حکمت 221
شرح و تفسیر حکمت 221
بدترين توشه راه آخرت
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه به يکى از آثار سوء ظلم و ستمکارى اشاره کرده است، مى فرمايد: «بدترين توشه براى آخرت ستم به بندگان (خدا) است»؛ (بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ، الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ).
مى دانيم دنيا سرايى است که همگان از آن براى رفتن به سوى آخرت توشه برمى دارند و هر کسى به فراخور حال و اعمال خود توشه اى تهيه مى بيند. قرآن مجيد مى گويد: (وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)؛ «و زاد و توشه تهيه کنيد، و بهترين زاد و توشه، پرهيزکارى است». ولى گروهى به جاى آن ظلم و ستم به
بندگان خدا را توشه اين سفر سرنوشت ساز قرار مى دهند که به گفته امام (عليه السلام) بدترين توشه هاست.
زيرا گناهانى که جنبه معصيت الله دارد و يا به تعبير ديگر، ظلم به خويشتن است با توبه آمرزيده مى شود و حتى بدون توبه اميد عفو الهى و شفاعت درباره آن وجود دارد، همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: (قُلْ يَا عِبَادِى الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَّحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعآ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) زيرا او بخشنده مهربان است. ولى آن جا که پاى ظلم به ديگران به ميدان مى آيد نه با آب توبه شسته مى شود و نه با عنايت شفاعت و جز با رضايت صاحب حق نجات از عواقب آن ممکن نيست و به همين دليل امام (عليه السلام) آن را بدترين زاد و توشه قيامت شمرده است.
بديهى است که زاد و توشه چيزى است که در راه سفر و در مقصد به انسان کمک مى کند و به يقين ظلم چنين موقعيتى را ندارد، بنابراين انتخاب اين لفظ در اين جا نوعى کنايه بليغ است، درست مانند اين که انسان در سفرهاى دنيا به جاى حمل مواد غذايى مشتى از سموم با خود ببرد! به او مى گوييم: بدترين توشه اين است که به جاى غذا سموم با خود حمل کنى.
امام (عليه السلام) در خطبه 176 نهج البلاغه بعد از آن که ظلم را به سه بخش تقسيم مى کند مى فرمايد: «وَ أَمَّا آلظُّلْمُ آلَّذِي لا يُتْرَکُ فَظُلْمُ آلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً. الْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِالْمُدَى وَ لاَ ضَرْباً بِالسِّيَاطِ، وَ لکِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذلِکَ مَعَهُ؛ اما ظلمى که هرگز رها نمى شود ستمى است که بندگان به يکديگر مى کنند که قصاص در آن جا شديد است اين قصاص مجروح ساختن با کارد يا زدن تازيانه (مانند قصاص در دنيا) نيست بلکه چيزى است که اين ها در برابرش ناچيز است».
درباره آثار سوء ظلم در آيات قرآن و روايات اسلامى بحث هاى بسيار وسيع و گسترده اى آمده است.
قابل توجه اين که در آيه 45 سوره انعام درباره اقوام ظالمى که به سرنوشت دردناکى مبتلا شدند مى خوانيم: (فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)؛ «و (به اين ترتيب،) ريشه گروهى که ستم کرده بودند، قطع شد وستايش مخصوص خداوند، پروردگار جهانيان است». در اين جا خداوند به دليل ريشه کن کردن ظالمان، حمد و ثناى خويش مى گويد. از ديگر آثار ظلم اين است که در آن روز که اعمال انسان اعم از خوب و بد هرکدام به صورت مناسبى مجسم مى شوند ظلم به صورت ظلماتى که اطراف وجود ظالم را فرامى گيرد تجسم مى يابد همان گونه که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در حديثى فرمود: «اِتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُماتٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ».
مرحوم کلينى در اصول کافى در حديثى از امام باقر (عليه السلام) نقل مى کند که هنگامى که رحلت پدرم على بن الحسين فرارسيد مرا به سينه خود چسبانيد، سپس فرمود: «فرزندم من تو را به چيزى وصيت مى کنم که پدرم در آستانه شهادت مرا به آن توصيه کرد و گفت: اين چيزى است که پدرش (على (عليه السلام)) به او توصيه کرده است فرمود: «يا بُنَيَّ إيّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْکَ ناصِرآ إلّا اللهُ؛ از ستم کردن به کسى که هيچ يار و ياورى جز خدا ندارد بترس».
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه به يکى از آثار سوء ظلم و ستمکارى اشاره کرده است، مى فرمايد: «بدترين توشه براى آخرت ستم به بندگان (خدا) است»؛ (بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ، الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ).
مى دانيم دنيا سرايى است که همگان از آن براى رفتن به سوى آخرت توشه برمى دارند و هر کسى به فراخور حال و اعمال خود توشه اى تهيه مى بيند. قرآن مجيد مى گويد: (وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)؛ «و زاد و توشه تهيه کنيد، و بهترين زاد و توشه، پرهيزکارى است». ولى گروهى به جاى آن ظلم و ستم به
بندگان خدا را توشه اين سفر سرنوشت ساز قرار مى دهند که به گفته امام (عليه السلام) بدترين توشه هاست.
