حکمت 230

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
شَارِکُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى، وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
با کسى که روزى به او روى آورده شريک شويد که براى بى نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است.

شرح و تفسیر حکمت 230
با چنين کسى شريک شويد
اين گفتار حکيمانه يکى از طرق تحصيل غنا را نشان مى دهد، حضرت مى فرمايد: «با کسى که روزى به او روى آورده شريک شويد که براى بى نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است»؛ (شَارِکُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى، وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ).
بعضى از مفسران، اين کلام حکيمانه را بر حقيقت داشتن بخت و اقبال حمل کرده و گفته اند: چيز مرموزى به نام بخت و اقبال وجود دارد که در بعضى هست و در برخى نيست. آن ها که داراى بخت خوب و شانس و طالع اند به هر کجا روى آورند با موفقيت روبرو مى شوند، درها به رويشان گشوده و گره ها باز مى شود و مشکلات حل مى گردد و موانع برطرف مى شود. گويى اين مفسران، زندگى را نوعى بخت آزمايى پنداشته اند که عده اى بدون هيچ دليل منطقى پيروزى هاى مهمى به دست مى آورند و عده اى باز بدون هيچ دليلى محروم مى شوند. همان گونه که در بعضى از شروح نهج البلاغه آمده که بعضى گفته اند: بخت به منزله مردى نابينا و گنگ و کر است که در برابر او مقدارى جواهرات و مقدارى سنگ ريزه باشد و او با هر دو دستش بى حساب آن ها را به سوى حاضران پرت کند، گروهى بى دليل جواهرات را به چنگ مى آورند و گروه ديگرى سنگ ريزه ها را. در حالى که اين سخن صحيح به نظر نمى رسد. درست است گاهى پاره اى از تصادف ها سبب پيشرفت بعضى از اشخاص نالايق و عقب ماندگى برخى از افراد لايق مى شود؛ ولى اين ها را بايد استثنايى دانست. اساس پيشرفت بر تلاش و کار و مديريت و نظم و تدبير است. ممکن است بعضى از عوامل موفقيت و پيروزى اشخاص بر ما روشن نباشد ولى به يقين آن ها که موفقيت بيشترى در امور اقتصادى، فرهنگى، سياسى و نظامى و مانند آن کسب مى کنند داراى امتيازاتى هستند که ديگران ندارند؛ خواه اين امتيازات براى ما روشن شده باشد يا نه و اين که امام (عليه السلام) مى فرمايد: با کسانى که روزى به سوى آن ها روى آورده شريک شويد، ممکن است اشاره به همين عوامل موفقيت و بهره گرفتن از مديريت و لياقت هاى آن ها باشد و بر اين اساس مسئله اقبال و شانس از جنبه خرافى بيرون مى آيد و به صورت مستدل و منطقى خودنمايى خواهد کرد.
مرحوم کمره اى در منهاج البراعة، اين گفتار امام (عليه السلام) را اشاره به استفاده از يک اصل اقتصادى مهم مى داند که ممالک پيشرفته از آن بهره مى برند، وى مى گويد: آن ها اساس کار اقتصادى خود را بر تأسيس شرکت ها و تعاون در فعاليت هاى اقتصادى گذاشته اند.
سپس مى افزايد: يک دست به يقين کوتاه است و هر انسانى آمادگى براى بخشى از فعاليت هاى ثمربخش دارد؛ اما هنگامى که گروهى دست به دست هم بدهند و استعدادها و تخصص هاى خود را بسيج کنند، عوامل تأثيرگذار بيشتر مى شود و سودِ بيشتر خواهند برد.
آنچه مرحوم کمره اى گفته صحيح است؛ ولى کلام امام (عليه السلام) ناظر به اصل شرکت نيست، بلکه امام (عليه السلام) مى فرمايد: با آن هايى که در زندگى اقتصادى خود موفقيت بيشترى کسب کرده اند مشارکت کنيد و از عوامل موفقيت آن ها بهره مند شويد. از آنچه گفته شد پاسخ بعضى از سخنان مرحوم مغنيه که در شرح نهج البلاغه خود آورده روشن مى شود و نيازى به ذکر آن نيست.
در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: «لا تُخالِطُوا وَلا تُعامِلُوا إلّا مَنْ نَشَأَ فِي الْخَيْرِ؛ دوستى و معامله نکنيد مگر با کسانى که در خير و نيکى پرورش يافته اند».