حکمت 238
شرح و تفسیر حکمت 238
زنان تربيت نايافته
امام (عليه السلام) به مشکلات موجود در گروهى از زنان اشاره کرده، مى فرمايد: «تمام وجود زن شرّ است و بدترين چيزى که در اوست اين است که از وجودش چاره اى نيست»؛ (أَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا، وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لابُدَّ مِنْهَا!).
روشن است که منظور امام (عليه السلام) در اين کلام تمام زنان نيستند زيرا زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند که پيامبر (صلي الله عليه و آله) ، امام و ساير ائمه : براى آن ها احترام فراوان قائل بودند.
حديث معروف رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) که مى فرمود:«حُبِّبَبْ إلَيَّمِنَ الدُّنْياثَلاثٌ: النِّساءُ وَ الطِّيْبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْني فِي الصَّلاةِ؛ سه چيز از دنياى شما محبوب من است: بوى خوش و زنان و نور چشمانم نماز است» شاهد گوياى اين مطلب است.
افزون بر اين، قرآن مجيد بسيارى از زنان را مدح کرده است؛ مثلا مى فرمايد: (مَنْ عَمِلَ صَالِحآ مِّنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا يَعْمَلُونَ)؛ «هر کس کار شايسته اى انجام دهد خواه مرد باشد يا زن در حالى که مؤمن است به طور مسلّم او را حيات پاکيزه اى مى بخشيم؛ و پاداش آن ها را مطابق بهترين اعمالى که انجام مى دادند، خواهيم داد». در حديث معروفى که در تفسير نور الثقلين آمده مى خوانيم: هنگامى که اسماء بنت عميس با همسرش جعفر بن ابى طالب از حبشه آمد بر زنان پيغمبر وارد شد و از آن ها سؤال کرد: آيا چيزى از قرآن درباره اهميت زنان آمده است؟ آن ها گفتند: نه. اسماء بى درنگ نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آمد، عرض کرد: اى رسول خدا! زنان در نااميدى و خسارت اند، فرمود: چرا؟ عرض کرد: زيرا درباره آن ها خوبى هايى که درباره مردان گفته مى شود ذکر نمى گردد! (براى رفع اشتباه او) اين آيه نازل شد: (إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِينَ اللهَ کَثِيرآ وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَّغْفِرَةً وَ أَجْرآ عَظِيمآ)؛ «به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان باايمان و زنان باايمان، مردان مطيع (فرمان خدا) و زنان مطيع (فرمان خدا)، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکيبا و زنان صابر و شکيبا، مردان باخشوع و زنان باخشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاک دامن و زنان پاک دامن و مردانى که بسيار به ياد خدا هستند و زنانى که (خدا را بسيار) ياد مى کنند خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداش عظيمى فراهم ساخته است».
نيز قرآن بعضى از زنان را به عنوان الگو و اسوه حتى براى مردان قرار داده است: (وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِنْدَکَ بَيْتآ فِى الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِى مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ)؛ «و خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام که گفت: پروردگارا! نزد خود براى من خانه اى در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش و همچنين به مريم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دميديم او کلمات پروردگار خويش و کتاب هايش را تصديق کرد و از مطيعان (فرمان خدا) بود».
آرى، اين دو زن فداکار و باايمان و باتقوا در نوع خود سرمشق و اسوه اى براى مردان و زنان جهان شدند.
هر چند قرآن مجيد در کنار اين دو زن سخن از دو زن ديگر ناصالح مى گويد که الگو براى کافران بوده اند: همسر نوح (عليه السلام) و همسر لوط (عليه السلام) که در کنار دو پيغمبر مى زيستند؛ اما از نورانيت وجود آن ها بهره نگرفتند و گمراه شدند و با کافران هم صدا گشتند.
در اخبار اسلامى رواياتى که دوست داشتن زنان را نشانه ايمان يا از اخلاق انبيا مى شمرد فراوان است؛ در حديثى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «کُلَّما ازْدادَ الْعَبْدُ إيمانآ إزْدادَ حُبّآ لِلنِّساءِ؛ هر قدر بندگان خدا بر ايمانشان افزوده شود محبت زنان در قلوب آن ها فزونى مى يابد».
