حکمت 227

وَ سُئِلَ عَنِ الإِيمَانِ،

فَقَالَ عَليهِ السَّلامُ

الإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالأَرْکَانِ.

هنگامى که از امام (عليه السلام) درباره تفسير ايمان سؤال کردند فرمود:
ايمان، معرفت با قلب (عقل) و اقرار با زبان و عمل به ارکان (دين) است.

شرح و تفسیر حکمت 227
حقيقت ايمان
امام (عليه السلام) در اين کلام نورانى خود، که برگرفته از کلام رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) است حقيقت ايمان کامل را در عبارتى کوتاه و پرمعنا بيان کرده است، «هنگامى که از امام (عليه السلام) درباره تفسير ايمان سؤال کردند فرمود: ايمان، معرفت با قلب (عقل) و اقرار با زبان و عمل به ارکان (دين) است»؛ (وَ سُئِلَ عَنِ الإِيمَانِ فَقَالَ (عليه السلام): الإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالأَرْکَانِ).
در واقع ايمان درختى است که ريشه آن شناخت خدا و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و پيشوايان دين و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پيدا مى کند و ثمره اين شجره طيبه انجام وظايف الهى است، بنابراين کسانى که در انجام وظايف کوتاهى مى کنند ايمانشان ناقص است و از دو حال خارج نيستند: يا گرفتار ضعف ايمان اند و يا هوا و هوس چنان بر آن ها غالب شده که از تجلى ايمان در عمل پيشگيرى مى کند.
ابن ابى الحديد در اين جا به نفع مذهب معتزله استفاده کرده، مى گويد: آنچه امام (عليه السلام) در اين جا فرموده عين چيزى است که معتزله اهل سنت به آن معتقدند که عمل به ارکان و انجام واجبات (و ترک محرمات) را در مفهوم ايمان داخل مى دانند و آن کس که عمل نکند نمى توان نام مؤمن بر او نهاد، هر چند با قلب پذيرفته و با زبان اقرار کرده باشد و اين برخلاف اعتقاد اشعرى ها از اهل سنت و اماميه است. ولى ابن ابى الحديد از اين نکته غافل شده است که اماميه، اسلام و ايمان را متفاوت مى دانند؛ کسى که شهادتين را ابراز کند و يقين به خلاف گويى او نداشته باشيم در زمره مسلمانان است و جان و مال و خونش محفوظ، ذبيحه او حلال و ازدواج با او مباح است؛ اماميه آن را به معناى اقرار به شهادتين و اقرار به امامت ائمه دوازده گانه (عليهم السلام) مى دانند و براى آن درجاتى قائل اند؛ بعضى داراى درجات پايين، بعضى درجات متوسط و بعضى درجات عالى هستند و آنچه در کلام امام (عليه السلام) آمده اشاره به درجه عالى ايمان است.
از آن بالاتر چيزى است که قرآن مجيد در اوايل سوره انفال بيان کرده است: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانآ وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّآ لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِيمٌ)؛ «مومنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان مى گردد؛ و هنگامى که آيات او بر آن ها خوانده مى شود، ايمانشان فزون تر مى گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. * آن ها که نماز را برپا مى دارند؛ و از آنچه به آن ها روزى داده ايم، انفاق مى کنند. * (آرى،) مومنان حقيقى آن ها هستند؛ براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است؛ و براى آن ها، آمرزش و روزى پرارزش است».
از اين سه آيه شريفه به خوبى استفاده مى شود که ايمان کامل علاوه بر اعتقاد قلبى و عمل به ارکان، مسائل ديگرى را نيز شامل مى شود؛ از جمله اين که هنگامى که نام خدا برده مى شود دل لرزان گردد و احساس مسئوليت کند و هنگامى که آيات قرآن بر او خوانده شود ايمانش رشد يابد و اين ها امورى است که حتى معتزله نيز آن را شرط ايمان نمى دانند و جالب اين که در دو مورد از اين آيات واژه حصر به کار برده است: در ابتدا مى گويد: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ...)؛ «مؤمنان، تنها اين ها هستند (که داراى اين صفات پنج گانه مى باشند)» و در پايان آيه مى فرمايد (عليهم السلام) (أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّآ)؛ «مؤمنان حقيقى فقط آن ها هستند» و از اين جا به خوبى روشن مى شود که ايمان داراى درجات متفاوت و مختلفى است.
اضافه بر اين در بعضى از روايات که در منابع اهل بيت (عليهم السلام) آمده است مى خوانيم: هنگامى که درباره ايمان سؤال کردند در جواب فرمودند: «الإيمانُ أنْ يُطاعَ اللهُ فَلا يُعْصى؛ ايمان آن است که انسان خدا را اطاعت کند پس هيچ معصيتى به جا نياورد (اين تعبير، معاصى کبيره و صغيره، هر دو را شامل مى شود)». در حديث ديگرى از همان امام (امام صادق (عليه السلام)) آمده است که در برابر اين سؤال که ايمان، عمل است يا قولِ بدون عمل (اعتراف به شهادتين)؟ امام (عليه السلام) فرمود: «الإِيمانُ عَمَلٌ کُلُّهُ وَ الْقَوْلُ بَعْضُ ذلِکَ الْعَمَلِ؛ ايمان تمامش عمل و قول بخشى از آن عمل است».
از اين تعبيرها استفاده مى شود که ايمان، اطلاقات مختلفى دارد؛ گاه به حداقل آن اشاره شده و گاه به حداکثر و گواه آن حديث معروفى است که از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است که مى فرمايد: «الإيمانُ عَشْرُ دَرَجاتٍ فَالْمِقْدادُ فِي الثّامِنَةِ وَ أبُوذَرٍّ فِى التّاسِعَةِ وَ سَلْمانُ فِي الْعاشِرَةِ؛ ايمان ده درجه دارد. مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار داشتند». البته ايمان انبيا و اوصياى معصوم (عليهم السلام) حساب ديگرى دارد.