حکمت 222

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ.

امام (عليه السلام) فرمود:
يکى از باارزش ترين کارهاى کريمان تغافل از چيزهايى است که از آن آگاه اند (ولى سرپوش گذاشتن بر آن لازم است).

شرح و تفسیر حکمت 222
بهترين اعمال کريمان
«يکى از باارزش ترين کارهاى کريمان تغافل از چيزهايى است که از آن آگاه اند (ولى سرپوش گذاشتن بر آن لازم است)»؛ (مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ).
کمتر کسى است که عيب پنهان يا آشکارى نداشته باشد و کمتر دوستى پيدا مى شود که درباره دوستش کار نامناسبى، هر چند به سبب لغزش انجام ندهد.
افراد بزرگوار و باشخصيت کسانى هستند که عيوب پنهانى افراد را ناديده مى گيرند و از لغزش دوستان چشم پوشى مى کنند و هرگز به رخ آن ها نمى کشند.
اين کار، اولاً سبب مى شود که آبروى مسلمان محفوظ بماند؛ آبرويى که ارزش آن به اندازه ارزش خون اوست. ثانيآ سبب مى شود فرد خطاکار يا صاحب عيب جسور نگردد و از همه اين ها گذشته سبب مى شود رابطه مسلمان ها با يکديگر محفوظ بماند.
در اسلام، غيبت از بزرگ ترين گناهان شمرده شده و اين همه تأکيد براى حفظ آبروى مسلمانان است.
اميرمؤمنان على (عليه السلام) در عهدنامه مالک اشتر به طور ويژه بر اين معنا تکيه کرده، مى فرمايد: «بايد دورترين رعايا از تو و مبغوض ترين آن ها در نزد تو آن هايى باشند که بيشتر در جست وجوى عيوب مردم اند، زيرا در (غالب) مردم عيوبى وجود دارد (که از نظرها پنهان است) و والى از همه سزاوارتر است که آن ها را بپوشاند، بنابراين لازم است عيوبى را که بر تو پنهان است آشکار نسازى».
از سويى ديگر مى دانيم که خداوند ستارالعيوب است و دوست دارد بندگانش نيز ستارالعيوب باشند و تغافل يکى از طرق پوشاندن عيوب مردم است.
در حديث معروفى از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) مى خوانيم: مردى خدمتش آمد و عرض کرد: فدايت شوم! از يکى از برادران دينى کارى نقل کردند که من آن را ناخوش داشتم، ازخودش پرسيدم انکارکرد، در حالى که جمعى از افراد موثق اين مطلب را از او نقل کرده اند، امام فرمود: «کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِيْکَ وَ انْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسامَةً وَ قالَ لَکَ قَوْلا فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ، وَ لا تُذِيْعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِيْنُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ، فَتَکُونَ مِنَ الَّذِيْنَ قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ)؛ گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذيب کن، حتى اگر پنجاه نفر سوگند خوردند که او کارى کرده و او بگويد نکرده ام، از او بپذير و از آن ها نپذير، هرگز چيزى را که مايه عيب و ننگ اوست و شخصيتش را از ميان مى برد در جامعه پخش مکن، که از آن هايى خواهى بودکه خداونددرباره شان فرموده است: کسانى که دوست مى دارند زشتى ها در ميان مومنان پخش شود عذاب دردناکى در دنيا و آخرت دارند».
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در ذيل اين گفتار حکيمانه چند شعر از «طاهر بن الحسين» شاعر معروف عرب آورده است، وى مى گويد:
وَ يَکْفِيکَ مِنْ قَوْمٍ شَواهِدُ أَمْرِهِمْ *** فَخُذْ صَفْوَهُمْ قَبْلَ امْتِحانِ الضَّمائِرِ
فَإنَّ امْتِحانَ الْقَوْمِ يُوحِشُ مِنْهُمُ *** وَ ما لَکَ إلّا ما تَرى فِي الظَّواهِرِ
وَ إنَّکَ إنْ کَشَّفْتَ لَمْ تَرَ مُخْلِصآ *** وَ أبْدى لَکَ التَّجْريبُ خُبْثَ السَّرائِرِ براى شناخت هر جمعيتى به ظاهر کار آن ها قناعت کن. خالص آن ها را برگزين پيش از آن که ضمير آن ها را آزمايش کنى.
زيرا امتحان کردن اقوام (و جست وجوى بواطن آن ها) سبب وحشت از آن ها مى شود. تو تنها به آنچه در ظاهر مى بينى قناعت کن.
زيرا اگر اصرار بر کشف باطن افراد داشته باشى فرد خالص و مخلصى را نخواهى يافت و اين کار آلودگى باطن بسيارى از افراد را بر تو آشکار مى سازد.
در موارد بسيارى باطن زندگى انسان ها برخلاف کارهايى است که در ظاهر انجام مى دهند، هرگاه انسان بخواهد از جزئيات زندگى ديگران با کنجکاوى و دقت آگاهى پيدا کند و آن ها را مورد بازخواست قرار دهد زندگى براى او تلخ خواهد شد و دوستانش از گرد او پراکنده مى شوند.
در حديث جالبى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل کرده مى خوانيم: «وَ عَظِّموُا أقْدَارَکُم بِالتَّغَافُلِ عَنِ الدَّنِّي مِنَ الأُمُورِ ... و لاتَکوُنوُا بَحَّاثِينَ عَمَّا غَابَ عَنْکُمْ، فَيَکْثُرُ عَائِبُکُمْ ... و تَکَرّموُا بِالتّعَامِي عَنِ الإِسْتِقْصَاءِ؛ قدر و منزلت خود را با «تغافل» درباره امور پست و کوچک بالا بريد ... و درباره امورى که پوشيده و پنهان است زياد تجسس نکنيد که عيب جويان شما زياد مى شوند ... و با چشم برهم نهادن از دقت بيش از حد در جزئيات، بزرگوارى خود را ثابت کنيد».
از اين حديث و پاره اى ديگر از احاديث اين نکته روشن مى شود که موارد تغافل مربوط به امور سرنوشت ساز زندگى يک انسان نيست، زيرا به يقين در آن ها دقت و جست وجو لازم است. اين دستور منافاتى با مسئله امر به معروف ونهى از منکر ندارد، زيرا وظيفه امر به معروف و نهى از منکر مربوط به واجبات و محرمات است که از محدوده تغافل بيرون است.