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «مِنْ أخْلاقِ الاْنْبِياءِ صَلّى آللهِ عَلَيْهِمْ حُبُّ النِّساءِ؛ يکى از اخلاق برجسته پيامبران دوست داشتن زنان است».
خدماتى که اسلام به زنان کرده و آنان را از آن وضع جاهليت که معامله انسان با آن ها نمى شد، درآورده و شخصيت والاى انسانى به آن ها بخشيده بر همه روشن است.
در عين حال مذمت هايى نيز درباره زنان در نهج البلاغه و ساير روايات اسلامى مى بينيم و اگر همه اين ها را در کنار هم بگذاريم نتيجه اين مى شود که گروهى از زنان مورد نکوهش اند و گروه ديگرى مورد ستايش و از آن جا که در طول تاريخ از وجود زن براى گمراه کردن مردان استفاده ابزارى فراوانى شده، در روايات اسلامى و نهج البلاغه درباره اين موضوع هشدار داده شده است. اين سخن در ميان دانشمندان معروف است که در هر پرونده جنايى پاى زنى در ميان است. در حالى که استفاده ابزارى از مردان کمتر شده است.
اين نکته نيز شايان توجه است که بعضى از عبارات نهج البلاغه که در نکوهش زنان است بعد از داستان جنگ جمل که سردمدار آن يکى از همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود، وارد شده، جنگى که هفده هزار نفر از مسلمانان را به کشتن داد و شکاف عظيمى در صفوف مسلمانان ايجاد کرد.
دليل روشن اين مطلب خطبه 80 نهج البلاغه است که در طليعه آن آمده است: «مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ (عليه السلام) بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ حَرْبِ الْجَمَلِ، في ذَمِّ النِّساءِ بِبَيانِ نَقْصِهِنَّ؛ اين يکى از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که آن را پس از جنگ جمل در نکوهش زنان ايراد فرموده است». بنابراين منظور آن حضرت زنانى از آن قبيل است. توضيحات بيشترى در اين زمينه در ذيل همان خطبه آمده است. .
امام (عليه السلام) به مشکلات موجود در گروهى از زنان اشاره کرده، مى فرمايد: «تمام وجود زن شرّ است و بدترين چيزى که در اوست اين است که از وجودش چاره اى نيست»؛ (أَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا، وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لابُدَّ مِنْهَا!).
روشن است که منظور امام (عليه السلام) در اين کلام تمام زنان نيستند زيرا زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند که پيامبر (صلي الله عليه و آله) ، امام و ساير ائمه : براى آن ها احترام فراوان قائل بودند.
حديث معروف رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) که مى فرمود:«حُبِّبَبْ إلَيَّمِنَ الدُّنْياثَلاثٌ: النِّساءُ وَ الطِّيْبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْني فِي الصَّلاةِ؛ سه چيز از دنياى شما محبوب من است: بوى خوش و زنان و نور چشمانم نماز است» شاهد گوياى اين مطلب است.
افزون بر اين، قرآن مجيد بسيارى از زنان را مدح کرده است؛ مثلا مى فرمايد: (مَنْ عَمِلَ صَالِحآ مِّنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا يَعْمَلُونَ)؛ «هر کس کار شايسته اى انجام دهد خواه مرد باشد يا زن در حالى که مؤمن است به طور مسلّم او را حيات پاکيزه اى مى بخشيم؛ و پاداش آن ها را مطابق بهترين اعمالى که انجام مى دادند، خواهيم داد». در حديث معروفى که در تفسير نور الثقلين آمده مى خوانيم: هنگامى که اسماء بنت عميس با همسرش جعفر بن ابى طالب از حبشه آمد بر زنان پيغمبر وارد شد و از آن ها سؤال کرد: آيا چيزى از قرآن درباره اهميت زنان آمده است؟ آن ها گفتند: نه. اسماء بى درنگ نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آمد، عرض کرد: اى رسول خدا! زنان در نااميدى و خسارت اند، فرمود: چرا؟ عرض کرد: زيرا درباره آن ها خوبى هايى که درباره مردان گفته مى شود ذکر نمى گردد! (براى رفع اشتباه او) اين آيه نازل شد: (إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِينَ اللهَ کَثِيرآ وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَّغْفِرَةً وَ أَجْرآ عَظِيمآ)؛ «به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان باايمان و زنان باايمان، مردان مطيع (فرمان خدا) و زنان مطيع (فرمان خدا)، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکيبا و زنان صابر و شکيبا، مردان باخشوع و زنان باخشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاک دامن و زنان پاک دامن و مردانى که بسيار به ياد خدا هستند و زنانى که (خدا را بسيار) ياد مى کنند خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداش عظيمى فراهم ساخته است».
