شاعر:
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان *** تا سيه روى شود هر که در او غش باشد نيز به گفته شاعرى ديگر:
سياه سيم زراندود چون به بوته برند *** خلاف آن به درآيد که خلق پندارند!
تاريخ اسلام، نمودار عجيبى از همين کلام حکمت آميز است؛ افرادى از ياران پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بودند که در غزوات اسلامى به عنوان مجاهدى خستگى ناپذير و افسرى فداکار درخشيدند؛ ولى بعد از رحلت پيغمبر گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله) براثر حب جاه و مقام يا مال و ثروت راه خود را جدا کردند و با توجه به آنچه در حکمت 441 خواهد آمد که «الْوِلايَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ؛ پست هاى مهم، ميدان مسابقه و آزمايش مردان است» کارهايى براى رسيدن به مال و مقام دنيا انجام دادند که هيچ کس از آن ها انتظار نداشت.
در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) در غررالحکم مى خوانيم: «الْغِنى وَ الْفَقْرُ يَکْشِفانِ جَواهِرَ الرِّجالِ وَ أوْصافَها؛ بى نيازى و فقر، باطن افراد و اوصاف آن ها را آشکار مى سازد».
مرحوم کلينى در کافى در حديث معتبرى نقل مى کند که بعد از قتل «عثمان»، اميرمؤمنان على (عليه السلام) به منبر رفت و خطبه اى خواند و در ضمن آن خطبه فرمود : «... يَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِيَّه (صلي الله عليه و آله) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلاکُمْ وَ أَعْلاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا؛ سوگند به خدايى که محمد را به حق مبعوث ساخت! همگى با يکديگر مخلوط و سپس غربال خواهيد شد (تا خالص از ناخالص درآيد و پيروان حق از پيروان باطل جدا شوند) تا آن جا که افراد پايين نشين، بالا و افراد بالانشين پايين قرار خواهند گرفت و آن ها که در اسلام پيشگام بودند و برکنار گشتند سر کار خواهند آمد و کسانى که (با حيله و تزوير) پيشى گرفتند کنار مى روند».
اين سخن را با ذکر آيه اى از قرآن مجيد که در واقع همه اين روايات به آن بازمى گردد پايان مى دهيم آن جا که مى فرمايد: (وَ تِلْکَ الأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ * وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْکافِرينَ)؛ «و ما اين روزها(ى پيروزى و شکست) را در ميان مردم مى گردانيم؛ (و اين خاصيّت زندگى دنياست) تا خدا، افرادى را که ايمان آورده اند، مشخص سازد؛ و (خداوند) از ميان خودتان، شاهدانى بگيرد. و خدا ستمکاران را دوست نمى دارد و تا خداوند، افراد باايمان را خالص گرداند (و ورزيده شوند)؛ و کافران را (به تدريج) نابود سازد». .
پاورقی ها
سند گفتار حکيمانه:
مرحوم خطيب در مصادر نهج البلاغه در ذيل اين کلام شريف مى گويد: قبل از نهج البلاغه در کتاب تحف العقول و روضه کافى ذکر شده و بعد از نهج البلاغه، قاضى قضاعى در کتاب الدستور با تفاوتى و همچنين طرطوشى در سراج الملوک و کراجکى در کنز الفوائد آن را آورده اند و تفاوت آنها نشان مى دهد که آنها نيزاين کلام حکيمانه را از منابع ديگرى اخذ کرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 174).
مرحوم صدوق نيز قبل از سيد رضى آن را در کتاب مشهور خود من لا يحضره الفقيه ضمن وصاياى اميرمؤمنان به فرزندش (عليهما السلام) آورده است. (ج 4، ص 388). همچنين در غررالحکم (ح 1747) نيز اين کلام حکيمانه با تفاوتى به اين صورت نقل شده است: «في تَصاريفَ الاْحْوالِ تُعْرَفُ جَواهِرُ الرِّجالِ».
در متن بسيارى از نسخ نهج البلاغه «علم» به صورت مصدرى آمده در حالى که در نسخ ديگرى «عُلِمَ» به صورت فعل ماضى مجهول است و اين نسخه علاوه بر اين که با آهنگ جمله بيشتر سازگار است با نسخه اى که از غررالحکم نقل کرديم که به جاى آن «تُعْرَفُ» آمده و نسخه اى که در کنز الفوائد به صورت «عُرِفَ» آمده و نسخه اى که در سراج الملوک به صورت «تُعلَمُ» آمده نيز سازگارتر است.
کافى، ج 8، ص 23. غررالحکم، ح 8269. کافى، ج 1، ص 369، ح 1؛ در نهج البلاغه نيز اين حديث شريف در خطبه 16 با تفاوت هايى آمده است. آل عمران، آيات 140 و 141.