زيرا گناهانى که جنبه معصيت الله دارد و يا به تعبير ديگر، ظلم به خويشتن است با توبه آمرزيده مى شود و حتى بدون توبه اميد عفو الهى و شفاعت درباره آن وجود دارد، همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: (قُلْ يَا عِبَادِى الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَّحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعآ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) زيرا او بخشنده مهربان است. ولى آن جا که پاى ظلم به ديگران به ميدان مى آيد نه با آب توبه شسته مى شود و نه با عنايت شفاعت و جز با رضايت صاحب حق نجات از عواقب آن ممکن نيست و به همين دليل امام (عليه السلام) آن را بدترين زاد و توشه قيامت شمرده است.
بديهى است که زاد و توشه چيزى است که در راه سفر و در مقصد به انسان کمک مى کند و به يقين ظلم چنين موقعيتى را ندارد، بنابراين انتخاب اين لفظ در اين جا نوعى کنايه بليغ است، درست مانند اين که انسان در سفرهاى دنيا به جاى حمل مواد غذايى مشتى از سموم با خود ببرد! به او مى گوييم: بدترين توشه اين است که به جاى غذا سموم با خود حمل کنى.
امام (عليه السلام) در خطبه 176 نهج البلاغه بعد از آن که ظلم را به سه بخش تقسيم مى کند مى فرمايد: «وَ أَمَّا آلظُّلْمُ آلَّذِي لا يُتْرَکُ فَظُلْمُ آلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً. الْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِالْمُدَى وَ لاَ ضَرْباً بِالسِّيَاطِ، وَ لکِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذلِکَ مَعَهُ؛ اما ظلمى که هرگز رها نمى شود ستمى است که بندگان به يکديگر مى کنند که قصاص در آن جا شديد است اين قصاص مجروح ساختن با کارد يا زدن تازيانه (مانند قصاص در دنيا) نيست بلکه چيزى است که اين ها در برابرش ناچيز است».
درباره آثار سوء ظلم در آيات قرآن و روايات اسلامى بحث هاى بسيار وسيع و گسترده اى آمده است.
قابل توجه اين که در آيه 45 سوره انعام درباره اقوام ظالمى که به سرنوشت دردناکى مبتلا شدند مى خوانيم: (فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)؛ «و (به اين ترتيب،) ريشه گروهى که ستم کرده بودند، قطع شد وستايش مخصوص خداوند، پروردگار جهانيان است». در اين جا خداوند به دليل ريشه کن کردن ظالمان، حمد و ثناى خويش مى گويد. از ديگر آثار ظلم اين است که در آن روز که اعمال انسان اعم از خوب و بد هرکدام به صورت مناسبى مجسم مى شوند ظلم به صورت ظلماتى که اطراف وجود ظالم را فرامى گيرد تجسم مى يابد همان گونه که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در حديثى فرمود: «اِتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُماتٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ».
مرحوم کلينى در اصول کافى در حديثى از امام باقر (عليه السلام) نقل مى کند که هنگامى که رحلت پدرم على بن الحسين فرارسيد مرا به سينه خود چسبانيد، سپس فرمود: «فرزندم من تو را به چيزى وصيت مى کنم که پدرم در آستانه شهادت مرا به آن توصيه کرد و گفت: اين چيزى است که پدرش (على (عليه السلام)) به او توصيه کرده است فرمود: «يا بُنَيَّ إيّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْکَ ناصِرآ إلّا اللهُ؛ از ستم کردن به کسى که هيچ يار و ياورى جز خدا ندارد بترس».
پاورقی ها
بقره، آيه 197.
زمر، آيه 53. مرحوم علامه مجلسى اين مضمون را در حديثى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل کرده که مى فرمايد: «إِنَّ اللهَ يُمْهِلُ الظّالمَ حَتّى يَقُولُ قَدْ أهْمَلَني ثُمَّ يَأْخُذُهُ أَخْذَةً رابِيَةً إنَّ اللهَ حَمِدَ نَفْسَهُ عِنْدَ هَلاکِ الظّالِمينَ فَقالَ (فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)». (بحارالانوار، ج 72، ص 322، ح 52، أنعام، آيه 45). کافى، ج 2، ص 332، ح 10. کافى، ج 2، ص 331، ح 5.
زمر، آيه 53. مرحوم علامه مجلسى اين مضمون را در حديثى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل کرده که مى فرمايد: «إِنَّ اللهَ يُمْهِلُ الظّالمَ حَتّى يَقُولُ قَدْ أهْمَلَني ثُمَّ يَأْخُذُهُ أَخْذَةً رابِيَةً إنَّ اللهَ حَمِدَ نَفْسَهُ عِنْدَ هَلاکِ الظّالِمينَ فَقالَ (فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)». (بحارالانوار، ج 72، ص 322، ح 52، أنعام، آيه 45). کافى، ج 2، ص 332، ح 10. کافى، ج 2، ص 331، ح 5.