نيز قرآن بعضى از زنان را به عنوان الگو و اسوه حتى براى مردان قرار داده است: (وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِنْدَکَ بَيْتآ فِى الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِى مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ)؛ «و خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام که گفت: پروردگارا! نزد خود براى من خانه اى در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش و همچنين به مريم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دميديم او کلمات پروردگار خويش و کتاب هايش را تصديق کرد و از مطيعان (فرمان خدا) بود».
آرى، اين دو زن فداکار و باايمان و باتقوا در نوع خود سرمشق و اسوه اى براى مردان و زنان جهان شدند.
هر چند قرآن مجيد در کنار اين دو زن سخن از دو زن ديگر ناصالح مى گويد که الگو براى کافران بوده اند: همسر نوح (عليه السلام) و همسر لوط (عليه السلام) که در کنار دو پيغمبر مى زيستند؛ اما از نورانيت وجود آن ها بهره نگرفتند و گمراه شدند و با کافران هم صدا گشتند.
در اخبار اسلامى رواياتى که دوست داشتن زنان را نشانه ايمان يا از اخلاق انبيا مى شمرد فراوان است؛ در حديثى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «کُلَّما ازْدادَ الْعَبْدُ إيمانآ إزْدادَ حُبّآ لِلنِّساءِ؛ هر قدر بندگان خدا بر ايمانشان افزوده شود محبت زنان در قلوب آن ها فزونى مى يابد».
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «مِنْ أخْلاقِ الاْنْبِياءِ صَلّى آللهِ عَلَيْهِمْ حُبُّ النِّساءِ؛ يکى از اخلاق برجسته پيامبران دوست داشتن زنان است».
خدماتى که اسلام به زنان کرده و آنان را از آن وضع جاهليت که معامله انسان با آن ها نمى شد، درآورده و شخصيت والاى انسانى به آن ها بخشيده بر همه روشن است.
در عين حال مذمت هايى نيز درباره زنان در نهج البلاغه و ساير روايات اسلامى مى بينيم و اگر همه اين ها را در کنار هم بگذاريم نتيجه اين مى شود که گروهى از زنان مورد نکوهش اند و گروه ديگرى مورد ستايش و از آن جا که در طول تاريخ از وجود زن براى گمراه کردن مردان استفاده ابزارى فراوانى شده، در روايات اسلامى و نهج البلاغه درباره اين موضوع هشدار داده شده است. اين سخن در ميان دانشمندان معروف است که در هر پرونده جنايى پاى زنى در ميان است. در حالى که استفاده ابزارى از مردان کمتر شده است.
اين نکته نيز شايان توجه است که بعضى از عبارات نهج البلاغه که در نکوهش زنان است بعد از داستان جنگ جمل که سردمدار آن يکى از همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود، وارد شده، جنگى که هفده هزار نفر از مسلمانان را به کشتن داد و شکاف عظيمى در صفوف مسلمانان ايجاد کرد.
دليل روشن اين مطلب خطبه 80 نهج البلاغه است که در طليعه آن آمده است: «مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ (عليه السلام) بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ حَرْبِ الْجَمَلِ، في ذَمِّ النِّساءِ بِبَيانِ نَقْصِهِنَّ؛ اين يکى از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که آن را پس از جنگ جمل در نکوهش زنان ايراد فرموده است». بنابراين منظور آن حضرت زنانى از آن قبيل است. توضيحات بيشترى در اين زمينه در ذيل همان خطبه آمده است. .